معرفی و نقد کتاب (مرشد و مارگاریتا ) اثر میخاییل بولگاکاف



برای اولین بار این کتاب را به صورت صوتی با صدای آقای حامد فعال گوش کردم . و از آنچه که میشنیدم شگفت زده میشدم .از قبل میدانستم که نویسنده در زمان آغاز حکومت کمونیستی نهضتی روسیه حضور داشته است که تحت شدید ترین نظارت ها برای برآورده کردن اهداف حزب بوده است، و این اثر را در دوازده سال پایانی عمرش در خفا و تحت فشار های سیاسی و اجتماعی آن زمان در روسیه نوشته است .

این اثر را میتوان یک سبک سورئالیسم ورئالیسم جادویی دانست که بسیاری از منتقدان ادبی، معتقدند این اثر با تاثیر گرفتن از تراژدی (فاوست ) اثر گوته، روایت شده است .که بولگاکاف در سخنان نخست کتاب، سخنی از فاوست را بیان میکند که تاییدی بر این موضوع است .

در آغاز کتاب گفتگو با وجودیت مسیح آغاز میشود و با حضور مردی غریبه که نقش اصلی داستان ما را دارد بحث بسیار جالبی شکل میگیرد . در این کتاب سه داستان به موازی هم پیش می رود که دو داستان در مسکو و دیگری در شهر اورشلیم روایتگر به صلیب کشیدن مسیح است که بصورت هنرمندانه این سه داستان در هم تنیده میشوند .

در کتاب مرشد و مارگاریتا ما شاهد حضور شیاطین هستیم که به راحتی نمیتوانیم از آنها نفرت داشته باشیم و به راحتی کارهای آنها را نادرست و شیطانی بدانیم، بولگاکاف شیطانین داستان خود را برخلاف داستان های کلاسیک دیگر، با خلاقیت بسیار بالا و رمز و رازهای خاصی که آنها را بسیار دوست داشتنی کرده است، خلق کرده است .

بولگاکاف هر یک از شیاطین خود را نمادی از دشمنان انسان قرار داده است، یکی از آنها (ولند) نمادی از ایدئولوژی مارکسیستی و انسانهای مادی گرا مسکوی است که سعی در وسوسه گری قربانیان خود را دارد . یکی دیگر از شخصیت ها (مرشد ) تنها نویسنده است که به سواستفاده حکومت از نویسندگان واقف است و در انزوا و پوچی است که میتوان گفت شخصیت مرشد تداعی گر خود بولگاکاف است .

در ابتدای داستان گفتگوی دو فرد علم زده و سطحی نگر که بر سر موضوعی عبث و پوچ که نمادی از نگرش و دغدغه جامعه آن زمان است را شاهدیم ،نویسنده با مرگ وحشتناک یکی از آنها و به آتش کشیدن خانه هنر مسکو سعی در نشان دادن عاقبت این قشر و تسویه حسابش با این جماعت را دارد

از دیگر نکات قابل توجه در نقد کتاب مرشد و مارگاریتا میتوان به راه نجات و رهایی از نظر نویسنده دانست او راه رهایی را عشق و ایمان عرفانی نه به صورت کلیسایی میدانند، که به کمک هنر و عشق در کنار هم میتواند راه نجاتی برای این دنیایی سیاه و پوچ دانست ،در اثر مرشد و مارگاریتا هنر ناب ،ثمره ی عشق حقیقی و راه رسیدن به ملکوت است . بولگاکاف به کمک المان ها و عناصر سمبلیک که شاهد آن در سراسر کتاب هستیم سعی کرده است پیام خود را به مخاطب انتقال دهد و سعی دارد بینش نو در ذهن مخاطب ایجاد کند .

خواندن این کتاب را به همه علاقه مندان ادبیات روس و سبک رئالیسم پیشنهاد میدهم