8 داستان از موفقیت در کارآفرینی

نویسنده: استیو توباک، نویسنده‌ی کتاب مدیران واقعی پیروی نمی‌کنند

همواره این موضوع باعث تعجب من بوده است که چرا افراد تا این حد زمانشان را در جست و جویی بی پایان برای یافتن راه میانبری به سوی موفقیت در کارآفرینی سپری می‌کنند، در حالی که تنها راه واقعی برای این امر رو به رو شدن با موضوع کارآفرینی است. کارآفرینان کسب و کارهای واقعی را راه‌اندازی کرده‌اند، کارمندان واقعی استخدام نموده‌اند و کالا و خدمات واقعی را به مشتریان واقعی ارائه داده‌اند.

بله، می‌دانم کار سختی است. زحمت بسیاری می‌خواهد. اما می‌توانم بگویم زندگی همین است. پس به نیمه‌ی پر لیوان و اینکه می‌توانید کاری را که می‌خواهید به شیوه‌ی خودتان انجام دهید، بنگرید. از یک جایی باید شروع کنید. ایده‌ها و موقعیت‌ها به خودی خود از آسمان نمی‌آیند.

تنها راهی که برای شروع می‌شناسم یادگیری مهارت‌های بازاریابی و کار کردن است. طبق تجربه‌ی من، این جایی است که ایده‌ها، فرصت‌ها، شریک‌ها و سرمایه‌گذاران پیدا می‌شوند. مطمئناً این کار نیاز به تلاش سخت و بسیار دارد، اما هر کاری سختی‌های خودش را دارد.

اگر علاقه‌مند به کارآفرینی هستید در ادامه هشت داستان باورنکردنی از شرکت‌هایی که به احتمال زیاد برایتان آشنا هستند، آورده شده است.

1) پی‌یر امیدیار
در سال 1995، یک برنامه نویس کامپیوتری کالایی را در وبسایت شخصی اش به مزایده گذاشت. سایت مزایده که آن زمان AuctionWeb نام داشت، در حقیقت یک پروژه‌ی شخصی بود، اما حجم بالای استفاده این ضرورت را ایجاد کرد که به یک حساب کسب و کار اینترنتی ارتقاء پیدا کند. او اولین کارمندش را نیز به منظور اداره‌ی پرداخت‌ها استخدام کرد. سایت او اکنون eBay نام دارد.

2) جان فرولیتو و دان ولتاجیو
حدود هفتاد سال پیش، دو دوست از بروکلین پشت یک اتوبوس قدیمی آبجو توزیع می‌کردند. دو دهه بعد، که کارشان حسابی رونق گرفته بود، تصمیم گرفتند در زمینه‌ی نوشیدنی‌های غیرالکلی و چای سبز آریزونا نیز فعالیت کنند. امروز، چای آریزونا رتبه اول را در آمریکا و سراسر جهان دارد. صاحب شرکت هنوز همان دو دوست هستند.

3) مت مالونی و مایک ایوانز
دو مهندس نرم افزار از شیکاگو که در بخش جست و جوی سایت Apartments.com کار می‌کردند، از تماس با رستوران‌ها برای سفارش شام خسته شدند. همان زمان جرقه‌ای در ذهنشان زده شد. اینکه چرا یک سیستم توزیع غذا وجود ندارد؟ و این نقطه‌ی آغازی بود که آن دو شخص تصمیم گرفتند GrubHub را که اکنون بیش از 3 بیلیون دلار می‌ارزد، برپا کنند.

4) جو کولمب
پس از راه‌اندازی فروشگاه زنجیره‌ای کوچک در کالیفرنیای جنوبی، جو کولمب یک ایده در سر داشت. او یک فروشگاه در پاسادنا با انواع نوشیدنی‌ها و با کارمندانی خوش‌رفتار افتتاح کرد و به آن‌ها حقوق خوبی داد. شعبه‌های بعدی را در نزدیکی دانشگاه‌ها احداث نمود. بعدها غذاهای سالم را نیز در فروشگاه‌هایش عرضه نمود و این‌گونه Trader Joe’s راه‌اندازی شد.

5) هاوارد شولتز
سفری به میلان به جوانی که فروشنده‌ی کیک دانه‌های قهوه در شهر سیاتل بود، این ایده را داد که به عرضه‌ی قهوه‌ی اسپرسو مشابه آنچه در سراسر ایتالیا وجود داشت، بپردازد. مدیر او تمایلی به داشتن کافی‌شاپ نداشت اما قبول کرد که برای ایده‌ی شولتز سرمایه‌گذاری کند. آن‌ها همچنین تام تجاری‌شان را به او فروختند و آن نامی نیست به جز استارباکس.

6) فیل رابترسون
مردی بود که به قدری شکار اردک را دوست داشت که آن را به بازی کردن حرفه ای فوتبال برای NFL ترجیح داد. او یک شرکت به نام Duck Commander در زمینه شکار اردک را راه اندازی کرد، و پس از خود پسرش ویلی را به سمت مدیریت گذاشت، و یک امپراطوری بازاریابی به نام Duck Dynasty به جای گذاشت.

7) کنسک ماتسوشیتا
در سال 1917، در ژاپن، یک کارآموز 23 ساله بدون تحصیلات آکادمیک در شرکت روشنایی الکتریکی اوساکا، یک سوکت پیشرفته ابداع کرد. اما نتوانست توجه مدیرش را جلب کند، بنابراین در زیرزمین به ساخت نمونه‌ها پرداخت. مدتی بعد لامپ‌های باتری دار برای دوچرخه و چند محصول الکتریکی دیگر تولید نمود. لوازم الکتریکی ماتسوشیتا تا سال 2008 با نام وی شناخته شده بود تا اینکه نام شرکت به پاناسونیک تغییر یافت و اکنون بالغ بر 66 بیلیون دلار ارزش دارد.

8) استیو ووزنیاک و استیو جابز
این دو که از دبیرستان با هم دوست بودند، در دوران دانشجویی در حالی که روی یک بازی نرم‌افزاری در Atari کار می‌کردند، در معرض توجه دنیای کامپیوتر قرار گرفتند. سومین سرمایه‌گذار شرکت Apple، رون وین نیز در Atari مشغول بود.

همان‌طور که همیشه گفته‌ام، جهان پر است از امکانات بی‌حد و مرز و فرصت‌های بی‌شمار، اما زندگی و حرفه‌ی شما محدود است، منظورم این است که شما زمان محدودی برای یافتن آنچه در جست و جویش هستید دارید تا بتوانید اثری در جهان بر جای بگذارید. این زمان متعلق به شماست. محدود است، بنابراین آن را هدر ندهید. کافی است کاری که دوست دارید پیدا کنید و انجامش دهید. این رمز آغاز کارآفرینی‌های موفق است.


متشکریم که این مقاله را خواندید. اگر پیشنهاد یا انتقادی راجع به مقاله های آینده دارید، خوشحال می شویم آن را در بخش نظرات با ما درمیان بگذارید.


برای دیدن منبع، اینجا را کلیک کنید.