تماشاخانه؛ جایی فراتر از آنچه میدانیم

تکیه زده بودند روی صندلی؛ محکم. چنان غرق در این تصاویر مترحک شده بودند که گویا در آن دنیا زندگی میکردند. ناگهان نسیمی از سمت پرده نقرهای وزید؛ نسیمی که نه سن میشناسد و نه طبقه، فقط میوزد. میوزد بدون آنکه حتی موهای کسی را تکان دهد یا گونههای کسی را از خنکای دلپذیرش سرخ کند.
هیچکس متوجه این نسیم نبود، اما این نسیم که در خفا میوزید، سرو و مسیر خاکی زندگیشان را به سمت خودش مایل میکرد؛ مسیری که برای پسر بچهای راه موفقیت و رسیدن به آرزوها بود. حال این مسیر تحت شعاع رفتار جسورانه شخصیت مورد علاقهاش قرار گرفته بود. دیگر کلمه «سخت» برایش معنی نداشت، زیرا آنقدر شجاعت شخصیتش را در خودش جمع کرده بود که هفت خوان رستم، مانند لقمه نانی در میان خوان شب بود.
برای پیرمرد رنجکشیدهای که حال فرصتی برای فراغت از سختیها پیدا کرده بود، این پرده نقرهای انعکاسی ارضاکننده از خودش بود. این نمایشخانه تنها جایی بود که حس میکرد او را درک میکنند. پیرمرد دیگر ترسی از زندگی نداشت و میخواست اوج لذت را تجربه کند، غافل از اینکه این لذت تنها چاله نیرنگی است که نسیم آن را آشکار کرده و او با رغبت تمام در آن پریده است.
این نسیم همه را به سمت امیال خود سوق میدهد، اما امیالی که خود نسیم در آنها غالب کرده است. این تصویر شاید خیالی به نظر برسد، اما شرح اتفاقی است که همه غافل از آن هستند و مادام و شبانه در حال تکرار شدن است. جریان این نسیم در فضای محدود یک نمایشخانه باقی نمیماند؛ بلکه سلسلهای از جریانهای متصل را میسازد که اجتنابناپذیر هستند و هیچکس توانایی انکار آنها را ندارد.
نسیم، سرو و مسیر، همه اشارههای استعاری هستند که با نیمنگاهی به آنها میتوان وارد مسیر استدلالی شد.
سینما تاثیرات اجتماعی زیادی دارد که گاه مثبت و گاه منفی هستند و این متن به دنبال بررسی عمیق این موضوع است که تاثیرات اجتماعی سینما چگونه در جامعه قابل مشاهدهاند.
برای رفع هرگونه ابهام، ذکر میشود که در اینجا سینما به معنای هر فیلم یا سریالی در هر ژانری است و منظور ژانر یا فیلم خاصی نیست. در قیاس با گذشته میتوان مشاهده کرد که مخاطبان سینما بسیار بیشتر شدهاند. استقبال از فیلمها، چه به عنوان سرگرمی و چه به عنوان آثار فرهنگی، شاهد رشد غیرقابل انکاری است. هرچند در سال گذشته با شدت گرفتن مشکلات اقتصادی و معیشتی، مخاطبان سینما هجده درصد کاهش داشتهاند که خود جای بحث دارد.
در سال گذشته حدود سی میلیون بلیت سینما فروخته شد که نشاندهنده ظرفیت بالای تاثیرگذاری هنر و صنعت سینما در جامعه است. از هر جهت، سینما اهمیت بسیار بالایی دارد. همانطور که فدریکو فلینی گفته است، سینما آینهای است که در امتداد جاده گذاشتهاند؛ یعنی سینما انعکاسی از اقشار و افراد مختلف جامعه است، مانند پیرمردی که حس میکرد درک شده و درباره او صحبت میشود. هر قشری از جامعه با توجه به شرایط خود برداشتی جداگانه دارد. ناگفته نماند که گاه این انعکاسها ناعادلانه هستند؛ برای مثال، اکثراً طبقات پایین در فیلمها قهرمان رنجکش یا مسئله اجتماعی هستند. شاید این موضوع عموماً درست باشد، اما کلیشه بودنش آفت مخربی است.
