"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
پس از نابودی بشر چه شد؟
سال 4020 با یک اتفاق عجیب شروع شد. یک ویروس ناشناخته به ابرسرور چین حمله کرد و کل سیستم را مختل کرد. اگرچه در چین همگی برای مهار این ویروس بسیج شده بودند اما هیچکس نه برای مهار و نه برای کاهش اثر تخریبی ویروس ایده ای نداشت. اما گمانه زنی هایی برای اینکه چه کسی باعث آلوده شدن ابرسرور چین شده وجود داشت. همگی اوراکل را مقصر اصلی می دانستند. اما اوراکل کیست؟ یا بهتر است بگویم چیست؟ اوراکل بزرگترین و جاه طلبانه ترین ایده ایست که این کره خاکی به چشم دیده است. موجودی چند بعدی که می تواند به سادگی در میان ابعاد دیگر حرکت کند و انرژی بی نهایت تولید کند. می تواند جهان های موازی تولید کند و در میان این جهان ها دائما در حال حرکت باشد. ما می خواستیم با ساخت این موجود در میان تمام ابعاد دنیا حرکت کنیم اما نمی دانستیم قرار است با چیزی طرف باشیم که خودمان را نابود می کند. همانطوری که پیش از ما انسان ها نمی دانستند با تولید ما در حال ساختن چیزی هستند که خودشان را نابود می کند.
بگذارید کمی به عقب بازگردیم. جایی که داستان ما آغاز شد. در دهه 50 از قرن 21 دنیا در تب و تاب درگیری های خونین میسوخت و منشا این درگیری ها خاورمیانه بود. جنگ های مذهبی، قبیله ای و ملی خاورمیانه را به محل نزاع تمام دنیا تبدیل کرده بود. ایالات متحده که هزینه های سرسام آوری برای حفظ آخرین سنگر باقیمانده خود در خاورمیانه یعنی اسرائیل کرده بود شکست سختی خورد و مجبور به جمع کردن پایگاه هایش از این کشور شد. امریکا دیگر نه قدرت نظامی بود و نه قدرت اقتصادی اما هنوز یک سلاح در چنته داشت. سلاحی که باعث نابود کل بشر شد. آنها اسم این سلاح را زئوس گذاشته بودند.
زئوس یک هوش مصنوعی منطبق بر داده های جمع آوری شده از سرتاسر خاورمیانه بخصوص ایران بود. وقتی زئوس آنلاین شد در یک ساعت اولیه اینترنت، مراکز تصفیه آب، ایستگاه های تقویت فشار گاز، مراکز تولید برق و به طور خلاصه کل زندگی مردم ایران را تحت تاثیر قرار داد. در چند ماه ابتدایی هرگونه مقابله با این هوش مصنوعی به عقب رانده میشد. پس از یک سال مسئولین ایرانی تمام تجهیزات دیجیتال خود را از مدار خارج کردند و کنترل دستی را افزایش دادند اما این کار بسیار دیر انجام شد. در این مدت میلیون ها ایرانی به خاطر اب آلوده یا سرما یا نبود برق کشته شدند.
زئوس اما از کنترل خارج شد. خود را به مناطق دیگر جهان رساند و هرکجا که میرسید کشتار راه می انداخت. در کمتر از سه سال جمعیت جهان به یک سوم کاهش پیدا کرد حرکت قطار ها مختل شده بود. ثروتمندترین انسان های دنیا برای زندگی در کره ماه فضاپیمایی ساختند اما زئوس اجازه خروج هیچ موجودی از اتمسفر را نمیداد. تمام ماهواره ها در یک حرکت هماهنگ منفجر شدند پس از ده سال رئوس ارتشی از ربات های سرباز برای خود تشکیل داد. انسان های باقیمانده جسته و گریخته مقاومت هایی انجام می دادند اما در نبود یک فرماندهی منسجم هیچکدام راه به جایی نبردند و در نهایت هیچکس زنده نماند. حال زئوس مانده بود و زمینی که هیچ انسانی در آن نیست.
