مروری بر کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت‌انگیز

چندی پیش، موضوعِ "جامعه و ‌ارزش‌های اجتماعی انسان" به یکی از دغدغه‌های ذهنی‌ام بدل شده بود که در نتیجه‌اش جستاری کوتاه تحت عنوانِ "چرا ارزش‌های اجتماعی برای ما محترمند؟" را منتشر کردم. در حین نوشتن همان جستار، با کمی گپ و گفت دوستانه و مصاحبه‌های میدانی، کتابی برای رسیدن به جواب بعضی سوال‌هایم به من معرفی شد: دوپامین، مولکولی با خواص شگفت‌انگیز. در این متن می‌خواهم با بررسی‌هایی کلی و نقل‌قول‌هایی کوتاه از کتاب بگویم که خواندن این اثر، ارزش گرفتن اوقات فراغت شما را دارد.



همه ما آلن دوباتن را بعنوان غلتکی می‌شناسیم که جاده‌ای به نام فلسفه را با آموزش مفاهیم کاربردی‌اش برایمان هموار کرده‌است؛ تا حدودی همین مثال را می‌توان به مارک منسن و روانشناسی نیز تعمیم داد. اشخاصی که با بازاری‌‌کردن دانسته‌هایشان، باعث ملموس‌شدن علمی برای عموم مردم می‌شوند و این کار بسیار ارزشمند است چه‌بسا که بازاری باشد. دنیل زد لیبرمن و مایکل ای. لانگ با کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت‌انگیز، آموزش زیست و علم نوروترنسمیترها (ناقل عصبی) را برای عموم مردم به اشتراک می‌گذارند.

دوپامین هم حرکت است و هم نفرین، هم محرک است و هم پاداش. ماده‌ای متشکل از کربن، هیدروژن، و اکسیژن به اضافه یک اتم نیتروژن. ساختار ساده‌ای دارد ولی نتایج بسیار پیچیده‌ای به‌بار می‌آورد. داستان دوپامین، داستان رفتار آدم‌ها است. وقتی عواطف ما به اوج می‌رسند که به دنیایی پر از احتمالات دلخواه فکر کنیم و زمانی افول می‌کنند که با واقعیت مواجه شویم.

دوپامین در ابتدا بعنوان پیش‌ساز اپی‌نفرین در بدن شناخته می‌شد؛ امّا چندی بعد خواص شگفت انگیزش در ابعاد مختلف زندگی انسان، آشکار شد. کم‌کم انسان دلایل تشنگی‌اش برای موفقیت را فهمید، دلیل اعتیاد برایش مشخص شد و در نتیجه عوامل موثر بر ترک اعتیاد نیز بیشتر مورد بحث قرار گرفت و همه این‌ها با شناخت هرچه بهتر دوپامین میسر گشت. در نتیجه اگر تعامل با این ریزمردِ هزارچهره را به خوبی بیاموزیم، کنش‌های معقول‌تری در راستای زندگی بهتر از خود برجا می‌گذاریم.

نویسندگان کتاب، محیط اطراف انسان را در دو دسته طبقه‌بندی می‌کنند: در دسترس و فراتر از دسترس. دوپامین، مولکول ارتباطی او با دنیای فراتر از دسترس او خواهد بود. اینگونه است که آدمی توقف‌ناپذیر است و حتی پس از اینکه به شهرت و قدرت عظیمی می‌رسد، با تشنگی به دستیابی به محیط‌های فراتر از دسترس خود فکر می‌کند.

دوپامین بخشی از عالم زیستی است که ما را برای رسیدن به توفیق به انجام اعمال بلندپروازانه و ایثارگرایانه وادار می‌کند. بازیگران، کارآفرینان و هنرمندان موفقی به وجود می‌آورد که حتی مدت‌ها پس از رسیدن به پول و شهرتی که برای برطرف کردن نیاز‌های آنان کافی است، آن‌ها را به ادامه مسیر تشویق می‌کند؛ ماده‌ای که یک شوهر یا همسر راضی و خرسند از زندگی را وادار می‌کند برای نجات دیگران از مهلکه زندگی خود را به خطر بیندازند. این ماده سرچشمه اصلی انگیزه دانشمندان برای‌گره گشایی از مسایل دشوار و محرک فلاسفه برای یافتن نظم، دلیل و معناست.

ما دوپامین را بعنوان هورمون لذت می‌شناسیم و این اصطلاح هم در میان عموم مردم و هم در میان اهالی علم زیست‌شناسی بسیار رایج است. این کتاب با بررسی آزمایشاتی که انجام‌شده، ابتدا به نقش این هورمون در میزان لذت می‌پردازد و سپس متوجه این موضوع می‌شود که کار اصلی این هورمون لذت و مفاهیمی از این دست نیست بلکه وظیفه دوپامین احساسی به مراتب عمیق‌تر از لذت است؛ اگر بنابر لذت‌بردن باشد، میزان دوپامین ترشح‌شده در کاری ثابت پس از تکرار تغییر نمی‌کند.

وقتی محققان دیگری سعی داشتند نتایج حاصل از آزمایشات مبنی بر تایید دوپامین به عنوان مولکول لذت را با انجام مطالعات مشابه تأیید کنند نتایج غیرمنتظره‌ای نیز به دست آمد. به نظر آن‌ها دوپامین محرک افراد برای کسب نشئگی با مصرف مواد نبود. بلکه مواد اعتیادآور به طور مصنوعی مسیر دوپامین را فعال می‌کردند. دوپامین در مسیر تکامل محرک و انگیزه‌ای برای تداوم بقا و تولید مثل بود. وقتی دانشمندان از غذا به جای کوکائین استفاده کردند انتظار داشتند باز هم به همان نتایج برسند. اما یافته‌های مطالعه مایه شگفتی آن‌ها شد و این آغازی برای پایان دوپامین به عنوان «مولکول لذت» بود.

دوپامین به شما اجازه آزمون و خطا در امور در دسترس را می‌دهد و بعد از آن با پاداش شما را بر آن امر پایدار می‌سازد یا با تعقیب‌وگریز، شما را به اقدامی محافظتی سوق می‌دهد. با شناخت رفتارهای این مولکول، می‌توانید به چشمه‌هایی از خلاقیت راه بیابید و در حل مسائل زندگی خود موفق‌تر عمل کنید.

خواندن این کتاب را به کسانی که به آموزش ساده زیست‌ و شناخت رفتار نوروترنسمیترها علاقه‌مند هستند پیشنهاد می‌کنم و این متن را با نقل‌قول مورد علاقه‌ام از کتاب به پایان می‌برم:

از دید دوپامین، داشتن مهم نیست، به دست آوردن مهم است. اگر مثل یک آواره زیر یک پل زندگی می‌کنید دوپامین کاری می‌کند که هوس داشتن یک خیمه به سرتان بزند. اما اگر در گران‌ترین عمارت جهان زندگی می‌کنید، دوپامین کاری می‌کند آرزو کنید که قصری روی ماه داشته باشید. دوپامین استانداردی برای خوب ندارد و دنبال رسیدن به هیچ خط پایانی نیست. مدارهای دوپامینی مغز را فقط با احتمال بروز پیشامدهای جدید و دلپذیر می‌توان تحریک کرد. حتی اگر اوضاع فعلی خوب و بر وفق مراد باشد دوپامین شعار «بیشتر» را سر می‌دهد.