بازی بینهایت - نوشته سیمون سینک (قسمت اول)

دو نوع بازی وجود دارد. بازی محدود و بازی نامحدود. در بازی محدود شرکت‌کننده‌های بازی مشخص و معلوم‌اند و همه برای رسیدن به هدف از پیش تعیین‌شده تلاش می‌کنند. مثلاً فوتبال نمونه‌ای از این بازی‌هاست که در قالب قوانینی و با حضور داور بازیکنان سعی می‌کنند تا باکسی امتیاز بیشتر برنده‌ی بازی باشند. در چنین بازی یک آغاز یک میانه و نهایتاً یک پایان داریم.

دربازی‌های نامحدود اما بازیکنان لزوماً معلوم نیستند و قانونی دقیق جزو قوانین عرفی بر آن حاکم نیست. هر بازیکن با روش خاص خود بازی می‌کند و هر زمان قادر است تا بازی خود را تغییر دهد. در چنین بازی “پیروزی” بی‌معناست و هدف باقی‌مانده در بازی است. کسب‌وکار چنین بازی است که در آن بردوباخت مفهومی ندارد. یا در مثالی دیگر تابه‌حال رخ نداده که بعد از پایان حیات یک شخص او را برنده‌ی زندگی بنامیم.


در دنیای امروز اغلب رهبران از پیروزی سخن می‌گویند و هدف را برتری بر رقیب می‌دانند و در چشم‌انداز خود سعی می‌کنند شماره یک دنیا باشند. چنین طرز فکر محدود در یک بازی نامحدود مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند. یک کسب‌وکار می‌تواند شرکت‌کننده‌های زیادی داشته باشد که برخی هنوز وارد نشدند و هرکدام استراتژی خاص خود را دارند. در این بازی قوانین مشخصی جز قانون اساسی یا قانون بین‌الملل وجود ندارد. بازیکنان در بازی نامحدود هیچ‌وقت به انتها نمی‌رسند و تنها با کمبود منابع یا ته کشیدن اراده لازم برای کار ممکن است زمین بازی را ترک کنند. بنابراین در این بازی کسی موفق است که ماندگاری بالاتری داشته باشد.

به‌عنوان یک مثال می‌توان رقابت ماکروسافت با اپل بر سر بازار پخش موسیقی در سال ۲۰۰۶ را بیان کرد. استیو بالمر مدیرعامل اسبق ماکروسافت با ارابه‌ی زون‌فون ادعا کرد که درنهایت اپل را شکست خواهد داد. بااینکه کیفیت زون‌فون بسیار بالا بود اما هدف محدودی را انتخاب کرده بود. مدیران اپل بر این عقیده استوارند که باید نسبت به محصول قبلی خود، محصول برتری تولید کنند و هدف رضایت مشتری از محصول و تغییر بازار است. این در حالی است که هدف ماکروسافت صرفاً جذب بازار اپل بود.

در یک بازی بی‌نهایت نمی‌توان سازمان را با موفقیت‌هایش در یک چارچوب زمانی سنجید، بلکه ارزش واقعی سازمان همان تمایل سایرین به کمک برای اعتلای شرکت در بلندمدت است. مثلاً کمپانی لگو باهدف ساخت بازی‌های خلاقانه‌تر و جذب کودکان بیشتر به این بازی‌ها در کسب‌وکار حاضر شد. چنین هدفی قالب زمانی مشخصی ندارد و نشاءت گرفته از خواسته‌ی اکثر کارکنان این شرکت است.

بازیکنی که طرز فکر نامحدود دارد به دنبال بقا در بازی است و سعی دارد تا محصولی تولید کند که افراد بیشتری آن را بخواهند. درحالی‌که بازیکن با طرز فکر محدود به دنبال ساخت محصولاتی است که بیشتر بفروشد. پرسش چه چیزی برای من بهتر است از یک طرز فکر محدود می‌آید و پرسش چه چیزی برای ما بهتر است یک طرز فکر نامحدود. ازآنجایی‌که رهبران با طرز فکر محدود تمرکز نامتناسبی بر نتایج کوتاه‌مدت دارند، غالباً با هر استراتژی را نادیده می‌گیرند تا نتایج را در آمار و ارقام بالا ببرند. مثلاً تعدیل نیروی کار، یا استفاده از مواد اولیه ارزان‌تر و یا رشد از طریق اکتساب و بازخرید سهام.

سه نکته را باید در نظر گرفت:

· ما نمی‌توانیم در مورد محدود بودن یا نبودن بازی تصمیم بگیریم

· حضور یا عدم حضور بر عهده‌ی ماست

· انتخاب نوع طرز فکر بر عهده‌ی ماست

هر رهبری که خواهان به‌کارگیری طرز فکر نامحدود است باید ۵ اصل را پیروی کند:

1. طرح یک هدف آرمانی

2. تشکیل گروه مبتنی بر اعتماد

3. مطالعه روی رقبای ارزشمند

4. کسب آمادگی برای انعطاف‌پذیری وجودی

5. نمایش شجاعت لازم برای رهبری

در پست بعدی در مورد این اصول می‌نویسم.

علی قندی

پاییز ۹۸