پَسوند بازی «انـه»

به کلمه موذیانه که فکر می‌کنم موجودی ریز در وجودم وول می‌خورد! گویی دلش سرِ بازی با من برداشته و بدبختانه قرار است من بی‌دریغانه هر آنچه در توانم است به پای بازیِ مزخرفانه‌اش بریزم! تا او‌ سرخوشانه و خرسندانه به سرمنزل مقصودش راهی شود!
فقط‌ خدا کند که ماجرای خرابانه‌ای این بین پیش نیاید و موجودِ ریز و مرموز درونم سریعانه به بازی خویش با منِ درونم مشغول شود بی حرفِ اضافه و درگیریِ خشمانه!!
به اینجای کار که رسیده‌ام با خودم می‌گویم: کاش در انتخاب موجود مرموزِ وجودم دخلی داشتم و می‌توانستم انتخابی وسواسانه داشته باشم، اما حیف که از دست منِ نوعی کاری ساخته نیست و باید ملتمسانه به پای این موجود کوچک بیفتم تا مبادا کاری از او سر بزند خامانه و کودکانه! مگر نه اینکه همین چندی پیش شادانه بر طبل کارهای مسخره اش می‌کوبید و من بی‌خبر از همه جا تنها به کارهای عجیبانه‌اش نگاهی ابلهانه می‌انداختم!
پس بهتر است این بار خصمانه به پر و پایش نپیچم و دوستانه یا چه بسا ماهرانه از او بخواهم که دست از کارهای بچه‌گانه‌اش بردارد! چرا که ممکن است مِن بعد هر کُنشی در طول ارتباط با این موجودِ ریز و موذی به طرز ناعادلانه‌ای به ضرر خودم تمام شود! آن وقت است که دیگر باید شَرمانه راهی به بیرون از خویشتن پیدا کنم!
#نگارتایمز