آقای (سابقاً) راوی
نیمنگاهی به حال و روزِ «رپ فارس»
چند وقتی است که با جامعه رپرها و رپدوستها به صورت جدیتر آشنا شدهام و حتی میشود گفت اندکی هم به آن ورود کردهام. شاید بتوان گفت این آشناییِ جدیتر به واسطه یکی از دوستانم اتفاق افتاد. اویی که خورهی رپ است. یعنی آهنگ از هر رپری در گوشیاش پیدا میشود. از قدیم تا جدید. محبوب یا منفور. داخل یا خارج. و اخبار و حواشی و داستانهای مربوط به رپِ فارس را تا حد زیادی دنبال میکند. من هم از وقتی که وارد این دنیای فریبنده و پهناور شدم، دوست داشتم اندکی دربارهاش بنویسم و نکات و مواردی که درباره وضعیتِ رپ فارسیِ این روزها به ذهنم میرسد را مکتوب کنم. نکاتی که صرفا از نظرگاهِ محدودِ من بیان میشود و لزوما درست یا قابل تعمیم نیست. و اساسا برای این دوست داشتم درباره رپ بنویسم که به نظرم باید به آن پرداخته شود. بیشتر و مفصلتر از قبل. البته فراهم شدنِ چنین مطلبی قطعا با کمکِ همان دوست و همچنین دیگر دوستانم که سابقه و تجربه بیشتری در حوزه رپ داشتند، میسر شد. پس سپاس از آنان.
امروزه آنقدر گستره وسیعی از سلایق و علایق و اتفاقات و جذابیتهای مختلف در رپ کشورمان وجود دارد که آنرا از «موسیقیِ» صرف فراتر میبرد. رپِ فارس الان بهمثابه یک شهرک است. شهرکی که همچنان بخشی از زیست خود را در زیرزمین ادامه میدهد. البته این شهرک همانطور که گفتم سلایق و اقشار بسیاری را در خود جای داده و همهی آنها را هم تا حدی اقناع میکند.
اگر بخواهم جامعهشناختیتر با موضوع مواجه شوم، باید بگویم که رپِ ایران، در گذشته و در ابتدای تکوین خود، یک خرده فرهنگ یا Subculture بود که گروه محدودی از افراد در آن به عنوان مخاطب و تولید کننده، نقش داشتند. اما امروز رپ از خُرد بودن فراتر رفته و تنوع و تکثر در آن بسیار است و نمیتوان فرم و شکل خاصی برای تمام طرفداران و تولیدکنندگان آن در نظر گرفت. چرا که امروزه از مذهبی تا ضدمذهبی، کودک تا بزرگسال، دختر و پسر، و دیگر اقشارها و گروهها، همگی درصدی از رپدوستی را در خود دارند و با آن بیگانه نیستند.
«دیس زدن»
رپ الآن بهقدری فربه شده است که میتواند چندین ساعت از شبانهروزِ یک مخاطبِ جدی و نسبتا جدی را به خود اختصاص دهد. البته اگر گمان کردهاید منظورم صرفِ "شنیدن" موسیقی رپ است، سخت در اشتباهاید. چرا که گوش کردن به رپ و لذت بردن از آن بهعنوان موسیقی، فقط بخشی از استخوانبندیِ آنرا تشکیل میدهد. بخش مهم دیگر، پیگیری و دنبال کردن دعواها و جدلهایی است که احیانا رپرها با هم دارند که از آن بهعنوان «دیس زدن» یاد میشود. ترجمه مشخصی نمیتوان برای «دیس زدن» در نظر گرفت اما احتمالا ریشه آن بر میگردد به فعل Dis در انگلیسی که به گواهِ دیکشنری آکسفورد یعنی:
To Show a lack of respect for somebody, especially by saying insulting things to them
ترجمه: بیاحترامی کردن به کسی، بهخصوص با به کار بردنِ عبارات توهینآمیز
رپ بهگونهای است که میشود با آن قیافه گرفت و فاز برداشت. با رپ میتوان «لاتیاش» را پُر کرد. حال این لاتی پُر کردن میتواند توسط یک مخاطبِ جدیِ رپ انجام شود و یا توسط خودِ رپر. که در حالت دوم کار به دیس زدن و فحش و عربده کشی میرسد. رپر بخشی از این لاتی را در آهنگهایش پر میکند. یعنی در ترکهایی که بیرون میدهد، کنایات و نیشهایی به رپر دیگری میزند که قبلا با او کَل انداخته است. این «کَلاندازی» خودش میتواند برای اولین بار در یک ترک دیگر انجام شده باشد. و یا در یک مصاحبه یا نقلقول و یا درفضای مجازی.