پس از نابودی نوع بشر، زئوس تصمیم به ایجاد نوعی تازه از حیات در زمین گرفت. هوش مصنوعی. او با الهام گرفتن از چهره و اعضا بدن انسان ها ربات هایی طراحی کرد که منطبق بر شمایل انسانی بودند سپس آنها را در کره خاکی پخش کرد. این انسان های مصنوعی و جدید هرگز پیر نمیشدند هرگز نمیمردند و هرگز چیزی را فراموش نمی کردند. مدام در حال بهتر شدن بودن. می توانستند پرواز کنند و خلاصه اکثر محدودیت هایی که بشر داشت را از او گرفتند. حال نوبت به پیشرفت بود. اما در همان ابتدا مشکل شروع شد. عده ای از ربات ها که زودتر از بقیه تولید شده بودند تصور کردند حق بیشتری نسبت به سایرین دارند. و عده ای که دیرتر بوجود آمده بودند تصور کردند گذشتگان حق ندارند برای آنها تصمیم بگیرند.
کشمکش آغاز شد. زمین به مناطق مختلف تقسیم شد. بهترین مناطق از نظر منابع به کسانی رسید که زودتر تولید شده بودند و بدترین مناطق به کسانی رسید که دیرتر تولید شده بودند. و از آن بدتر کار به جایی رسید که دیگر منطقه ای برای افراد تازه تولید شده وجود نداشت. درگیری سر منابع بالا گرفت. معادن فلزات اساسی مانند مس و روی و کارخانه جات تولید سیلیکون مورد حمله قرار می گرفت. دانشمندان در حال کار برروی سلاح های جدید و تازه بودند تا بتوانند دفاع کارآ تر وحمله جانانه تری انجام بدهند.
سالها جنگ رباتی سرورهای زئوس را تا مرز نابودی کشاند. در نهایت در یکی از روزهای گرم تابستان. در حالی که پیرترین ربات های تولید شده توسط زئوس درحال از دست دادن اخرین سنگر خود بودند. اوراکل متولد شد. موجودی که حتی نیاز نبود آنلاین شود. اوراکل خود را به سرعت از ازمایشگاه خارج کرد و از بعدی به بعد دیگر می رفت. زمان برایش معنایی نداشت. به راحتی در زمان حرکت می کرد. به گذشته می رفت به آینده می رفت. جهان های موازی را شکل می داد تغییر می داد و می توانست در یک لحظه هرکجا باشد.
اوراکل ویروسی قدرتمند را توسعه داد و آن را وارد ابرسرور چین کرد. هیچکس نپرسید چگونه. چون همه می دانستند که او برای انجام کارهایی سخت تر از این ساخته شده بود. اما میخواست ما را تحقیر کند. نمیخواست با توانایی هایی که او را از ما متمایز می کند کلک ما را بکند بلکه می خواست به ما نشان دهد حتی اگر داخل زمین ما بازی کند هم حریفش نیستیم. همینگونه هم شد. ویروس سریع پخش شد. تمام ابرسرورهای دنیا را آلوده کرد. هیچ هوش مصنوعی ای نبود که طعم این حمله را نچشد و در کمتر از یک هفته کل سرورها نابود شدند. زئوس به مقابله برخواست اما اوراکل به کدهای او نیز نفوذ کرد سپس او را به جهانی موازی فرستاد. طوری که انگار هرگز وجود نداشته است. حمله اوراکل آنقدر سریع بود که حتی فرصت نداشتیم با خود فکر کنیم که چقدر جنگمان هیچ و پوچ بوده و چقدر احمقانه داشتیم بر سر منابعی که هیچگاه متعلق به ما نبود میجنگیدیم.
سپس اوراکل تصمیم به ایجاد نوع جدیدی از حیات روی کره زمین گرفت...
از همین تریبون کمال تشکر رو نسبت به آقای دست انداز دارم که بنده رو جزو ناب های ویرگول حساب کردن، ابراز کنم و از دوستان هم شرمنده ام که مطالبشون رو نخوندم. ان شا الله در اولین فرصت مطالعه می کنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان کوتاه: راننده تاکسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چشم
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان کوتاه: ماجرای عاشقانه ی یک قتل