به دنیای درهم ذهن من خوش آمدید. اینجا از همه چیز حرف برای نوشتن هست
کلمه نوشت"سین"
سینی چای را روی میز گذاشت و همزمان ساعت را نگاه کرد، سه ساعت بیشتر تا آمدن مهمانها نمانده بود. سرش را چرخاند، سبد میوه روی سینک انتظارش را میکشید. گوشیاش را با گردن روی کتف نگه داشت و یک سیب برای خودش شست. بعد از سومین بوق...الو سپهر جان! لطفا اومدنی یه شیشه سیر ترشی هم بخر. سمانه خیلی دوست داره.
سوت کتری به صدا در آمد. چای را دم کرد و سمفونی مردگان را در قفسهی کتابها گذاشت. روبروی آینه ایستاد، شومیز سبز چقدر بهش میآمد. روی صورتش در آینه زوم کرد و با دقت خطی باریک از سرمه توی چشمهایش کشید. ساعت به دویدن افتاده بود و باید کارهایش را سر و سامان میداد. همه چیز باید عالی میبود. مهمانهایش عزیز بودند. از راه خیلی دور، از سیدنی میآمدند. سمانه سیزده ساله رفته بود و سی ساله بر میگشت. شروع کرد لیست کارهایش را مرور کردن... عطر سبزی پلو با ماهی بلند شده بود، سالاد آماده بود. سپهر آمد، سیر ترشی هم رسید. شوق دیدن مسافرانشان نمیگذاشت خستگی اثر کند. زنگ خانه به صدا در آمد، به سلامتی آمدند...
#کلمه_نوشتحرف"س"
دوستدار شما:ماهور
مطلبی دیگر از این انتشارات
ابرهای بیچاره
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتلت، غذایی برای تمام فصول!
مطلبی دیگر از این انتشارات
هرچه پیش میرفتم گویی به عقب میرفتم!