بنیانگذار استودیو سرخ | مدیر هنری و طراح محصول | آرین مقبلی / Arian Moghbeli
داستانِ شکست: طراحی و تولید محصول
روزانه داستانهای زیادی درباره محصولات موفق از شرکتها یا استارتاپها میشنویم. اما خیلی از محصولات موفقی که موردشون میشنویم، نتیجه شکستهای فراوانی هستند که داستانی ازشون بیرون نمیاد. داستانهای شکست، درسهای بزرگی در خودشان دارند (حتی بیشتر از داستانهای موفقیت و نقلقولهای انگیزشی!)
این، داستان طراحی محصول و برندینگ پروشات و تجربههای یک تیم سه نفره است با طعم شکست.
سال ۸۶ بود ... من دانشجوی ترم یک نگارگری بودم و شیفته طراحی صنعتی. بخاطر همین هم زیاد به کلاسای طراحیصنعتی دانشگاه هنر و دانشگاه آزاد سر میزدم و با خیلی از بچهها و اساتید این رشته رفیق بودم.
یکی از بزرگترین دغدغههای من نوشتن صورت جلسهها و گزارشاتی از صحبتها و نتیجهگیریهامون بود. هرچند بقیه چندان موافق نبودن و وقت تلف کن میدونستن. اما همین صورتجلسهها، صحبتهای آشفته و بینتیجه را به حداقل میرساند و کمک میکرد پیرامون یک موضوع خاص به نتیجه برسیم. به واسطه همان گزارشها که سالها پیش تهیه شده بود، امروز میتونم اطلاعات دقیقی نقل میکنم.
آغاز یک کسبوکار و شراکت غیر حرفهای!
آرزوهامون زیاد بود. با دوتا از دوستان قرار گذاشتیم کاری شروع کنیم. یک شراکت سه نفره. محمدرضا ایده داشت. ایده طراحی یک محصول پوشیدنی مثل کولهپشتی. مهرداد هم دوستم بود که طراحی صنعتی میخوند و من رو معرفی کرده بود چون دست قوی توی طراحی و ایدههای خوبی برای اجرا داشتم.
به نظر میرسید همه چیز خوبه و میتونه یک شروع عالی باشه.
قدمهایی برای ساخت برند:
قبل از هرچیزی دنبال یه اسم و لوگوی شیک و با پرستیژ بودیم. همگی نظری دادیم و در نهایت سعی کردیم از یک پرسشنامه استفاده کنیم و اسم رو انتخاب کنیم. مهم بود اسمی که انتخاب میکنیم نامی اصیل و ایرانی باشد اما پتانسیل استفاده به عنوان یک نام بینالمللی رو داشته باشه. همچنین ساده بیان شود.
کلیدواژههای اصلی بلند پروازی و رشد بود.
در نهایت اسم «پروشات» رو انتخاب کردیم.
طراحی لوگو سختتر بود. اینکه در عین لوکس بودن به عنوان یک محصول اسپرت هم پذیرفته بشه. نمونه ایدههایی که برای لوگو داشتیم هم به نظرسنجی گذاشتیم.
هر محصول یا سرویس در پاسخ به سوال یا حلکردن مشکلی به وجود میاد.
و اگر این به این سوال یا مشکل به پاسخ درستی داده شود برای آن حاضر به پرداخت هزینه هستند.
ایده اولیه طراحی یک کولهپشتی برای دانشجویان هنر بود.
معتقد بودم قبل از شروع طراحی باید بیشتر بازار رو مطالعه کنیم و بجای طراحی و تولید یک کولهپشتی برای یک گروه هدف محدود که اجزا و محدودیتهای زیادی برای پیاده سازی داره سراغ محصول سادهتری بریم که عموم مردم خریدار اون باشن. مثل کیف پول.
مدتهای زیادی روی طرح یک کیف کوله پشتی برای دانشجویان هنری وقت گذاشتیم.
ایدههای زیادی مطرح شد. جلسات زیادی داشتیم.
بعد از ارائه طرحها و جلسات بسیار در نهایت تصمیم گرفتیم بخشی از طرح من که یک «کیف و تختهشاسی» بود اجرا کنیم.
پوششی از نوعی چرم با آستری ضدآب بود که زیپ میخورد و یک تخته پلکسیگلس مشکی را درون خود جا میداد.
رنگ محصول از معماری ایرانی الهام گرفتیم. یکی با رنگ سفید و فیروزهای (میدان آزادی) و دیگری خاکی (خانههای سنتی کاهگلی).
یکی از مهمترین دغدغههامون کیفیت کالا، دوخت و طراحی بود.
پروتوتایپ آماده شد. بسته بندی و حتی استند ویژهای که در فروشگاه قرار گیرد طراحی شد. اما مشکلات زمانی بیشتر خودنمایی کرد که تیم توانایی تولید و تصمیمگیری در مورد تیراژ بیشتر نداشت. حالا مهم تولید و فروش بود. دو بخش مهم که دیدگاه روشنی از آن نداشتیم و همین باعث شد افراد بیشتری شریک وارد شوند.
