میمون رو دوش کیه؟

جدیدا خوندن مقاله های Harvard Business Review به یکی از علاقه مندی هام تبدیل شده. دیروز یک مقاله ی بسیار جالب خوندم که بعد از اینکه کلی توی فکرم باهاش درگیر بودم تصمیم گرفتم یک برداشت آزادی از این مقاله رو اینجا براتون بنویسم.

لینک مقاله رو هم قرار میدم تا در صورت تمایل بهش سر بزنید و مطالعه کنید.

Management Time: Who’s Got the Monkey?



اول از همه میمون روی دوش کسی بودن(Monkey on the back) میدونید یعنی چی؟ یه جورایی شبیه عبارت توپ توی زمین کیه توی فارسی میمونه با این تفاوت که وقتی میگیم توپ توی زمین منه منظور اینه که نوبت منه که یک کاری رو انجام بدم و این عبارت بار معنایی منفی در اکثر موارد نداره ولی اینکه میمون پشت کیه همین معنی رو داره با بار معنایی منفی که دلت میخواد زودتر اون مشکل رو حل کنی و از دستش راحت بشی.


فرض کنید شما به عنوان یک مدیر و یا کارشناس ارشد در محیط کارتون دارین قدم میزنید که یکی از همکاران زیر دستتان به شما میگوید «ما اینجا مشکل داریم یه نگاه به این بکن ...» خوب شما نگاه میکنید و مشکل رو در لحظه متوجه نمیشید و نیاز به بررسی بیشتر دارید.

در اینجا چه پاسخی میدهید؟

یکی از پاسخ های احتمالی اینه که بگید اجازه بده من یک مقدار درموردش فکر کنم یا جستجو کنم یا بررسی کنم و جوابش رو بهت میدم. حالا با این جواب میمون از روی دوش اون همکارتون پرید روی دوش شما و باید این مشکل رو حل کنید و سنگینی بار حل این مشکل رو شما به دوش میکشید و اون همکارتون راحت میشه.

تا زمانی که میمون رو براش نکشید هرروز چندبار میاد بالاسر میزتون و با لبخندی جلف! ازتون میپرسه چی شد؟!!! حالا شما دارید برای اون کار میکنید. فرض کنیم ۵ نفر زیر دست شما مشغول کار هستند و هر کدام از آنها روزانه ۳ میمون رو از روی دوش خودشون بندازن روی دوش شما. چه اتفاقی میافته؟ تا چهاشنبه بعد ازظهر شما ۷۵ میمون روی دوشتون داشتین که مجبور بودین یا تغزیه شون کنید و یا بکشیدشون! (منظورم حل کردنش هست)

در این شرایط و با توجه به این که به عنوان یک مدیر کلی کار از طرف مدیران بالاتر و همکاران هم رده و از سمت سیستم کاریتون سمتتون اومده که انجام ندادن هر کدوم میتونه براتون عواقب بدی داشته باشه. زمان کم می آورید.

در این شرایط کم دردسر ترین تصمیم این است که از زمانی که میتونید برای خودتون یا خانوادتون صرف کنید بزنید و مشغول کار بشید. مثلا به خودتون میگید پنجشنبه میرم سرکار و یکی یکی میمون هام رو میکشم تا اول هفته راحت بشم.

با این راه حل این هفته میمون ها رو کشتید هفته دیگه چی؟!!

از طرف دیگه فرض کنید شما زیر دستتان نیروهایی در دسته های مختلف کاری است مثلا برنامه نویس و طراح و HR و مالی و ... و شما مدیری هستید که در بهترین حالت در یکی یا دوتا از این حوزه ها صاحب نظر هستید و تخصص دارید و میتوانید مشکلات را با بررسی کردن حل کنید. در بقیه ی موارد چه میکنید؟

در این شرایط اگر پاسخ ندهید میمون بزرگ و بزرگ تر میشه و اگر پاسخ بدین همیشه به این فکر میکنید که آیا پاسخی که داده اید درست بوده یا خیر و اینکه آیا راه حل بهتری وجود نداشت.

در هر دو صورت شما دچار دغدغه ی فکری شدید میشوید که باعث بیخوابی در شب و یا بد خوابیدن و کسالت های بعدی و ... میشود.


خوب راه حل چیه!

سر چشمه شاید گرفتن به بیل…چو پر شد نشاید گرفتن به پیل

به عبارت ساده راه حل صحیح توانمند سازی و اعطای اختیارات کافی به همکاران زیر دستتان است تا خودشان بتوانند میمون هاشون رو بکشن. و شما تنها به نحوه ی کشتن میمون ها نظارت میکنید. خوب طبیعیه که کار سخت شد و توانمند کردن یک نیروی انسانی برای حل مشکلاتش کار ساده ای نیست. ولی این هنر مدیریت شماست ضمن اینکه دارایی به آن نیرو خواهید داد که همیشه و در همه ی بخش های زندگی به کارش خواهد آمد.


قدرت طرح سوال از روی یک مشکل توانایی بسیار ارزشمندی برای یک کارشناس است که در یک تیم مشغول است. او با طرح سوال درست پس از بررسی روش های مختلف برای حل آن مشکل و یا مسیر هایی که طی کرده است و به پاسخ نرسیده است میتواند کاری کند که بدون اینکه میمون روی دوش خودش رو به سمت مدیرش پرتاب کنه از مدیرش کمک بخواد برای کشتنش.

همیشه سوالی که کارشناس از مدیرش انجام میده یا باید حاوی روش های مختلف برطرف کردن مشکل باشه که خود فرد موفق به انتخاب بهترین روش نشده است و یا راه هایی که طی کرده ولی بن بست بوده را همراه سوال پیش مدیر نبرد. با این رفتار میتوان آن کارشناس را فردی مسئول در قبال کاری که بهش سپرده شده است دانست.

https://www.instagram.com/hrmadani/

عالم عامل عاشق باشید