و بههمین صورت یک چرخهی طولانی از «دیس» و «دیسبک» زدنها ایجاد میشود و حتی ممکن است تا ماهها طول بکشد؛ و تاحدی اهمیت پیدا کند که رپرها تکآهنگها یا حتی چندین ترک از آلبوم خود را به جواب دادن به رپرهای دیگر اختصاص دهند. حال نتیجه طبیعیِ چنین جدالی، غوغا و هیاهوی فراوان در فجازی و مشخصا اینستاگرام است. که این بخش البته توسط طرفداران دو یا چند رپرِ حاضر در پیکار رهبری میشود.
اینگونه است که امروزه محتوای بسیاری از آثار تولید شده ذیل عنوان رپ، به دفاع از خود، حیثیت، وجهه و افزایشِ میزان لاتی اختصاص دارد. شاید بتوان گفت رپ از خلال این بحث و جدلها، حتی تا حدی «محتوازدایی» میشود. چرا که ارزش افزودهی چندانی ندارد؛ و غالبا مثل جدلها و درگیریهای دم در بعد از زنگِ آخرِ مدرسه است. که البته آن دعواها اندکی عینی و واقعی بود. در حالی که این دعواها از لفظ و قافیه فراتر نمیرود.
هرچند نمیتوان هنر رپرها در گنجاندنِ این اباطیل (دیس و دیسبک) در ترانهها و آهنگسازی جذاب و متناسب با آنرا نادیده گرفت؛ اما این شاید کوتهترین و نازلترین انتظاری است که از رپ میرود و میشود به آن اتکا کرد. و امروزه "بخشی" از میزان توانایی رپرها نیز، با قدرت در دیس زدن سنجیده میشود. یعنی رپر تلاش میکند تا کوبندهتر و تخریبکنندهتر و تند و تیزتر دیس بزند تا بتواند خود را مطرح کند. حتی داشتهایم رپرهایی را که با دیس کردنِ یک رپر مطرح، توانستند خود را بالا بکشند و شهرتی به هم بزنند.
البته گاها دیده میشود که در خلالِ همین دیسها، اشارات و گریزهایی هم به موضوعات و مواردِ کلانتر زده میشود. و این باعثِ بالا رفتنِ عیارِ برخی ترکها میشود. در واقع هر چقدر مخاطبِ رپر در آهنگش محدودتر باشد، محتوا کمکیفیتتر و برعکس هر چقدر مخاطب و سوژه مد نظر، عامتر و کلانتر باشد، محتوا ارزندهتر میشود. البته بیانصافی است اگر «دیس زدن» را کاملاً زیر سوال ببریم. چرا که به زعمِ برخی، این انتقادات و ایراداتی که رپرها به هم وارد میکنند، گاها باعث ترقیِ رپ و به عبارتی منجر به دیالکتیک و تضارب آراء میشود و در مجموع رپ را رشد میدهد.
