بررسی کتاب «طرز فکر» نوشته کارول دِوِک

اگر به موضوع رشد فردی (Personal Growth) علاقه‌مند باشید، احتمالا کتاب طرز فکر – روانشناسی نوین موفقیت (Mindset: The New Psychology of Success) - (لینک آمازون) رو در لیست پیشنهادی کتاب‌خانه‌های مختلف دیدین. کتاب سال ۲۰۰۶ برای اولین بار منتشر شد. مثل خیلی از کتاب‌های این حوزه، صدر نشین فروش نیویورک تایمز و آمازون هم بوده.

قبل از شروع بررسی محتوا کتاب، می‌خوایم یکم با نویسنده اون یعنی کارول دِوِک (Carol Dweck) آشنا بشیم. دکتر کارول اِس دِوِک، یکی از شناخته‌شده‌ترین محققان جهان در زمینه‌های شخصیت، روان‌شناسی اجتماعی و روان‌شناسی رشد است. ایشون استاد روانشاسی دانشگاه استنفورد هستند و یک کتاب علمی هم قبلا با نام طولانی «نظریه‌های خویشتن، نقش آن‌ها در انگیزش، شخصیت و توسعه» نوشته که توسط سازمان همیاری آموزشی جهان، به‌عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شده.

کتاب طرز فکر توسط نشر نوین و ترجمه شهلا ثریاصفت به‌فارسی ترجمه شده. البته شاید ترجمه‌های دیگه‌ای هم داشته باشه. اما من چاپ چهارم این کتاب رو از این نشر مطالعه کردم.

خب بریم سراغ کتاب. کتاب طرز فکر ما رو با دو مدل طرز فکر آشنا می‌کنه. دو مدل طرز فکری که با شناخت اونا می‌تونیم تصمیم بگیریم که چطوری میشه بهتر تصمیم گرفت! طرز فکر رو در موارد متفاوتی مثل کسب و کار، ورزش، ترتیب فرزند، مدرسه و دانشگاه و روابط عاطفی بررسی میکنه.

طرز فکر – روانشناسی نوین موفقیت

نویسنده در مورد اینکه چطور شد که در مورد این مدل طرز فکرها شروع به بررسی کرده؛ این رو میگه که وقتی جوان بودم در تحقیقات متوجه رفتارهای بچه‌ها در موقع پازل حل کردن شدم.

دِوِک در مورد واکنش این بچه‌ها در مواجه با یک سری پازل صحبت می‌کنه. پازل‌هایی که پشت سر هم سخت‌تر می‌شد. یک سری بچه‌ها نا امید میشن و دیگه دوست ندارن ادامه بدن. اما اون یک سری واکنش متفاوت رو هم می‌بینه. دقیقا جمله یکی از بچه‌ها رو نقل می‌کنه که با خودش گفته: من عاشق چالش هستم!

در نهایت کارول دِوِک تحقیقات خودش رو منتشر می‌کنه و به دو مدل طرز فکر می‌رسه.

یک) طرز فکر ثابت

این طرز فکر اینطوری هست که میگه آدم‌ها به یک سری ویژگی‌های تغییرناپذیر اعتقاد دارن. یعنی هرکس یک سری ویژگی‌ها، توانایی‌ و استعدادی رو از اول داره. و این مقدارش ثابته و تغییر نمی‌کنه. افراد با این طرز فکر مدام هم در حال اثبات ویژگی‌ها و توانایی‌های خودشون هستن.

دو) طرز فکر رشد

این طرز فکر به قابل تغییر بودن اعتقاد داره. یعنی اینکه هر کسی با تلاش و تمرین می‌تونه پیشرفت کنه. یعنی هر یک از ویژگی‌های اولیه هر آدمی با تمرین و تلاش می‌تونه پرورش پیدا کنه. و یک نکته مهم اینکه در طرز فکر رشد، موفقیت به‌معنای یادگیری هست نه اثبات با‌هوش‌ بودن!

خب این از تعریف‌های کلی این دو طرز فکر که تا آخر کتاب باهاشون کار داریم. حالا به‌قول مسعود فراستی بریم و یکم این عناوین رو چکش بزنیم.

افرادی که طرز فکر رشد دارن صرفا به‌دنبال چالش نیستن، بلکه ازش لذت می‌برن. چرا؟ چون می‌دونن که باهاش رشد می‌کنن. کلا از هر چیزی که باعث بشه اونا رو یه قدم جلو ببره، استقبال می‌کنن.

نقل‌قول معروفی در دهه ۶۰ میلادی بود که می‌گفت: «شدن» بهتر از «بودن» است. این دقیقا چیزی هست که افرادی با طرز فکر رشد به دنبالش هستن. اما در طرز فکر ثابت، اجازه «شدن» داده نمیشه! چون اونا باید از قبل اینطوری باشن. دوباره داره به اون موضوع ثابت بودن ویژگی‌ها اشاره می‌کنه دقیقا.

