پسوند بازی با “ گر”
روزهای اولی که بیانگر سختی آزارگر زمانه بود، در شهر جدیدی ، در محلهای میان زرگر و آهنگر و ریختهگر و کارگر سکونت کردیم. اما با وجود این همه امدادگر دریغ از یک آرایشگر برای کارهای سلمانی. القصه بالاخره بعد از تلاشی جستجوگر یک آرایشگر یافتم. روز موعود با تلاشگری فراوان به مکان مورد نظر رسیدم. بماند که با دیدن تابلوی سردر که با ناشیگری نصب شده بود، نگاه پرسشگری کردم ولی با فرض بر اینکه این مدل تصویرگری هم نوعی ابداعگری در عصر مدرنیتهی امروز است، به دیدهی استدلالگر وارد سالن شدم. همان بدو ورود چشمم مزین شد به دستان ناشیگر خانم آرایشگر که روی سر کودکی بیچاره غارتگری میکرد و به لحن عصیانگر مشتری که با تمام قوا دستوپا میزد و بیانگر اعتراضش بود اعتنایی نمیکرد و تازه با پرخاشگری از کودک موباخته میخواست که آرام بگیرد. من که از بچگی معروف به امدادگر بودم و داد از ستمگر میگرفتم جلو رفتم و با حرکتی ابداعگرانه که تا آن روز در خودم سراغ نداشتم، قیچی را از دست زن آزارگر گرفتم واو را به سمتی پرت کردم وگویی کودک را از دست اشغالگری نجات داده بودم با لحن انتقادگری گفتم:« کشتید این کودک بینوا را ستمگر!»
خانم مسئول آرایشگاه که گوشهای خود تماشاگر بود و گویی یک سینماگر است، جلو آمد و با لحن تحلیلگری گفت:« شما نگران نباشید خانم، بچهی خودش است و فراری از اصلاحگری، مادر او را به زور نشانده بر صندلی »
برای لحظهای داغی تند خجالت که در پوستم صورتگری میکرد را میان خندهی حضار با دست پوشاندم و بسان جادوگری که اشیا را با افسونگری غیب میکند، از معرکه گریختم و به لحن پرسشگر آرایشگر که میپرسید کارم چه بوده اعتنایی نکردم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
سنت فردی و اجتماعی و رابطه آن با رشد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
در حالی که از سرما به خود میلرزیدم
مطلبی دیگر از این انتشارات
به دنبال گنجی بزرگ به نام "احساس خوشبختی" ۳