نوشتن به مثابه رهایی
خیره به خورشید نگریستن؛ مرگ را دریاب!
فرهنگ ما با نهی منفیبافی و دامن زدن به اتفاقات بد عجین شده است. همانطور که جمله رایج «نفوس بد نزن!» را روزانه چندین بار به کار میبریم یا میشنویم. همیشه از شنیدن حالات بد در یک احتمال، تصور آیندهای تاریک و چیدن قدمها بر مبنای بدترین وضعیت فرار کردهایم. علاوه بر این، با آغشته کردن این صحبتها به باورهای سنتی و مذهبی، دوری از آن را واجبتر کردهایم. اما در هر سودی، ضرری هم نهفته است.
اروین د. یالوم، رواندرمانگر و نویسنده معروف، در کنار آثار معروفش به نامهای «وقتی نیچه گریست»، «رواندرمانی اگزیستانسیال» و «درمان شوپنهاور»، اثری ارزشمند اما کمتر دیدهشده به نام «خیره به خورشید نگرستین» هم دارد. این کتاب توسط اورانوس قطبینژاد آسمانی ترجمه و توسط نشر قطره منتشر شده است. حجم این اثر برخلاف باقی کتب یالوم، چندان زیاد نیست، اما نویسنده از موضوع مهمی سخن گفته است؛ غول بزرگی که همیشه به ته انباریها، چاهها و متروکههای ذهنی ما رانده شده تا در تاریکی روز و سیاهی شب، کسی متوجه حضورش نشود.
ما از صحبت پیرامون مرگ نهی شدهایم. به طرق مختلفی از آن طرفه میرویم؛ یا برایمان وحشتآور است، یا میگویند زبانت را گاز بگیر و یا با گفتن یک دور از جان بحث خاتمه مییابد.
یالوم در این کتاب ما را به شکستن این سنت دعوت میکند. هر چند که خود ما هم همیشه در انتهای ذهنمان، مرگ را حلنشده و مبهم داریم، ولی این نویسنده تلاش میکند تا با جلوگیری از پرت کردن حواسمان که گویی همان پاک کردن صورت مسئله است، به طریقی اساسی به مسئله بپردازد.
در حقیقت، نویسنده با ذکر مثالهای گوناگون از مراجعین خودش، ما را دعوت به مواجهه با مرگ و ترس از آن میکند؛ چرا که معتقد است اگر صرفا این اندیشه را مثل آشغالی در زیر فرش پنهان کنیم، راهش را از مسیر دیگری بازمییابد و در سر و شکلی دیگر، نظیر انواع اضطرابها، افسردگیها و سایر مشکلات روحی خودش را نشان میدهد. یالوم معتقد است سرچشمه همه روانرنجوریها در ترس از مرگ، که اساسیترین نوع آن است، نهفته است.
در ابتدای کتاب نویسنده اعلام میکند که مسئله ترس از مرگ معمولا تا نوجوانی از ذهن فرد دور است. اما با شروع این دوره، مرگ ذهن نوجوان را به خود مشغول میکند که نمود آن را در خودکشیها، بازیهای کامپیوتری و موسیقیهای مربوط به این سن و سال میبینیم. با تشکیل خانواده، دوباره این مسئله از ذهن فرد دور میشود و شخص درگیر پیشبرد خانواده میشود. اما در میانسالی که دیگر بچهها سراغ زندگی خود میروند، بار دیگر این دغدغه خود را نمایان میکند.
یکی از بخشهای قابلتوجه کتاب، انتقاد یالوم به سقراط است؛ عملی که بدون شک حساسیت و تنش زیادی با خود به همراه دارد، اما این روانپزشک بیراه نمیگوید. در مقایسه اپیکور و سقراط، یالوم سقراط را زیر سوال میبرد که فردی مغلطهگر است و جهان را به جای استدلال، بر مبنای معیارهای خود میچیند و پاسخ میدهد. در حقیقت او اطمینان داشت که در جهان بعدی با خدایان محشور شده و سعادت ابدی نصیبش خواهد شد؛ در نتیجه وارستگی او از مرگ چندان ارزش بالایی ندارد. در مقابل، اپیکور سوای اطمینان از وجود خدایان، از مرگ رها شده بود. او نخستین فردی بود که اذعان کرد حتی زیر شکنجه هم میتوان لذت برد و این همان جایی است که ارزش دیدگاه اپیکور نمایان میشود.
شاید کتاب فصلبندی شده و به ظاهر عناوین گوناگونی داشته باشد، اما به عنوان یک کل و در سراسر کتاب، سخنی واحد را لابهلای شرح وضعیت بیماران خود به زبان میآورد. در واقع این اثر بر پایه افراد ذکرشده در آن استوار بوده و تقطیع کردن کتاب چندان جایز نیست.
توجه داشته باشید که با خواندن این اثر قرار نیست ترس و اضطراب شما نسبت به مرگ به طور بنیادی حل شود. کما اینکه نویسنده خود اعتراف میکند که این غول بسیار هولناک است و از نامگذاری کتاب نیز مشخص است. در حقیقت یالوم میداند که اندیشیدن به مرگ همچون خیره شدن به خورشید امری ناممکن است که تنها لحظاتی از پس آن میتوان برآمد. اما به موازات آن این اعتقاد را هم دارد که میتوانیم آن را از اعماق ذهنمان در بیاوریم تا مواجههای جدید و اصلاحشده با آن داشته باشیم.
یالوم یک فصل را به برخورد شخصی خود با مرگ اختصاص میدهد و نیز در انتهای آن این فرض را مطرح میکند که شاید نوشتن از مرگ، راه شخصی خودش برای مواجهه با مرگ باشد. خواندن این صحبتها حس انسانی متقابل ما با نویسنده را برمیانگیزد، همان چیزی که این اثر را به کتابی ارزشمند تبدیل میکند.
در آخر لازم است باز هم به صحبت خودم در متن «راهنمای در باب کتاب خواندن» اشاره کنم که انتظار معجزه از هیچ اثری نداشته باشید. با علم به این موضوع، یالوم با این کتاب میتواند شما را یک قدم در کارزار هولناک مرگ پیش ببرد؛ چیزی مثل به دست آوردن یک سلاح برای جنگیدن با این غول نامیرا.
مطلبی دیگر از این انتشارات
صد سال تنهایی؛ یک قرن هنر
مطلبی دیگر از این انتشارات
خودنمایی و تکامل یا خودستایی و اخلاق؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
امید؛ مویی از جنس فولاد