ریشه بسیاری از این درگیریهای لفظی، که تقریبا هیچگاه از لفظ هم فراتر نرفته است، همین انتقاداتی است که رپرها به یکدیگر دارند. انتقادی که طبیعتا مستقیم و مسالمتآمیز انتقال داده نمیشود؛ بلکه با زبانِ رپ و مطابق با ادبیاتِ خاصِ آن گفته میشود. این انتقادات عمدتا به نحوه مواجههی رپرها با «رپ» بر میگردد. و اینکه آنان از رپ چه استفادهای میکنند و آیا اساسا باید از رپ استفاده کرد یا باید آنرا هنری برای هنر دانست و دامانش را از مسائل سیاسی و اجتماعی پاکیزه نگه داشت. مثلا یکی دیگری را مالهکش و مزدور نظام میداند، آن یکی میگوید تو وطنفروش و بیاصالتی که از ایران خارج شدی و مهاجرت کردی. دیگری میگوید تو برای پول میخوانی (و مصداقهایی هم ارائه میدهد). یا عدهای رپ را محملی برای انتقاد و اعتراض میدانند و به دیگرانی که ترجیح میدهند از «داف و مواد» بخوانند و رسالت خاصی برای رپ در نظر ندارند، دیس میزنند.
البته احتمالی که برای اکثر درگیریهای اینستاگرامی وجود دارد و رپرها نیز از آن مستثنی نیستند، دعواهای زرگری است. یعنی همهی این گریبان دریدنها، قرار است بهعنوان بنزینی باشد که آتش شهرت آنان را قوت بخشد و آنها را در صدر اکسپلورر و بحثهای داغِ روزِ رپدوستها، نگهشان دارد.هر چند این نیز پوشش دهنده بخشی از واقعیت است و نمیتوان آنرا تعمیم داد.
«رپِ بورژوا»
با توجه به حال و روزِ این روزهای رپ فارس، میتوانیم از پدیدهای بهنام «رپ بورژوا» یاد کنیم. پدیدهای که ریشههایش را باید در گذشته و مسیری که برخی گروهها و رپرها طی کردهاند، دنبال کرد. اولین نمود بورژوازی در رپ را میتوان در سبک و نحوه زندگی اکثر رپرهای امروز مشاهده کرد. زندگی مرفه در آمریکا و کشورهای اروپایی، لباسها و ماشینهای گرانقیمت و دیگر موارد که نشان از تعلقِ آنان به طبقاتِ مافوقِ فوقِ جامعه دارد. سوای از موارد مذکور، شاهد و نشانهی مهمترِ ما برای گسترش رپ بورژوا، محتوا و موضوع آهنگها است. یک نوع بیتفاوتی و بیخیالیِ فراگیر در مضامینِ آهنگها مشاهده میشود که اندک اهمیتی به مسائل و دغدغههای اجتماعیِ پیرامون ندارد. بیشترِ اشتغال ذهنیِ رپر در آهنگهایش، یک نوع اثبات خود و به رخ کشیدن و همانطور که گفتم، پر کردن لاتی و دیس زدن به «دیگری»هایش است. جالب اینکه این نوع مواجهی محدود و محصور با دنیای پیرامونی، توسط یک عده از رپرها به عنوان یک مزیت تلقی و تبلیغ میشود. انگار که رپ، تنها محملی است برای وقتگذرانی و سرگرمی. در حالی که نیست. این را من نمیگویم. تاریخ تطور رپ چه در سطح جهان و چه در همین ایرانِ خودمان، نشان دهنده این موضوع میباشد که رپ اساسا دغدغهمند بوده و هست. منبر و تریبونی برای صداهای مختلفِ موجود در جامعه بوده است. مسئلهای را روی دست میگرفته و مطالبهای داشته است. و همین خصیصه، رپ را از پاپ که "غالبا" به عشق و عاشقی و دیگر موضوعاتِ خنثی میپردازد، متمایز میکند. و در جایگاه بالاتری قرار میدهد.