معنای شکست در این دو طرز فکر

یکی از مواردی که تفاوت خیلی بنادین باهم دارن در طرز فکرهای مختلف به مفهوم شکست بر می‌گیرده. اینکه چه برخودی با شکست میشه هم موضوعی هست که دوباره تا آخر کتاب خیلی بهش اشاره میشه.

طرز فکر رشد شکست رو کاملا مثل یک تجربه می‌دونه. یعنی شکست به‌معنای تموم شدن نیست. اگر برخورد طرز فکر ثابت رو بخونید بهتر متوجه مدل تفاوتش یعنی طرز فکر رشد می‌شید.

در طرز فکر ثابت شکست، از عمل شکست خوردن (من شکست خوردم) به هویت (من شکست‌خورده هستم) تبدیل میشه.

در انتهای بخش دوم کتاب یک سری سوال مطرح میشه که خیلی مفصل هم به‌هر کدوم جواب داده شده. در این قسمت چندتا رو خیلی سریع بررسی می‌کنیم.

سوال) طرز فکرها دائمی هستن؟

خیر. طرز فکر بخش مهمی از شخصیت شما است اما قابل تغییر هست. باید طرز فکرها رو شناخت و به ویژگی‌های هر کدوم فکر کرد.

سوال) آیا می‌توانیم ۵۰/۵۰ باشیم؟

بازم خیر! میگه اگر فرض کنیم که مثلا ویژگی‌های هنری من ثابت هستن ولی هوش من می‌تونه توسعه پیدا کنه، یعنی یک بخش رو با یک طرز تفکر و بخش دیگه رو با یک طرز تفکر دیگه داریم هدایت می‌کنیم. افراد هر طرز فکری در هر حوزه‌ خاصی داشته باشند، همان طرز فکر هدایت‌کننده آن حوزه خواهد بود.

سوال) طرز فکر ثابت خودم را دوست دارم، اینکه می‌دانم چه توانایی و استعدادی دارم و کجا هستم، باید رهاش کنم؟

غیر مستقیم میگه آره ?

نویسنده میگه اگر آن را دوست داشته باشید باید آن را نگه دارید اما بعدش دوباره اشاره می‌کنه که باید از از هر دو طرز فکر آگاه باشید و تفاوت‌های اون‌ها رو بدونید.

دو جمله کلیدی هم در این فصل از کتاب وجود داره.

طرز فکر ثابت در مسیر توسعه و تغییر مانع ایجاد می‌کند.
طرز فکر رشد، نقطه شروع تغییر است.


حقیقت توانایی و دستاورد

در فصل سوم به این موارد اشاره میشه که اگر دانشمندان بزرگ طرز فکر رشد نداشتن، نمی‌تونستند کشف، اختراع و دستاوری رو ارائه بدن. چون نمی‌تونستن به رو به جلو باشن و پیشرفت کنن.

همچنین به این مورد، به‌درستی اشاره می‌کنه که موفقیت‌ها یک‌شبه نیستند. پشت هر موفقیتی یک مسیر طولانی قرار داره. که اراده رسیدن به اون و تلاش، از طرز فکر رشد میاد.

در این‌جا مثل خیلی از قسمت‌های دیگه کتاب، یک داستان رو داریم. از یک معلم با طرز فکر رشد. در اصل همه‌جای کتاب از این داستان‌ها است اما این داستان یه مدل پرسیدن رو مطرح میکنه که جالبه.

میگه یکی از دبیرستان‌های بد از لحاظ سطح علمی در لس آنجلس، دبیرستان گارفیلد بود. معلمی به‌نام جیمی اسکلنته برای درس دادن انتگرال به اونجا رفته بود.

رفت و از خودش پرسید: «چگونه می‌توانم به آن‌ها آموزش دهم؟» نه اینکه بپرسه «آیا می‌توانم به آن‌ها آموزش دهم».

همچنین پرسید که «چگونه می‌توانند به بهترین شکل یاد بگیریند؟» نه اینکه بپرسه «آیا می‌توانند یاد بگیرند؟»

نکته مهم این بود که با این طرز فکر چقدر ساده نحوه پرسیدن و فکر کردن به یک قضیه تغییر کرد. حالا در ادامه این مورد رو هم میگه که در سال ۱۹۸۷ تنها ۳ مدرسه دولتی بودن که در آزمون حساب دیفرانسیل و انتگرال پیشرفته، دانش‌آموزای بیشتری نسبت به بقیه مدارس داشتن. و یکی از اونا هم همین گارفیلد بود.

طرز فکر یک قهرمان!

کتاب طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت یک فصل ورزشی هم داره. باز هم پر از داستان و تجربه برای خوندن. دو نکته اصلی این فصل رو هم الان بررسی می‌کنیم.

اول در مورد نحوه برخود با شکست هست. نه اینکه تجربه هست و این حرفا که قبلا هم زدیم. در مورد مسئولیت پذیرفتن شکست صحبت میکنه. در طرز فکر رشد افراد به‌صورت کامل متوجه اشتباه هستند و مسئولیت شکست رو بر عهده می‌گیرند.

