شکست در دنیای آدم ها متفاوته..

واقعا این جمله یکی از اون جمله هایی ست که شاید به هر زاویه ای نگاهش کنیم باز دنیایی از تفاوت می بینیم.

بعضی انسان ها آنقدر شجاع و جسور هستند

که هیچ ترسی از شکست ندارند ...

داستان ادیسون رو شنیده اید که ۹۹۹بار لامپ روشن نشد و شکست خورد و گفت من یاد گرفتم که چگونه لامپ روشن نمی شود ...

این نگاه زیبا ...

اگر شکست خوردم ، یاد گرفتم که ...

فوق العاده ست ...

انسان های بزرگ برخلاف تصور اکثر آدم ها هوش های عجیب و غریب ندارند بلکه ، به دنیا جوری دیگر نگاه می کنند ...

وقتی آزمایشگاه ادیسون آتش گرفت...

بله سالیان سال برای آن آز مایشگاه و تجهیزاتش وقت صرف شده بود .

ولی خیلی منطقی برخورد کرد .

با آتش نشان تماس گرفت و خودش مشغول تماشای

سوخته شدن عناصر و رنگ شان و لذت بردن از سوخته شدنشان شد .

و از فردا دوباره شروع کرد به تحقیقات علمی .

اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده .

وسال بعد عین همان آزمایشگاه دوباره احداث شد.

کاری که بعضی آدم ها دقیقا برعکسش را انجام می دهند ...

کلی گریه و زاری ...

تا چند روز ابراز ناراحتی و گله و شکایت ...

برای تک تک اتم های آزمایشگاه هرکدام سه روز عزاداری

و.....

و تا سالیان سال خاطره ورشکستگی و عذابش ..

خوب فدای سرت ،چه کاریه ،دوباره بساز ..

بعضی از آدم ها آنقدر شجاعند که خلبان میشوند

یعنی فقط خودشانند و یه آهن پرنده وآسمانی به پهنای بی انتها

وارتفاع چند هزار پایی از زمین ...

و تازه هنوز دنبال فضانوردی و رفتن به ماه هم هستند و خیلی فکر های بزرگتر از این هم دارند ...بله آنها هم شکست می خورند،آدم های فضایی نیستند که سقوط هیچ کارشان نکند یا لباس های آهنی داشته باشند ..

یا روی پیشونی شون چیزی نوشته باشد ...

نه ،

ولی شکست برایشان جشنی بزرگ است ...و تازه خوشحال میشوند که درسی دیگر مربوط به کارشان یاد گرفتند .

وتفاوت تا این حد در شجاعت که

بعضی از در خانه می خواهند بروند بیرون کلی وسواس می گیرند که ماشین داخل پارکینگ را دزد نبرد و چند بار قفل در پارکینگ را چک می کنند ...

وبعضی کل آسمان را ،میدان بازیِ هواپیمای خود کردند ...

بعضی هارو میبینی احساس آرامش ،شادی و...در وجودت جاری میشود حتی زمانی که بدترین شکست ها رو می خورند ....اصلا انگار نه انگار ...باز راه برای درست کردن دارند ...

و بعضی هارا تا میبینی یاد هزاران شکست و غم میفتی ....

خیلی عجیبه شاید بگوییم خوب وضعیت مالیش خوب نیست که اینگونه عزا گرفته ،

اما واقعا این طور نیست

من، ثروتمند هم دیدم که چهره اش پر از غم و اندوه بود

همیشه هم همینگونه بود ...همیشه هم غُر و نِق داشت

وقتی شکست می خورد بدتر هم میشد .

و آدم بی پول هم دیدم که چهره اش پر از شادی و خوش حالی بود .و همیشه هم همین بود ...وقتی شکست می خورد هم ،همین بود .

ظرف آدم ها فرق می کند ...

بعضی ها دریا هستند مثل اقیانوسی بیکران که هیچ بادی نمی تواند درون آنها را کامل متلاشی کند و فقط از روی قلبشان می گذرد ...درست مثل خنکی باد ...

وبعضی ها یک لیوان آب اند که کوچکترین باد آنها را چپه می کند .

و خیلی سخت هم راست میشوند ....

تفاوت شکست رو در نگاه دو معلم با دانش آموزِش ببینیم :

معلم اول :خوب برگه زهرا خانم ..

ریاضی زهرا خانم ، خوب ۱۵ شده ،

آفرین زهرا جان،این، خیلی عالیه، شما

به ۱۴ سوال پاسخ درست دادین . و این نشون میده یاد شون گرفتی ...اون چهار سوال دیگه هم

تقریبا مثل همون ۱۴ سواله فقط یه کوچولو متفاوته ..

که مطمئنم میتونی دوباره آنهارا حل کنی دختر عزیزم.

فکر می کنم سهیلا اون سوالا رو هم تو برگه امتحانش درست نوشته باشه .به نظرم بهش بگی دوباره برات حل کنه ،دخترم.بابت حل کردن اون ۱۴ سوال ،ازت متشکرم.

معلم دوم :

زهرا ،این چهار سوال رو نتونستی جواب بدی ،آخه تو چقد نفهمی ،اینا رو که دیروز توضیح دادم ...صد دفعه گفتم

تو بدرد کهنه شستن بچه هم نمی خوری ...

اصلا نگاه بکن برگه رو ..

هیچی ننوشته ...

نچ نچ نچ ...آخ...

چه سوالایی ان اینا

گلابی ...حیف ..حیف ..که تو نفهمی دیگه ...

آخه اون سهیلا چراباید ۱۹/۵بشه مگه چیش از تو بیشتره ،

نونش یا آبش ؟

تو ۱۵ ..شرم آوره ..خجالت هم نمیکشی...نه نکش ..

ببینم ،چه دسته گل دیگه ای میخوای آب بدی ؟هان..

...نچ نچ نچ...یکم ازش یاد بگیر خوب ..

۱۵هم شد، نمره ...نچ ،نچ ...حیف

کدوم رفتار معلم موثر تر بود ..؟

کدوم باعث ایجاد شوق و انگیزه در زهرا میشد ؟

کدوم روحیه رفاقتی بین سهیلا و زهرا ایجاد میکرد ؟

کدوم روحیه رقابتی (ناجور )بین سهیلا و زهرا ایجاد میکرد؟

‌و انسان چیزی نیست جز تفاوت نگاه ...