مشکل این بود که هیچ فرقی بین فردی که از روز اول به مدت یکسال در تیم بود با فرد تازه واردی که تنها در جلسات سری تکان میداد نداشت! عوامل نهچندان کوچکی که باعث دلسردی میشد.
هرچند محصول بینقص ما تولید شد و به فروش رفت، اما زمانی که برای تولید محصول صرف کردیم و تجربه ناخوشایند این همکاری باعث از بین رفتن تیم شد... این یک شکست بود!
طعم شیرین شکست
موفقیت من در همین شکست بود! تجربهای که توی اون سن گرفتم باعث شد در آینده قبل از تصمیمگیری درمورد شراکت و همکاری با یک تیم، موارد زیادی رو مرور کنم. اگه بشه «چیمیشه!» و مازراتی و ویلا رو کنار بذارم و به چیدمان تیم و تخصصها نگاه کنم. من از این شکست خیلی چیزا یاد گرفتم.
چرا خوب... چرا بد؟
۱. ساختار تیم رو بر اساس دوستیها یا آشنایی بنا نکنید.
دوست، رفیق یا برادر بودن دلیل محکمی برای حضور در یک استارتاپ نیست! با دوستاتون دوست بمونید اما اگر میخواین کسب و کاری راه بندازین، دوستیها رو کنار بذارید و تخصصها و تجربهها رو پیش بکشید.
۲. شراکت بزرگ، جذاب و در عینحال ترسناکه. شروع این شراکتها معمولا با اعداد خیالی و وعدهی پورشه و مازراتی شروع میشه :) اینا رو جدی نگیرید... «شما» سرمایه و دارایی یک شرکت محسوب میشین!
سهم شما از یک شراکت، بر اساس تجربیات،تواناییها و زمانی است که روی محصول صرف میکنید. سهم شما آورده شماست.
۳. وظایف هر کسی را بر اساس تجربه و تواناییهایش مشخص کنید.
بله! توی یک استارتاپ کوچیک باید دلسوز باشی و هرکاری از دستت برمیاد صرف ایجاد یک محصول یا سرویس بینقص کنی. اما بیا رو راست باشیم ... هر چه متخصص در تیم داشته باشی سریعتر و دقیقتر به نتیجه خواهی رسید و کمتر آزمون و خطا میکنی.
۴. قبل از تولید نیاز سنجی کنید. بازار رو مطالعه کنید و از رقیبهای داخلی و خارجی، نقاط مثبت و منفیشان مطلع شوید. ببینید چند نفر، به چه شکلی و با چه قیمتی حاضر به داشتن محصول/سرویس شما هستند.
۵. هرجایی جلوی ضرر رو بگیری منفعته! سریع به اشتباهاتتون پی ببرین، جلوش رو بگیرین و دیگه تکرارش نکنید. به نظر خیلی بدیهی میرسه اما دلیل شکست خیلی از پروژههای بزرگ جدی نگرفتن همین اشتباهات کوچیکه! همه اشتباه میکنن. اما پی بردن به اشتباه و تصمیم به کنار گذاشتنش، هنره!
۶. از جلسات و نتایج صحبتها و تحقیقاتتون سندنگاری کنید. گزارشنویسی در جلسات کمک میکنه با نظم و در جهت جلسه رو پیش ببرید و در آینده دلیل تصمیمها و نتایج گرفته شده را در دسترس داشته باشید.
۵. جلسات زیاد، کاری از پیش نمیبره. بجای صحبت و خیالپردازی، دست بهکار بشین. اگر جلسهای برگزار میکنید مشخص کنید با چه هدفی در طول چه مدتی، باید به چه نتیجهای برسید.
۶. نقد کردن و نظر دادن رویه خودش رو داره. هرکسی میتونه در مورد هر چیزی نظر بده، اما قرار نیست نظرها وحی منزل باشه.
واگر نقدی دارید دلایل خوب یا بد بودنش را مطرح کنید و آنها را بسنجید. هر ایدهای خوبیها و بدیهای خودش را دارد.
اینها به کنار... اگر ایدهای دارید! اگر فکر میکنید میتونید تاثیرگذار باشید، خدمتی کنید و مشکلی از زندگی مردم کم کنید...
۷. فقط و فقط! شروع کنید :)
با ارسال نظر و لایک، انرژی بدین تا بیشتر از تجربه و داستانهای طراحی و تجربیاتم بگم :)
خوشحال میشم من رو در شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
صفحه فرود یا لندینگ پیج چیست و چه اهمیتی در تبلیغات اینترنتی دارد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
سرمایهگذار از فانتزی تا واقعیت : چیزهایی که استارتاپها باید از سرمایهگذار بدانند
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی وب سایت های کسب درآمد اینترنتی