در سایهی ادبیات
جای خالی کلمات
متاسفانه در چنین شرایطی نمیتوانم متوقع باشم_آنهم به شرط علاقهمندی و خوانندهای خوب بودن_ کسی شعر و داستان من را بخواند.
از طرفی هم نمیشود خواند و نوشت و نوشت...که ماحصلش بماند دست شِبهناشران؛ گوشهی انبارهای متروک.
دروغ است بگویم گاهی هر چند دیر، از شنیدن چنین خبرهایی خوشحال نمیشوم.
به هر حال برای ادامه دادن و پیشرفتن نیاز به کمی انعکاس بیرونیست. اگرچه منتخب نبودم اما دلگرمی کوچکی بود که اینجا ثبت شد به یادگار.
از مجموعه شعر دومم به بعد هرآنچه نوشتم مدتها درگیر مسائل نشر و حواشیاش بوده. دوری از محافل نقد و عدم بهرهمندی از جلسات خوب ادبی هم مزید بر علت شد که خروجی نوشتههایم آنطور که میخواستم نباشد.
پس
به قول برتولت برشت:
وقتی از ضعفهای ما حرف میزنید
درباره ما
با رافت داوری کنید.
**ظاهرا اساتید و منتقدان دانشگاه تربیت مدرس در برگزاری این مراسم دستی بر آتش داوری داشتند، از این منظر برای مجموعه شعرهایی که مهجور ماندهاند جای امیدواریست. منبع
**مدتی پیش وبلاگ وزین میلهی بدون پرچم از سر لطف کتاب را معرفی کرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
زمستان
مطلبی دیگر از این انتشارات
مقصد ما انتظار بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
غزلی برای زمستان