مترونوم پادکستیاست درباره موسیقی و داستان ساخته شدن ترانههای مشهور
قسمت نهم- آفتابکارانجنگل
سلام، به پادکست مترونوم خوش اومدید. من پیام مقدم هستم و در هرقسمت این پادکست، درمورد یک ترانهی مشهور و همهگیر و داستان ساخته شدنش با شما صحبت میکنم.
این نهمین قسمت از پادکست مترونومه که در خرداد ۱۳۹۸ ضبط شده. مترونوم رو میتونید روی آیتونز، اسپاتیفای، گوگلمیوزیک، کستباکس و سایر اپلیکیشنهای پادکستگیر گوش کنید و همچنین بعد از دو روز، روی کانال تلگرام مترونوم هم قابل شنیدنه.
در توییتر و اینستاگرام هم میتونید مترونوم رو دنبال کنید. اخبار تکمیلی، عکسها و سایر موارد هر اپیزود رو اونجا به اشتراک میذارم. در اینجا لازمه دو نکته رو درمورد اپیزود هشتم تصحیح کنم.
یکی سال بزرگداشت استاد سلیمی در ترکیه بود که در واقع سال ۱۹۹۴ میلادی بود که من به اشتباه گفتم ۱۳۹۴، که از ضعیف بودن ریاضی من و تبدیل سال میلادی به شمسی و گیج شدن در این مورد ناشی میشه.
دومی هم اجرای ترانهی آیریلیق با صدای آقای علی خدایی از سریال تبریز در مه بود که خوانندهی اون رو به اشتباه سالار عقیلی گفتم و آقای عقیلی تنها قسمتهای فارسی رو اجرا کردن و قسمتهای ترکی توسط آقای خدایی اجرا شده. و اما قسمت نهم پادکست مترونوم.
داستان این دفعه از نوزده بهمن ۱۳۴۹ خورشیدی در شهر سیاهکل استان گیلان شروع میشه. زمانی که چند چریک مسلح از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق، برای رهایی همقطاران دستگیرشدهشون به یک پاسگاه ژاندارمری حمله میکنن.
طی این حمله و درگیری سه نفر کشته میشن. چریکها بعد از اون در کوه پنهان میشن. شاه به این واقعه واکنش تندی نشون میده و نیروهای زیادی به اون منطقه برای دستگیری چریکها اعزام میشن.
بعدا طی یک تعقیب و گریز طولانی در جنگل و کوهستان، بقیهی چریکها دستگیر میشن و سیزده نفر از این دستگیر شدهها اعدام میشن.
واقعهی سیاهکل به نوعی بزرگترین اقدام مسلحانه تا اونموقع علیه حکومت شاه بود و اثر زیادی بر روی اذهان مردم و به ویژه هنرمندان داشت.
ماجرای سیاهکل به طرز موثری روی شعر نوی بعدش هم اثر گذاشت. احمد شاملو در سال ۱۳۵۰ و در شمارهی ۲۷ کتاب جمعه، در شعر ضیافت به واقعهی سیاهکل پرداخته و از مردانی میگوید که از راهکورههای سبز به زیر میآیند.
به روزگاری که شرف نُدرتیست بُهتانگیز که نه آسایشِ خفتگان که سکونِ مردگان را آشفته میکند، تو میباید خامُشی بگزینی به جز دروغت اگر پیامی نمیتواند بود؛ اما اگرت مجالِ آن هست که به آزادی، نالهای کنی، فریادی درافکن و جانت را بهتمامی پشتوانهی پرتابِ آن کن!
محمدرضا شفیعی کدکنی به آثار بعد از این واقعه، نام دورهی سیاهکل داده. یکی از مشهورترین آثار بصری این دوره نقاشی کوبیسم بیژن جزنی با نام سیاهکل بود که با الهام از این واقعه در زندان نقاشی شده و در پوستر این اپیزود هم ازش استفاده شده.
این نقاشی کوبیسم، تصویر موجودی شبیه به گوزن رو نشون میده که سمبل چریکهاست و در جنگل خنجری رد در دل تاریکی فرو کرده.
رد پای واقعهی سیاهکل در چندین ترانه هم دیده میشه. ترانهی جنگل با شعری از ایرج جنتی عطایی و با موسیقی بابک بیات و صدای داریوش اقبالی به طرز مستقیمی به این واقعه میپردازه.
(6:10-4:43)
جنتی عطایی و بیات با استفاده از خلاء و غفلتی که به خاطر عدم تصویب ترانههای فیلم توسط ادارات دولتی وجود داشت، سانسور رو دور زدن و در سال ۱۳۵۲، ترانه رو در فیلمی به نام خورشید در مرداب ساختهی محمد صفار استفاده کردند.
