صنما·۸ روز پیشآدمای تنهاتصمیم گرفتم از این به بعد هر کتابی که دستم بیاد رو بخونم چون میدونم بالاخره یکی نوشتش یکی که از تنهایی رو اورده به درد و دل کردن با کاغذ، گ…
صنما·۱۴ روز پیشرهسپار جنگمن امروز رهسپار جنگی خونینم تنها برای بازگرداندن وطن ، عشق و روز هایی که پس از من زیبا آغاز شوند به دوراز صدای موشک و تیر و تفنگ ای زنان زی…
صنما·۲۰ روز پیشبگذار به آغوشت کشمگاهی که دلم تنگ میشود لب رودی مینشینم و انعکاس ترا تصور میکنم که چقدر ارام و صیقل به چشمانم خیره شدیسپس به بالای سر مینگرم جایی که پر از شب…
صنمادرنشر یاز؛·۲۰ روز پیشمن میترسمباران که میبارد نمیدانم باید کجا پناه بگیرم اخر من از خیس شدن بیزارم و نمیخواهم قطرات باران شلاق وار به گردهام هجوم آورند ، من از اب شدن بس…
صنما·۲۰ روز پیشنمیخواهم من باشماکنون دوست دارم ستاره ای باشمدور و تنها در فضایی معلقچشمک زنان از آن بالا فقط ترو ببینمو تو برایم دست تکان دهی و با انگشت نشانم دهیاصلا میخ…
صنما·۱ ماه پیشزندگی رو دور تکرارهر بار از کافه بیرون میایم و در های چوبی معلقش را کنار میزنم با نمایی بسیار دلگیر مواجه میشوم ، کنار دستم پیرمردی خسته درحال خواندن وقایع ر…
صنما·۱ ماه پیشراه نشانم بدهاز کنار درختان سرو که باد پیچان در سور آمدنت رقص کناند به سوی خوشه های طلائی گندم میدوم تا که شاید در میان صدای سوسویشان ارام گیرم ، در این…
صنما·۱ ماه پیشآتش جنگپنجره ها را باز کنیدپرده ها را کنار بکشیدآتش جنگ تا یک قدمی ما آمده استدر مقابلمان سروزیر پاهایمان سبزیو روی کلاهمان…
صنمادرنشر یاز؛·۱ ماه پیشتابستانی با توتابستان که با گرمی دستان تو آغاز میشود شاید آخرین تیر زمین بر پیکر آسمان باشد ، آنگاه که خونابه خورشید اینچنین سرخ بر گونههای تو میتابد و ا…