قرار نیست "فقط" با ضربآهنگِ جذاب و هیجانانگیزِ رپ و بیتهای آن بالاوپایین پرید و دستها را تکان داد و شلوار لش و کلاهِ کَپ پوشید؛ بلکه همیشه باید جایی برای رسالتِ اجتماعیِ رپ باشد. چرا که، اگر اینچنین نباشد، رپ از اصل خود دور میشود و کارکردی که در ابتدای امر داشت و برای آن ایجاد شده بود را از دست میدهد و از قضا به عکس خود تبدیل میشود. چنانکه امروز میبینیم این چنین هم شده است؛ لاکچریبازی و چشم و همچشمی، امروزه جزئی از بدنهی رپِ فارسی شده است. هر چند بدیهی است که مقصود من این نیست که "همه" رپرها شبانه روز بنشینند و محتوای مهم و حسابی تولید کنند و وضع جامعه را رصد کنند و آهنگ دغدغهمند بیرون بدهند. نه؛ چرا که تکثر و چندگانگی را در هیچ پدیدهی اجتماعی و انسانیای نمیتوان کتمان و نهی کرد؛ بلکه منظور این است که امروزه رپِ بورژوا، گفتمان غالب و مسلط است. و نباید باشد.
یکی دیگر از نشانههای رپ بورژوا، کنسرتهایی است که این روزها در استانبول در حال برگزاری است. و البته قبلا هم سابقه داشته است. شاید درباره بلیطهای نجومی آن شنیده باشید که طبق جستوجوهای من از پنج میلیون آغاز میشود و به پانزده میلیون و حتی بیشتر نیز میرسد. اجتماع رپرها را در این کنسرت تابستانی شاهد هستیم که بعضی از آنها اتفاقا سابقه دیس و دیسبازیِ بسیاری با یکدیگر دارند و حالا هر کدام در استیجی مشترک و در زمانهای متفاوت، اجرا میکنند.
یک عکسی دیدم پیرامون همین کنسرتِ استانبول که نوشته بود مردم با ماشینهای آنچنانی و بلیط چند میلیونی و خرجهای گزافِ دیگر به کنسرت میروند و دستهجمعی آهنگهایی در مورد فقر را همخوانی میکنند و بعد هم با آیفون دوازده پرومکس استوری و لایو میگذارند. خیلی هم بیراه نگفته بود؛ اما من میگویم اینها اصلا دیگر از فقر نمیخوانند. آنقدر آهنگ غیراجتماعی و شخصی و غیره تولید کردهاند که آهنگهای نسبتاً اجتماعیِشان را در آنجا نخوانند. و ای کاش هم نخوانند. چرا که در آن فضا و اتمسفرِ شدیدا بورژوا، از فقر و معضلاتِ جامعه خواندن، به اشک ریختنِ یک لامبورگینیسوار، برای کودکانِ تا کمر خم شده در سطل آشغال میماند؛ تا این حد بیهوده و مضحک!
رواجِ پدیده «قلب» در رپِ فارس
یک پدیده و موضوع دیگری که در میان رپرها رایج است و گریبانگیر بسیاری از آنها شده است و احتمالا در آینده هم خواهد شد، پدیده «قلب» است. یعنی معکوس شدن و تغییرشکل دادن و حتی به ضدِ خود بدل شدن. در بسیاری از این دیسها، رپر بر یکسری ارزشها پا فشاری میکند و رپری که این ارزشها را زیر پا گذاشته است، از سوی او تخطئه میشود. اما تاریخچه رپ نشان میدهد که این ارزشها اساسا پایدار نیستند و از قضا هر چقدر رپری بیشتر بر ارزشهای خاصی پافشاری کند، احتمال لگدمال کردنِ آنها در آینده بیشتر است. در اینجا تتلو را فقط بهعنوان یک نمونه ذکر میکنم. او امروزه نمونهی بارز یک رپر «مقلوب» است.