در سال ۱۳۵۰، اسفندیار منفردزاده ترانهای به نام جمعه را برای فیلم خداحافظ رفیق ساختهی امیر نادری ساخت. گفته میشه ترانهی جمعه هم به یاد سیاهکل ساخته شده. هرچند واقعهی سیاهکل روز دوشنبه اتفاق افتاده بود.
البته منفردزاده هیچوقت این شایعه رو تکذیب نکرد و با توجه به هواداری او از سازمان چریکهای فدایی خلق در اون زمانها چنین فرضیهای محتمل به نظر میاد.
شهیار قنبری شعر جمعه رو گفته بود و گروه بلک کتز (Black Cats) اون رو نواختن. ترانه یکبار با صدای فرهاد مهراد و یکبار با صدای گوگوش اجرا شد که در صورت عدم استقبال از صدای فرهاد از اون استفاده بشه که نیازی نشد و ترانهی گوگوش تا دو سال بعد منتشر نشد.
(10:30-7:30)
بعد از اکران فیلم، ترانه با استقبال زیادی روبرو شد. بعدها در سال ۱۳۵۷، ترانه مجددا با تنظیمی متفاوت اجرا شد که داستان خودش رو داره و توضیح کاملش بمونه برای یک اپیزود دیگه.
ترانهی شبنورد از آلبوم چاووش دو، با آهنگسازی محمدرضا لطفی و شعر اصلان اصلانیان و خوانندگی محمدرضا شجریان در سال ۱۳۵۷ نیز به طور غیر مستقیم به واقعهی سیاهکل و مبارزات بعد از اون اشاره داره.
شاعر در جایی میگه "شب و دریای خوفانگیز و طوفان، من و اندیشههای پاک پویان. برایم خلعت و خنجر بیاور که خون میبارد از دلهای سوزان."
در مصرع دوم، کلمهی پویان اشاره داره به امیرپرویز پویان از چهرههای اصلی سازمان چریکهای فدایی خلق که او نیز سه ماه بعد از واقعهی سیاهکل و بعد زد و خورد با نیروهای ساواک، قبل از دستگیر شدن خودکشی کرد.
(12:38-11:38)
در همان ایام و در اوایل دههی پنجاه خورشیدی، سعید سلطانپور، شاعر، نمایشنامهنویس و کارگردان چپگرا که از اعضای سازمان چریکهای فداییان خلق هم بود، به خاطر فعالیتهای سیاسی توسط ساواک دستگیر شد.
سلطانپور طی مدت حبس از ۱۳۵۳ تا ۲۲ تیر ۱۳۵۶ اقدام به سرودن اشعار و سرودهایی میکنه که قسمتی از آنها در سال ۵۶ در کتابچهی جزوه مانندی به نام هنر و ادبیات بالنده، شرارههای آفتاب، مجموعه ترانهی سرودهای زندان به صورت مخفیانه چاپ و تکثیر میشه.
در این جزوه به خاطر مسائل امنیتی اسمی از سرایندهی اشعار دیده نمیشه و در اون ضمن انتقاد از ترانههای رایج روز و خوانندههای کابارهای، از اهمیت ترانهی متعهد اینطوری یاد میشه.
اکنون باید هنرمند ترانهخوان به این مهم واقف گردد که کلماتش تا چه پهنه و در چه ژرفایی موثر میافتد. آن ترانهسرای شاعر باید بیندیشد که ترانههایش چه تاثیری در پیشرفت جامعه میتواند داشته باشد و آن آهنگساز نیز باید بداند که نباید بیتفاوت بماند و مردمانمان نیز باید بپذیرند که یک آهنگساز و یک ترانهپرداز و یک ترانهخوان متعهد و آگاه، شخصیتی سیاسی و هنری و ارزشمند دارد که آگاهانه در جهت تامین منافع خلق در سمت تودهای شدن امر مبارزهی دورانسازمان حرکت مینمایند.
در این مجموعه اسمی از شاعران شعرها نمیاد و تنها با نام شعر از زندانی سیاسی از اونها یاد شده. سلطانپور پس از آزادی از زندان و در شبهای گوته که از ۱۸ تا ۲۷ مهرماه ۱۳۵۶، در بخش فرهنگی سفارت آلمان موسوم به انستیتوت گوته منتشر شد، به سخنرانی و شعرخوانی پرداخت.
(15:00-14:30)
سعید سلطانپور بعدتر به آلمان رفت و گویا این مجموعهی شعری شرارههای آفتاب را نیز با خودش به آلمان برد. یک نکتهای که باید توضیح بدم اینه که سعید سلطانپور و سایر سرایندگان ترانههای جزوهی شرارههای آفتاب، آهنگساز نبودند و این اشعار را بر مبنای ملودیها و ترانههای فولکوریک و یا قدیمیای که به گوش مردم آشنا بود میساختند.