افزون بر این، نقش سینما در شکلدهی به الگوهای ذهنی غیرقابل انکار است. به عبارتی، سینما یکی از قالبهای اصلی تولید نُرم و الگوهای فرهنگی است؛ یعنی آنچه جامعه عادی میپندارد، میسازد یا تقویت میکند. این موضوع در نوجوانان که هنوز هویتشان شکل نگرفته، تاثیرگذارتر است و میتواند در تعیین ارزشهای آنها مؤثر باشد. تکرار یک الگو روی پرده، بذر نرمالیتهای در جامعه میکارد. مثال آن عادی شدن مصرفگرایی یا ترویج خشونت و رفتار کلیشهای علیه زنان است. یا بالعکس، کلیشههای حامی زنان که شاید در نگاه اول حمایتگر به نظر برسند، در واقع باورهای کلیشهای هستند که در قالب سینما بر مردم غالب میشوند.
گذشته از اینها، سینما تاثیرات مثبتی هم دارد که نباید از آنها غافل شد. سینما همواره به عنوان زبانی مشترک استفاده شده است. هیچ جمع و محفلی نبوده که نتوان در آن ساعتها درباره سینما بحث و تعامل کرد و همه حرفهای یکدیگر را درک کنند، صرف نظر از چشماندازهای ذهنی متفاوتشان. افزون بر این، گاه سینما به ندایی پیوسته و استوار مردم بدل میشود که آنقدر قدرت نفوذ دارد که میتواند نیازهایشان را به گوش هرکس برساند.
سؤال مهم این است که چه اتفاقاتی باید رخ دهد تا سینما همیشه در راستای ارتقای آگاهی عمومی و تصویر واقعگرایانهتر از جامعه حرکت کند؟ پاسخهای بسیاری برای این پرسش وجود دارد که مهمترین آنها گردآوری شده تا تصویری روشن از مسیر پیشرو ارائه شود.
در متن بسیار به کلیشهها و آثار مخرب آنها اشاره شد. بنابراین، باید استفاده از این ابزار کارآمد اما مکرآگین به حداقل برسد تا همانطور که رابرت مکی میگوید، روح هنر آسیب نبیند. این کار نه تنها باعث تقویت عنصر هنری سینما میشود، بلکه با آشنا ساختن تولیدکننده با نیازهای مخاطب، میتواند تاثیر بسزایی در جذب مخاطب بیشتر داشته باشد.
همانطور که استنلی کوبریک میگوید، هنر پاسخ نمیدهد؛ سؤال ایجاد میکند. سؤال همواره به هر چیز جذابیت مضاعفی میبخشد و آن را از یک اثر کسلکننده به چیزی شگرف و گیرنده بدل میکند. پس با قدم نهادن در این راه میتوان شاهد بهبود سینما در راستای ارزشهای درست بود.
نباید از یاد برد که سینما گاهی نقش یک سرگرمی خوب و آرام را بازی میکند. گاه میتوان با نگاه به سینما از منظری متفاوت، بدور از هیاهوی نقد و محتوا، از ساعاتی خوش در نمایشخانه لذت برد و سختیهای زندگی را فراموش کرد.
در نهایت، باید گفت که از هر نظر سینما فراتر از یک سرگرمی عادی است؛ یک هنر است با تأثیرگذاری بالا. شناخت آثار این هنر شگرف و پیچیده میتواند به ما کمک کند تا ارزش هنر سینما در فرهنگمان بالا برود؛ امری که در صورت تحقق، فصل جدیدی از سینما و ارتباط آن با جامعه را باز خواهد کرد.
امیـــــــر جعفــری-پاییـز1447
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرین سخن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
"آبی که معصوم و پاکه"
مطلبی دیگر از این انتشارات
تابستان،خوش آمدی...