تاملاتی در صیرورت جمعی
قدرت؛ صورت تصرفپذیر اراده
رابطهی سه مقولهی «وجود»، «اراده» و «قدرت» میتواند ترسیمگر نسبت امر «کلی»، «کل» و «حرکت» باشد. کلیترین مفهومی که از انتزاع صورتهای مختلف هستی قابل نامیدن است، «وجود» است؛ اما وجود چیست؟ کجاست؟ چگونه قابل درک است؟ پرسشهایی که هرچقدر هم که بخواهیم پاسخاش دهیم، دستمان در حنای بدون رنگی باقی خواهد ماند که آوردهای انضمامی برای ما ندارد. فلسفهها برای کاربردیشدن نیازمند تغییر مفهوم مرکزی خود بودهاند؛ چیزی که در فلسفهی غرب رخ داد و به انضمامیشدنشان انجامید و بدینترتیب امتداد اجتماعی و سیاسی پیدا کردند. یکی از طرقی که میتواند به امتداد اجتماعی پیدا کردن فلسفه رهنمون شود، تعیین یک مفهوم قابل کلّشدن در مرکز فلسفه است. این قابلیت را میتوان در عبور از وجود به اراده فراهم کرد. اگر وجود یک مفهوم «کلی» و انتزاعی است، اراده مفهومی ناظر به یک «کلّ متغیر تصرفپذیر» است. یعنی میتوان آن را در عالم انسانی مشاهده کرد و همهی امورات را نیز به آن برگرداند. اگرچه فلسفهی قدیم به مفهوم اراده توجه داشت، اما در فلسفهی سیاسی جدید مفهوم اراده ذیل آزادی مورد تامل قرار گرفته است. اگر از مقیاس فلسفه پا به عینیت اجتماعی بگذاریم، اراده به قدرت تبدیل خواهد شد و میتوان از نظریهی قدرت ذیل فلسفهی اراده سخن گفت. به این ترتیب مطالعهی جایگاه اراده در علوم و رهیافتهای مختلف پیش رو باید قرار بگیرد.
صرفا در روانشناسی دستکم 13 رهیافت به اراده (نصیری، 1399) وجود دارد:
1. فروید "اراده معطوف به لذت"
2. یونگ "اراده معطوف به خودآگاهی و خود واقعی"
3. آدلر "اراده معطوف به قدرت"
4. ویکتور فرانکل "اراده معطوف به معنایابی"
5. پرز "اراده معطوف به تجربه کردن و زندگی در حال"
6. راجرز "اراده معطوف به پذیرش بدون قید و شرط خود"
7. اسکینر "اراده معطوف به کسب پاداش"
8. آلبرت الیس "اراده معطوف به تفکر عقلانی"
10. گلاسر "اراده معطوف به انتخاب و کنترل درونی"
11.ریک برن "اراده معطوف به من بالغانه"
12. کارن هورنای "اراده معطوف به کسب امنیت"
13. مزلو "اراده معطوف به خود شکوفایی".
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
مطلبی دیگر از این انتشارات
سیاست؛ چموش گریزناپذیر
مطلبی دیگر در همین موضوع
زندگی یک زن است!
بر اساس علایق شما
در تکاپوی فهمیدن و زیستن