جلوتر پیروزی رو هم اضافه می‌کنه. و میگه باید برای پیروزی هم مسئولیت رو برعهده گرفت و بر اون آگاه بود. و یک نکته مهم در راستای همین.

دومین نکته این بخش این هست که میگه: مراقب موفقیت باشید!

موفیت می‌تواند شما را به طرز فکر ثابت برساند. «من پیروز شدم چون با استعدادم! بنابراین به بردن ادامه خواهم داد». دیگه خودتون مراقب باشید!

طرز فکر در روابط عاطفی

تو یک رابطه عاشقانه هم باید رشد کرد! خیلی صریح همون اول به این مورد اشاره می‌کنم. چون نکته‌ای هست که در همه قسمت‌های این بخش بهش پرداخته شده.

رابطه بدون تلاش، رابطه محکوم به‌فنا است، نه یک رابطه عالی!

برقراری ارتباط ارتباط دقیق و درست نیازمند تلاش هست و کاملا به برملا کردن، حل و فصل کردن اعتقادات و باورها احتیاج داره. میگه که کلا رابطه باید تلاش داشته باشه و رو به‌جلو باشه. کاملا هم درسته.

یک جمله رو نقد میکنه که شنیدین حتما: آن‌ها پس آن برای همیشه با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند!!! میگه این جمله باید این باشه که: «آن‌ها پس از آن برای همیشه با خوبی و خوشی تلاش کردند»

چون دقیقا این جمله آن‌ها با خوبی و خوشی زندگی کردند رو تو کتاب اورده. یک بار دیگه مثل قسمت اَندرو کارنگی، بزنیم بیرون از کتاب. من به‌تازگی با چیزی آشنا شدم در مورد اینکه هنر، مخصوصا ادبیات و در پس اون سینما، داره در مورد عشق به مردم خیانت می‌کنه.

رابطه عاشقانه رو یک چیز خیلی سطحی مثل یک نمایش نشون میده. فکر کنید که چقدر فیلم دیدیم که با یک بوسه تموم میشن! این باید شروع یک فیلم باشه! در همین خصوص یک کتابی هست به‌نام «سِیر عشق» نوشته آلن دوباتن، نویسنده سوئیسی. این رمانی هست که دقیقا بر پایه نقد جمله «آن‌ها برای همیشه با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند» نوشته شده. داستانی رو روایت می‌کنه بعد از یک ازدواج و تصویر به واقعیت نزدیک‌تری رو ارائه میده. خب برگردیم به نکات کتاب.

نویسنده میگه که تو طرز فکر ثابت، آدم‌ها نمی‌تونن و یاد نگرفتن که چطور با تفاوت‌های هم برخورد کنن. همچنین فکر می‌کنن که مشکلات نشانه نقص‌های عمیق و ریشه‌دار هستند.

آخر این فصل هم بعد از بررسی مثال‌ها نمونه‌ها، میگه که بیاید رابطه عاشقانه رو از دریچه طرز فکر رشد نگاه کنید. مشکلات می‌توانند وسیله‌ای برای درک بهتر و صمیمت بیشتر باشند.

جمع‌بندی (نظر شخصی در مورد کتاب)

کتاب طرز فکر نوشته کارول دِوِک کتاب مهم و پر فروشی بوده. اما من انتظار داشتم بیشتر با یک کتاب علمی طرف باشم. فرم اصلی کتاب مثل تقریبا همه کتاب‌های حوزه رشد فردی هست. نویسنده میاد نظراتش رو میگه و بعد کلی داستان و قصه رو بهت میگه تا حرف خودش رو ثابت کنه.

مشکل اینجاست که همه داستان‌ها و چیزهایی که تو کتاب میان، لزوما همه واقعیت نیستن. نویسنده‌های این دست کتاب‌ها در اصل اون داستان‌ها و اتفاقاتی رو انتخاب می‌کنن که نظر خودشون در اون درست در بیاد. این رو خیلی راحت دیگه میشه فهمید.

اینکه میگم انتظار کتاب علمی داشتم به این خاطر هست که مثل کتاب «قدرت عادت» نوشته چارلز داهیگ، هم جز همین دسته کتاب‌های رشد فردی حساب میشه. اما از پایه و اساس علمی میاد قضیه و نظرش رو مطرح میکنه. آزمایش و به‌اصطلاح منبع عملی داره.

نکته دیگه در این خصوص هست که کتاب تشویق کننده یک مدل نظر هست. کاری به درست و غلط بودن اون نظر ندارم. اما کتاب نباید طوری باشه که بخواد، یعنی طوری نوشته بشه که تو رو هدایت کنه به سمت یک جریان فکری. این مثل یک جور تبلیغ میمونه و اصلا جالب نیست.

در مجموع کتاب طرز فکر کتاب خوبی هست و دید خوبی میتونه بده اما به‌شخصه برای من چیز جدیدی جز (صرفا عبارت) طرز فکر رشد و ثابت نداشت.

در مورد پیشنهاد دادن یا ندادن کتاب، نظری ندارم.

چیزی که مطالعه کردید، بخش‌هایی از مقاله بررسی کتاب طرز فکر بود. منبع