مدیر محصول | نویسنده | مترجم
از وضعیت زندگیت راضی نیستی؟ صبح زود از خواب بیدار شو!
جمعه شبه و در حال مرور تعطیلات آخر هفته هستی، یا حسابی خوش گذروندی و داری عکسها رو نگاه میکنی یا کل روز رو خواب بودی! و به این فکر میکنی که چقد خوب میشد میتونستی همه هفت روز هفته رو اینطوری سپری کنی!
بدن ما به یک روز کامل خوابیدن یا تمام وقت به خوشگذرونی پرداختن نیاز نداره، اما تمایلات ما به سمتی میره که به اصطلاح باهاش حال میکنیم و نسبت بهش حس هیجانی داریم.
نویسنده این مقاله خانم Alisha Beotra تجربیات واقعی خودش رو از نارضایتی از زندگی بیان میکنه و میگه تا صبح پای نتفلیکس و پرایم ویدئو سر میکرده و تا دیروقت هم بیدار میمونده و با دوست پسرش چت میکرده! صبح هم که با تاخیر زیاد و یکی دو ساعت بعد از آلارم گوشی تازه بیدار میشده و میرفته سر کار! که خب دیر هم میرسیده و تاخیر میخورده!
وقتی روتین زندگی شما مدام دیر بیدار شدن و تاخیر کردن و عجله داشتن برای رفتن به سر کار، و غرق شدن در مشغلههای کاری و بعدش برگشت به خونه و شام خوردن و وقت گذروندن تو سایتهایی مثل نتفلیکس (ورژن وطنیش میشه فیلیمو و نماوا) باشه، باید بگم که زندگی شما فاقد هیجان و خلاقیته. آدمیزاد برای اینکه احساس خوبی داشته باشه باید در حال خلق کردن باشه و نه یک مصرفکننده بیمصرف! اگه زندگی به هر شکلی از رشد و پویایی خالی باشه، آفرینندگی و خلاقیت هم اتفاق نمیافته. حتی اگه مسیر مصرفکننده بودن رو در پیش گرفتید، شاید بهتره بهجای بهروز بودن از آخرین قسمت سریالها مصرف کننده بهتری باشید!
نارضایتی شغلی مسئله خیلی مهمیه، و اگر بهش توجه نکنید شرایط زندگی رو به افول میره. شاید الان متوجه این مسئله نشید، اما عمر در حال گذره و ذهن شما مثل یه تیکه آهن کمکم شروع میکنه به زنگ زدن، یا مثل گیاهی که آرومآروم برگهاش زرد و خشک میشه و به یکباره میریزه. ذهن ما هم مثل یه گیاه نیاز به مراقبت و نگهداری داره، تا خوب رشد کنه و منظره زیبایی خلق کنه.
حالا چرا صبح زود بیدار بشیم؟ چه ربطی به این حرف ها داره؟
شروع روز مثل این نیست که یه معجون جادویی بخورید و کل روز حالتون خوب باشه. اما نوع شروع روز تاثیر مستقیمی روی احساس شما به خودتون در کل روز داره.
طرفدارهای باشگاه پنج صبحی ها فهرستی از دهها مورد به ما میدن که میتونیم تو برنامه صبحگاهی قرار بدیم. بیاییم کمی صادقانه و عملی بهش نگاه کنیم؛ کی با خوابیدن به موقع و سحرخیزی مشکل داره؟ وقتی شغلت در خطر نمی افته و میتونید ساعت ۵ صبح بیدار بشید و میلیونها کار انجام بدید؟
تنها دویدنی که تو زندگی انجام میدیم، دویدن تا ایستگاه مترو یا اتوبوسه، اگر امروز تصمیم بگیریم روزی ۱۰ کیلومتر پیادهروی کنیم، نیاز به یک اراده محکم داره و این حال یک شبه اتفاق نمیافته، پس صبوری کنید و کمی با خودتون مهربون باشید.
صبحها به یک چارچوب نیاز داره که بتونید کارها رو پشت هم بچینید، و از لحظه بیدار شدن تا شروع کار و درس همه رو انجام بدید. این چارچوب میتونه شامل ورزش کردن، کتاب خوندن، نوشتن، مدیتیشن یا حتی درست کردن یه صبحانه خوشمزه برای خودتون باشه. نکته ای که باید بهش توجه کنید اینه که این کارها یا به پرورش ذهن شما منجر میشه، یا باید سلامت جسمی شما رو هدف بگیره. اگر روی روتین صبح تمرکز کنید و درست انجامش بدید، باید بگم که روزتون رو با موفقیت شروع کردید، و این حس خوب رو میتونید به کارهای دیگهای که در طول روز دارید هم منتقل کنید.