از جمله ترانهی اول این مجموعه موسوم به آفتابکاران جنگل که سعید سلطانپور اون رو به یاد واقعهی سیاهکل سروده بود، بر اساس یک ترانهی قدیمی ارمنی به نام ساری سیرون یار یا یار زیبای کوهستانی ساخته شده بود. این ترانه که یک ترانهی فولک ارمنی محسوب میشه، توسط خوانندگان زیادی در ارمنستان خونده شده.
(16:50-15:50)
معشوق من با هزاران حسن همراه باد میآید. با دست گلی و به همراه مردی کوهستانی میآید. من سوار بر اسبی سیاه تا روستای تو راندهام، اما دیدم در خانهات بسته است و اکنون گیج و سرگردانم. یار زیبای کوهستانی برایم از کوهستان گل و میخک بیاور. نه، گل نمیخواهم… آتش عشقت را بیاورد.
در آن سالها و از اواخر دههی شصت میلادی، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا از قویترین سازمانهای اپوزیسیون در خارج از ایران بود.
کنفدراسیون اگرچه شاخههای متعدد داشت ولی در کل اعضای او تمایلات چپی داشتند و از سازمانهای اصلی مخالف با رژیم سلطنتی در ایران بود و تریبون نیروهای مخالف رژیم ایران هم محسوب میشد و از طرفی از فعالیتهای بهاصطلاح ضد امپریالیستی در سرتاسر دنیا حمایت میکرد.
در اوایل آذرماه ۱۳۵۷ و چند ماهی قبل از پیروزی انقلاب، اعضای کنفدراسیون در شهر واشنگتن به مهرداد رنجبران نوازندهی ویولنسل و دانشجوی دورهی فوق لیسانس موسیقی که مشغول تحصیل در دانشگاه کاتولیک شهر واشنگتن بود، خبر میدن که شخصی یکسری شعر از ایران آورده و از او میخواهند بر روی این شعرها با این شخص که داوود شراره نام داشت همکاری کنند.
(20:25-18:20)
داوود شراره که از او با اسم داوود اردلان هم یاد شده، دانشجوی شیمی دانشگاه صنعتی آریامهر یا شریف بعدی و از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود.
او که از سال ۱۳۵۲ در زندان بود، در سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد و پس از آزادی به اروپا رفت و از آنجا به همراه مجموعهی اشعار شرارههای آفتاب به آمریکا آمد.
مهرداد رنجبران که بعدها به نام مهرداد باران یا مهرداد بران هم از او یاد شده و برادرش بهزاد که او نیز دانشجوی موسیقی بود، شروع به کار بر روی این اشعار میکند و بر اساس ترانهای که داوود زمزمه میکرد بر روی آن آهنگ میگذارند.
نخستین شعر این مجموعه، سرود آفتابکاران جنگل بود. به گفتهی مهرداد بران در آن زمان او خبر نداشته که این ملودی از یک ترانهی ارمنی گرفتهشده.
(23:56-21:50)
گروه کر انجمن دانشجویان هوادار چریکهای فدایی خلق نیز برای همکاری به اونها میپیونده. کلیهی این کارها طی یک هفته در دانشگاه و در استودیوی مربوط به دانشکدهی موسیقی شکل گرفته. کارها به سرعت تنظیم و آمادهی اجرا میشه.
مهرداد بران عهدهدار تنظیم و نواختن ویولنسل بود و بهزاد رنجبران پیانوی سرودها رو مینوازد و داوود شراره به همراه چهارده نفر از اعضای گروه کر، سرودها رو اجرا میکنند و با حداقل امکانات در همون دپارتمان موسیقی دانشگاه بر روی نوار کاست ضبط میشه.
داوود شراره، نوار رو به ایران میاره و به ستاد چریکهای فدایی خلق در خیابان میکده در بلوار الیزابت اون روز و بلوار کشاورز کنونی میره و با عباس سماکار، مسئول کمیتهی فرهنگی هنری سازمان دیدار میکنه و نوار رو به اون میده.
نوار توسط سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و به صورت انبوه تکثیر و در مدت کوتاهی بیش از دو میلیون نسخه از او به فروش میرسه. بنا به گفتهی عباس سماکار، هرنوار به مبلغ ده تومن به فروش میرسه و پول خوبی برای سازمان چرکهایی خلق جمع میشه.
(27:00-25:10)
در فیلمهای باقیمونده از دوران انقلاب، فروش این نوار در اطراف دانشگاه تهران به وضوح دیده میشه. همچنین در چند ماه پس از پیروزی انقلاب، این سرودها از رادیو تلویزیون که در دست چریکهای فدایی خلق بوده نیز پخش میشده.