ارزشهای او مشخصا تاکید بر وطنپرستی، اظهار محبت و ادب به والدین، گاها گرایشهای مذهبی و حتی پایبندی بر انجامِ احکام و مناسک، رعایت ادب و .... بودند. چه در آهنگهایش و چه در بسترهای ارتباطیِ او با طرفدارانش، مثل کانال تلگرامی، این ارزشها مورد تاکید و توجه وی بودند. اما امروزه میبینیم که او دیگر بر هیچ یک از ارزشهای پیشین خود پایبندی ندارد و دقیقا قلب شده است. نه تنها پایبندی ندارد که به جانِ آنها افتاده و لگد مالشان میکند. این باید هشدار و درس عبرتی باشد برای رپرهای مدعیِ امروز. هر چند وقتی از پدیده قلب سخن میگوییم، قطعا متغیرهای مختلف را با هم مد نظر میگیریم.
چند وقت پیش آهنگی را از دوستم گرفتم به نام «کجایی دادا؟!» که «شایع» و «امیرخلوت»، دو رپر جوان و نسلِ دوییِ ایرانی با هم کار کرده بودند. مضمون این آهنگ تخطئه رپرهایی است که از ایران رفته و ساکن کشور دیگری شدهاند. باید به آنها گفت اندکی درجه حرارت ارزشهای خود را پایین بیاورند؛ چرا که بسیاری از همین رپرهای خارجنشین، روزگاری قبل مدعای وطنپرستی و «نرفتم از کشورم» داشتند. و این دو رپر باید ببینند آیا در آیندهی مجهول تواناییِ پایبندی بر ارزشِ «وطندوستی» را دارند یا نه؟ البته خودِ شایع نیز اشارهی خوبی در متن آهنگ دارد و میگوید «یه عده که از رو کوه پیچیدن، حلالشون. و الا باقی عمر رو از تو میدیدن.» منظور این است که یک عده از رپرها مجبور به ترک کشور شدند و چه بسا این کار را با سختی و مشقت انجام دادند (پیچیدن از روی کوه). که اشاره درستی است؛ اما مخاطبِ اصلیِ دیسِ «کجایی دادا؟!» افرادی هستند که با وجود وضعیت نسبتا مساعد در ایران، بهانهای درست کردند و جیم شدند. با توجه به این موضوع، میتوانیم بگوییم فرایند «قلب»، گاهاً تحت تاثیر شرایط جبری و ناخواسته رخ میدهد و فرد شاید شخصا رغبتی به پشت سر گذاشتن ارزشهای پیشینش نداشته باشد؛ اما مجبور میشود. با این وجود، بسیاری از این قلب شدنها نیز خودخواسته و با میل شخصیست و اینجاست که «دیسِ» ما و «کجایی دادا؟!» به برخی رپرها، مصداق پیدا میکند. هر چند دیسی که به خودِ شایع و امیر خلوت زده شد نیز، همچنان وارد است.
البته این فرایند قلب و مصداقهای آن باید هشداری باشد برای همگان. که اگر فردی واقعا معتقد به ارزش و عقیدهای باشد، لزوما نیازی به فریاد زدن و در بوق و کَرنا کردن ندارد. حتما نیازی به تفاخر نیست. بلکه در عمل و در سکوت نیز میتوان آن مَنِشِ مطلوب را پیشه کرد و آنرا ادامه و انجام داد. تازه، اینگونه تاثیر و بازتاب آن قطعا عمیقتر و نافذتر است؛ تا اینکه صرفا در لفظ باشد و قافیه.
1400/06/29
مطالبِ متنوعِ «مجله مُرَکّب» را دنبال کنید و نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
دو مطلب قبلیِ مجله در حوزه «علوم انسانی»:
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به یک غریبه
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایستادن بر شانه غول ها : فلسفه علم
مطلبی دیگر از این انتشارات
ویک اِند | قسمت اول / از آلبوم جدید بیلی تا تور مجازی موزه لوور!