سحرخیزی رو خیلی آهسته و با ۱۵ دقیقه زودتر بیدار شدن شروع کنید. مثلا بجای ۹ صبح، ۸:۴۵ از خواب بیدار بشید و یه کم راه برید. هفته بعد ساعت بیدار شدنتون رو به ۸:۳۰ تغییر بدید. اینطوری راحتتر به نظر میرسه، مگه نه؟ اینطوری قبل از اینکه به سر کار برید یا کارهای روزتون رو شروع کنید، برای انجام سه تا کار برای شروع روزتون وقت دارید، سه تا کار ده دقیقهای، مثل ورزش، کتاب خوندن و یا مدیتیشن! کمکم میتونید چک لیستی تهیه کنید که شبها هم انجامشون بدید که قطعا نباید شامل نتفلیکس یا چرخ زدن تو دنیای مجازی باشه! چون انقدر درگیر رشد و تلاش هستید که برای وقت خالی کردن هم دارید تلاش میکنید! از حالا دیگه براتون مهم نیست تو فلان سریال چرا فلان مرد به فلان زن خیانت کرد!
به چیستی و چرایی خودتون فکر کنید و بهش توجه کنید. از قدمهای آهسته شروع کنید، آهسته رشد کنید و ثابتقدم بمونید.
حالا چیستی و چرایی های نویسنده این مقاله چیا هستن؟
- من ورزش میکنم، چون باعث تناسب اندام من میشه و این کار باعث میشه من احساس قوی بودن کنم. خلق و خوی من با ورزش کردن کنترل میشه و زمانی که ورزش میکنم احساس موفق بودن بهم دست میده.
- من کتاب میخونم، چون باعث میشه همیشه در حال تفکر باشم. این کار باعث میشه مدام در حال یادگیری باشم و همه یافته های نویسنده ها رو بتونم توی ۳۰۰ صفحه ثبت کنم.
- من هر شب در حال نوشتن اتفاقات روز هستم، چون روش خوبی برای فکر کردن به اتفاقات روزه و میتونم تحلیل کنم که چه چیزهایی من رو در طول روز ناراحت کرده. این کار باعث میشه زندگی رو بصورت مستند بنویسم. با این کار میدونم که چطور روی چیزهایی که منو ناراحت کرده انرژی صرف نکنم، و وقتی باهاشون مواجه میشم دیگه برام مهم نباشن.
ما باید احساس کنیم که روی زندگی خودمون مسلط هستیم.
این روزها همه ما از این مسئله رنج میبریم که شرایط دنیا باعث و بانی همه این احساسات منفی علیه خودمونه، اما ما نباید در این شرایط گرفتار بشیم و این هنر زندگی کردنه که بتونیم از این تنگنا خارج بشیم. ای کاش این قابلیت رو داشتیم که به راحتی مشکلات رو ایگنور کنیم، اما زندگی چقر و بد بدن تر از این حرفاست!
شغل شما یک سوم از روز شما رو میگیره، و اگر زمان رفت و برگشت به محل کار رو هم بهش اضافه کنیم، ممکنه تا نیمی از روز رو درگیر کارتون باشید. اما این مسئله باز به رویکرد شما بستگی داره که ساعت های تلف شده توی مسیر رو چطور سپری کنید! من (خودم رو میگم) از این فرصت استفاده میکنم تا پادکست یا کتاب صوتی گوش کنم. که اون وقت تلف شده رو برای من تبدیل به وقتی برای یادگیری میکنه.
باقیمانده روز بوم خالی شماست؛ با رنگ های دلخواه پرش کنید.
شما باید اشتیاق و انتظار برای کارهاتون ایجاد کنید و بی صبرانه برای انجام دادن اون کارها انتظار بکشید. کارهایی مثل خلق یک اثر هنری، یاد گرفتن یک زبان یا یک مهارت جدید، که شما رو بکشونه سمت خودش، کارهایی که باعث رشد شما بشه.
نویسنده میگه از جغد شب بیداری که هر روز صبح تن لش خَرش رو به سمت محل کارش می کشید و تمام مدت گریه می کرد، تونستم آدمی بسازم که برای هر لحظه از روزش برنامه داره. نه اون برنامه ای که بصورت یه جدول منظم باشه، که فهرستی از کارهاییه که دوستشون دارم، و کارهایی که باید یاد بگیرم دوسشون نداشته باشم. کارهایی که باعث رشد من خواهند شد.
حالا اون کاری که از فردا باید ۱۵ دقیقه زودتر برای انجامش بیدار بشی چیه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادداشت های یک برنده
مطلبی دیگر از این انتشارات
اونایی که میخوان برن تیزهوشان (سمپاد) حتما بخونن
مطلبی دیگر در همین موضوع
جای ادوارد هاپر خالی