نوار اصلی، هفت آهنگ داشت و بعدتر چند آهنگ دیگه هم به اون اضافه میشه و به یازده ترانه میرسه. ترانههای اصلی آلبوم به غیر از آفتابکاران جنگل، ترانهی خون ارغوانها بود که اون هم با شعری از سعید سلطانپور و بر اساس یک ملودی قدیمی لری در شوشتری بود که قبل از اون در ترانهی نوای چوپان با شعری از محمود صناعی و آهنگسازی حسین یاحقی و با صدای منوچهر همایونپور از اون استفاده شده بود.
(30:18-27:43)
ترانهی رود، سومین ترانهی این آلبوم و مجددا بر اساس شعری از سعید سلطانپوره.
(31:15-30:22)
سرود چهارم پرنیان شفق یا سرود بیژنه که به یاد بیژن جزنی که قبلتر به او اشاره شد ساخته شده.
(32:18-31:20)
همچنین سرود باد و طوفان، گل مینا، به یاد مینا رفیعی از کشتهشدگان سازمان چریکهای فدایی خلق و سرود مرداد گران به مناسبت بیست و پنجمین سال کودتای ۲۸ مرداد، سرودهای دیگهی این آلبوم هستند.
(33:35-32:35)
آفتابکاران جنگل، پس از آن به یکی از سرودهای مورد علاقه نیروهای اپوزیسیون چپ بدل شد که در هرفرصتی اون رو به یاد یاران کشته شده و اعدامی خود میخوندن.
(34:10-33:45)
سیویک سال از ساخت ترانههای آفتابکاران جنگل گذشت. در بهار سال ۱۳۸۸ و با شروع رقابتها برای انتخابات ریاست جمهوری، کمپین میرحسین موسوی، اجرای جدیدی از سرود آفتابکاران جنگل رو بر روی فیلمهای تبلیغاتی خود پخش کرد.
(35:30-34:30)
این اقدام ابتدا خشم و اعتراض نیروهای چپ رو به دنبال داشت که این عمل رو سوءاستفاده از این سرود میدونستن ولی مدتی بعد، طی وقایع بعد از انتخابات و کشته و مجروح شدن معترضین به نتایج انتخابات، این سرود همهگیرتر شد و بدل شد به سمبل مبارزات و فعالیتهای آزادیخواهانهی آن ایام.
کمی بعدتر وقتی محمود احمدینژاد مخالفین و معترضین به نتایج انتخابات رو خس و خاشاک خطاب کرد، ورژن جدیدی از این سرود با مطلع "نه خارم، نه خاشاک" اجرا شد و در فضاهای مجازی پخش شد.
(37:25-36:10)
سرود آفتابکاران جنگل و یا با نام شناختهترشدهی اون، سر اومد زمستون رو پس از اون بسیاری خوندن و اجرا کردن. شقایق کمالی، تارا تیبا، پری زنگنه، سالی خیراندیش به همراه رضا روحانی و بسیاری از خوانندگان حرفهای و آماتور دیگه، این آهنگ رو اجرا کردن و هنوز هم از سرودهای همهگیر و پرطرفدار در تظاهراته.
(42:58-37:62)
این بود نهمین قسمت پادکست مترونوم. قطعهی اول، اجرای بیکلام ترانهی ساری سیرون یار با تنظیم سروج کراجیان و ویالون لارا سنتجان بود و همچنین از ترانهی ساری سیرون یار با صدای سرج تانکیان (Serj Tankian) و ورونیکا استالدر (Veronica Stalder) استفاده شده.
برای تهیهی این قسمت از مصاحبههای مهرداد بران با سازمان عدالت برای ایران و چند مصاحبهی دیگر، مصاحبه با عباس سماکار دربارهی آلبوم شرارههای آفتاب، مقالهی وزن هجایی سرود زمستان از دکتر بیژن باران در وبسایت اخبار روز، ویکیپدیا و سایر منابع آنلاین استفاده شده.
پوستر این قسمت مانند همیشه کاریست از حمید پارساییان و موسیقی تیتراژ مترونوم، کاریست از رضا روحانی که زحمت لول کردن و تنظیم صدای این اپیزود رو هم کشیده.
سعید سلطانپور، ترانهسرای مجموعهی شرارههای آفتاب، بعد از انقلاب نیز به فعالیتهای سیاسی و همکاری با سازمان چریکهای فدایی خلق ادام هداد و سرانجام در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شب عروسی، در خانهی خود دستگیر شد و کمی بعدتر در اول تیرماه ۱۳۶۰ اعدام شد.
او جزو اولین کسانی بود که در گورستان موسوم به خاوران به خاک سپرده شده. کتاب آوسنهی بابا سبحان محمود دولتآبادی به سعید سلطانپور تقدیم شده.
روز و روزگار خوش. ایام به کام.
بقیه قسمتهای پادکست مترونوم را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت پانزدهم- شرقی غمگین
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت سیزدهم- پیشدرآمد اصفهان
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت هفدهم- زرد ملیجه