علاقهمند به تلفیق سهحوزهی «برنامهنویسی» و «ریاضی» و «علوم انسانی»؛ معلم ریاضی در نظام رسمی و عمومی تربیت (=آموزشوپرورش)
بخشنامهها، زبانت را ساختهاند؛ تو بگو ? از خودت چه داری؟!!
این یک مکالمهی فرضی است.
میگویم: در غیرِ جایش حاضر نیستم درس دهم.
درس را نباید داد...
...وقتی که مانعِ تربیت است!
علم را نباید داد...
...وقتی که مخاطب، به اهلیَتَش نرسیده!
زمان را نباید غنیمت دانست...
...وقتی که برای دلزدهکردن است!
- میگوید: تو اینگونه میکنی، پس من چه کنم؟!
میگویم: در دریای چهکنمهای ناپاک، چه نکنم مهمتر است!
- میگوید: کوتاه بیا و با درس دادن، تربیت کن!
میگویم: درس را نباید داد، وقتی که مانع تربیت است!!!
- التماسکنان و منبمیرمگویان میگوید: درس را هم باید داد!
میگویم: درس را قانون گفته و بر زبانت افتاده؛ تربیت را قانون نگفته و بر زبانت نیست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
«کفِ ساختار»، برای تحول!
مطلبی دیگر از این انتشارات
«مطالبه از» و «راهکار به» آقای رئیسی برای تحول در آموزشوپرورش
مطلبی دیگر از این انتشارات
همت بلند آموزشوپرورشی دارم، کجا باید ببرمش؟!