متخصص علم داده . ریکامندیشن سیستم . Silent Innovation
عصاره کتاب لطفا با پوست نخورید!!!
ـ کتاب یک ضعف بنیادین نسبت به حوزههای دیگر فرهنگ و هنر مثل سینما و موسیقی دارد و آن این است که فایل دانلود شده اش خیلی به درد نمیخورد و پز اینکه «من فلان کتاب را خوانده ام» هرچند لازم است ولی کافی نیست و شما باید نشانههای سواد خود را توی چشم دیگران فرو کنید.
************
از مزایای کتابهای مرجع غافل نشوید. کتابهای مرجع کتابهایی هستند که حالت دایرةالمعارف دارند یا مجموعه اطلاعات علمی درباره موضوعی خاص را گردآوری کردهاند؛ مثل کتابهای تاریخ سینما، یا لغتنامه ها.
اینگونه کتابها حجم زیادی را در کتابخانه اشغال میکنند و علاوه بر اینکه خیلی به چشم میآیند، شما را از زحمت خرید چند کتاب باریک نجات میدهند.
علاوه بر این، اگر لو برود که شما آنها را نخواندهاید، خیلی آبروریزی نیست، چون کسی مثلاً نمیرود لغتنامه را از اول تا آخر بخواند و فقط بنا به نیاز به آن مراجعه میکند.
****************
ـ در جمعهایی که صحبت از کتابهای خوب و خواندنی به میان میآید، با شنیدن نام هر کتاب هی بگویید: «وای... وای... اونو که نگو... وای...».
- هنگامی که دیگران نام نویسندگان بزرگ را میبرند از ترکیب راهگشا و کلیدی «نویسنده مورد علاقه مه» استفاده کنید. به دلیل احتمال بروز خطا، از تکرار نام کتابها و نویسندگانی که دیگران اسم میبرند خودداری کنید.
ـ در صورتی که هیچ راهی نداشت که شما بگویید فلان نویسنده را میشناسید، با اعلام اینکه «مجموعه آثارش رو گرفته م، تو نوبته که یکجا بخونم»، تهدیدها را به فرصت و بازی باخته را به برد تبدیل کنید.
- لازم است بعضی مواقع اعتراف کنید که کتابهایی را نخواندهاید. در این قبیل موارد، جای خالی را در ترکیب «من اصلاً کتاب [...] نمیخونم» بنا به موقعیتی که در آن قرار دارید پر کنید.
با اعلام اینکه «من اصلاً کتاب عاشقانه نمیخونم»، سلیقه آنها را زیر سؤال ببرید و در عین حال، موقعیت خود را به عنوان تافته جدابافته تثبیت کنید.
ـ یک تعداد کتاب را نیمخور کنید. یعنی اگر از هر کتاب، حدود پانزده صفحه بخوانید کفایت میکند.
در این حالت اگر کسی درباره این کتابها از شما سؤال کرد، سر خود را بالا گرفته، باد را به غبغب منتقل نموده و با صدایی مقتدر اعلام کنید که مقداری از کتاب را خواندهاید و چون جذبتان نکرده ادامه ندادهاید.
*********************
ـ کتاب مال اونوقتاس که مردم بیکار بودن، الان ما کار و زندگی داریم. ما از سبح باید «پو» رو تر و خشک کنیم، «تلگرام» مونو کامل کنیم، «کلش آف کلنز» مونو مدیریت کنیم و چندتایی «اتک» بزنیم...
با این همه کار دیگه به «انگری بردز» هم نمیرسیم چه برسه به کتاب.
ـ کتاب گزینه لایک نداره. بیشتر کتابا حتی ازشون استاتوسم در نمیآد یا اگه در میآد لایکخور نیست. حتی کامنت و اینام نداره.
ما وقتی یه چیزی بخونیم حرسمون در بیاد کجا خودمونو خالی کنیم؟ آدم باید بتونه نزرشو بگه و همونجا حالی نویسنده کنه.
اینکه نمیشه نویسنده یه چیزی بگه بره. دوتا گفته، دوتا باید بشنوه. هق شهروندی چی میشه؟
ـ اگر هزار سالم یه بند کتاب بخونی چشمت عضله نمیآره که، بازم همینه که هست.
ولی شما همین پول کتابو ببر بده جیم ثبتنام کن برای فیتنس، سر یه ماه عضله میآری، حجم میآری، رو فرم میای، سلامتم هستی، زنگ خورتم میره بالا.
************************
ـ بعدم الان کتاب خوندن مُد نیست. «نگران منی که نمیره دلم» مُده، گوش نکنی عقبی. «بفرمایید شام» مُده، نبینی خیلی ضایه س. ندونی این هفته «لطیفه» و «فاطما گل» چی کار کردهن نمیتونی تو بحس شرکت کنی. ولی کتاب مُد نیست خب، نخونی عقب نمیافتی که.
البته یه کتاباییام هست مُد میشه باید خوند. بخصوص اونایی که براش رونمایی میگیرن باید رونماییشو رفت، بچهها هم میان، کافی و کوکی هم میدن.
************************
بر مبنای فرهنگ متداول در بین ما، جمله «[...] میزنم» از زمان خریدن یک ساز، قابل گفتن است. الان هفتاد درصد کسانی که در کشور ما معتقدند: «ما گیتار میزنیم»، کسانی هستند که فعلاً گیتار را خریدهاند و منتظرند تا بروند کلاس.
ولی زمان انتظار برای شروع کلاس جمله «من گیتار میزنم» را منقضی نمیکند و فرق «من ساز میزنم» با «شیر پاستوریزه» همین است که شیر پاستوریزه حداکثر بعد از پنج روز تاریخ مصرفش تمام میشود ولی کسی که گیتار خریده باشد، اگر تا آخر عمر هم چیزی یاد نگیرد «من گیتار میزنم» ش سر جایش هست.
********************
خوانندگان بر سه قسم هستند:
ـ خواننده راستکی: این دسته از خوانندگان، صدای خوبی دارند و حتی بلدند بخوانند، ولی چون خیلی کلیپ درست نمیکنند و بیشتر فقط میخوانند و همان کاری را که باید بکنند میکنند، خیلی مُد نیستند.
ـ خواننده دارنده برازنده: این قبیل خوانندگان کلیپ زیاد دارند، فالوور زیاد دارند، لایک هم زیاد دارند. فقط صدای خوشی ندارند که آن هم امروزه خیلی مهم نیست. این خوانندگان الان خیلی مُد هستند.
ـ خواننده ندارنده برازنده: این گروه از خوانندگان با اینکه کلیپ ندارند، فالوور ندارند و لایک ندارند، اما صدای خوشی هم ندارند. با این حال به استناد حرف خودشان خواننده محسوب میشوند و چارهای هم نیست. اینها هم مُد هستند.
******************
ـ گیتار: سازی است که جعبهاش خیلی کلاس دارد و همراه داشتنش در شهر، خیلی کاربردی است.
ـ سهتار: سازی است که چهار تا تار دارد و بیشتر برای سنجش اطلاعات عمومی کاربرد دارد.
ـ تمبک: نوع سنتی و خیلی یواش درامز است. در مهمانیهای دورهمی کاربرد دارد و از انواع پرمصرف آن میتوان به دبه خالی ترشی، قابلمه تفلن و میز ناهارخوری اشاره کرد. یک نوعش هم هست که چوبی است و استوانهای توخالی است که رویش پوست میکشند و مینوازند.
ـ سازی که بعداً صدایش درمیآید: این نوع ساز خیلی پیچیده و تخصصی است، با این حال در این مورد کلاً همه نوازندهایم.
*******************
ژانر آدامسی
شما آدامس را سه ماه بجوید چیزی نصیب معدهتان نمیشود. فیلمهای آدامسی هم آنهایی هستند که تهش هیچی گیر مغزتان میآید. همینجوری یک فیلمی دیدهاید که دیده باشید فقط.
***********************
ما با اینکه نتوانستیم شعار «هر ایرانی یک رسانه» را به جایی برسانیم ولی به مرحله «هر ایرانی یک منتقد» رسیدهایم
***********************
منتقد معمولاً تواناییهای چون «ریز دیدن»، «پوزخند زدن»، «پیف کردن» و «نگاه عاقل اندر سفیه» دارد و معتقد است اگرچه بلد نیست فیلم بسازد ولی میداند که فیلم خوب را چطور میسازند.
نقد فیلم از آن دست مباحثی است که حناق نمیآورد و زگیل تولید نمیکند و همه به صورت مصرانه و پی گیر انجامش میدهند و کسی هم درباره تخصص انجامدهنده سؤالی نمیپرسد.
****************************
صدای سرعت شکسته شدن تخمه در سالن معیار مناسبی به دست منتقدان میداد تا ضرباهنگ فیلم را تشخیص بدهند. در آخرین دسته بندی تخمه ای، فیلمها به دو گروه تقسیم میشدند:
فیلمهای «چق... چق... چق...» که معمولاً گونههای خانوادگی، ملودرام و فلسفی را شامل میشد
فیلمهای «چق چق چق... چق چق چق...» که معمولاً شامل فیلمهای وسترن، اکشن و پلیسی بود.
کارشناسان نهایتاً نتوانستند برای فیلمهای کودکان صدای ریتم را تعیین کنند و فقط به توصیه پزشکی «لطفاً با پوست نخورید» اکتفا کردند.
**************************
اگر وقت نمیکنیم بخوانیم اقلاً یک جوری میتوانیم وانمود کنیم که خیلی کتابخوانیم. همانطور که تازگیها خواننده شدن لزوما صدای خوش نمیخواهد، لابد میشود کتابخوان هم بود ولی کتاب نخواند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه گاو را بکشیم!!! (عصاره ای از کتاب مکالمه با یک گاوپرست)
مطلبی دیگر در همین موضوع
چرا حتما باید کتاب "هنر شفاف اندیشیدن" خواند
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
کت و شلوار ترامپ (معرفی کتاب «مِنون»)