شرحی بر کمپین خیریه به نفع مردم سیستان و بلوچستان

این مطلب، اولین نوشته‌ی من در وبلاگ گروهی «خانواده نویسش» شد و بناست که شرحی باشه بر روندی که برای انتخاب، تولید و توزیع کتاب «داستان‌هایی که می‌چسبند!» طی کردیم. این مطلب می‌خواد شما رو مجاب، متقاعد و تشویق به خرید این کتاب به نفع سیل‌زدگان استان سیستان و بلوچستان بکنه و ازتون بخواد ۲۵.۰۰۰ تومن یا بیشتر به این‌کار اختصاص بدید. لطفا از طریق این لینک به سایت مهربانه برید و طی ۵ روز باقیمانده، به ما و خیریه مهر گیتی کمک کنید که بتونیم با همراهی شما، کمکی باشیم برای مردم خوب سیستانی و بلوچستانی. در ادامه، شرحی بر ماجرایی که طی کردیم نوشتم و امیدوارم که بتونه به شما اطمینان بیشتری برای مشارکت در این کمپین غیرانتفاعی و انسان‌دوستانه ببخشه.


شروع ماجرا

پنچشنبه، ۱۹ دی‌ماه، درست دو هفته پیش از نوشتن این مطلب، روی تویترم خبر از شکستن رکورد جدیدی دادم. کتابی که از حدود یک ماه پیش فرایند تولیدش را آغاز کرده بودیم، در زمانی کوتاه و با کیفیتی مطلوب ترجمه شده بود و کم کم داشت آماده‌ی انتشار می‌شد. بنا داشتیم نسخه‌ی چاپی اون رو با همکاری انتشاراتی محبوب و شناخته شده منتشر کنیم و به طرق مختلف بفروشیم. هم برای نویسش اتفاق خوبی بود و هم کمی درآمد از کاری که دوستش داشتیم -تولید کتاب- عایدمون می‌شود. اما در اطراف‌مون، اتفاقاتی در می‌افتاد به باعث شد کمی مسیر رو تغییر بدیم.

وقوع سیل در سیستان، مصادف با تراژدی سقوط هواپیمای اکراینی در کشور شد. همه‌ی ما، غمگین و منزجر از دروغ و اشتباه، تابِ رخدادِ غم‌انگیزِ جدیدی رو نداشتیم. شبکه‌های اجتماعی، پُر بود از شکواییه‌های ما از سانحه‌ی هوایی و در اون بین، صحبت از مصیبتِ سیلِ سیستان، کم‌رنگ و کم‌فروغ‌تر از اونچه که باید بود.

درست یادم نیست که پیشنهادِ اعطای عوایدِ فروش کتاب رو کی داد، ولی خوب یادمه از لحظه‌ی طرح موضوع، همه‌ی تیم کوچک ما، یکپارچه بسیج شد تا در کمترین زمان ممکن مراحل اجرایی کار طی بشه و همین انسجام، موجب شد که در کمتر از ۲۴ ساعت، همه‌ی مقدمات لازم رو طی کنیم.



مرحله اول: هماهنگی با خیریه

به تجربه‌ی حضورِ اشتباه در مناطق سیل و زلزله زده در گذشته، یقین داشتم که کمک‌رسانی «باید» توسط اهل و متخصصش انجام بشه و ما، نویسش، نباید درگیر اجرای کار باشیم. مذاکره با چند خیریه رو به صورت همزمان شروع کردم و خوشبختانه، دوستانِ مهر گیتی که به کیفیت کارشون یقین و اطمینان داشتم، پذیرای این همکاری شدند. اطمینان از انتخابِ مهرگیتی زمانی تکمیل شد که متوجه شدم در هماهنگی کامل با هلال احمر هستند و این کمک به بهترین و اصولی‌ترین شکلِ ممکن توزیع میشه. برای آشنایی بیشتر از کم و کیف کار در مهرگیتی، پیشنهاد می‌کنم گزارش جامع عملکردشون در سیل گلستان را از اینجا بخونید.

تاکید ما از ابتدا بر این بود که تمام مبلغ جمع‌آوری شده، مستقیما به حساب خیریه‌ی مهرگیتی واریز بشه. این مهم، هم به کسانی که می‌خواستند در این کار سهیم باشند، اطمینان بیشتری می‌داد و هم ما رو درگیر مسئولیتی که از توان مون خارج بود نمی‌کرد. خوشبتانه این مهم هم با موافقت مهرگیتی و مهربانه همراه بود.


مرحله دوم: همکاری با سرویس تامین مالی جمعی

طی سال‌های گذشته، سرویس‌های مختلفی در حوزه‌ی تامین مالی جمعی فعال شدند که تعدادی از اون‌ها رو از نزدیک می‌شناسم. مهربانه، قدیمی‌ترین و فعال‌ترین در این بین هست در بین عامه‌ی افراد علاقه‌مند به این نوع مشارکت خیرخواهانه، مقبولیت داره. لذا درخواست ما در مدت کوتاهی بررسی و روند اجرایی در زمانی فشرده‌تر از حالت مرسوم طی شد.

به دلیل حساسیت‌های موجود در پروژه‌های عام‌المنفعه و لزوم عقد قرارداد رسمی، فرایند ایجاد کمپین در حالت طبیعی ممکنه بین یک تا دو هفته طول بکشه. من اینقدر خوش‌شانس بودم که کمپین ما مصادف با حضور گلرخ در ایران شد و همین امر موجب شد که این فرایند که نیازمند تنظیم و امضای چند تفاهم‌نامه هست طی کمتر از یک روز کاری انجام بشه. صمیمانه از تیم مهربانه و شخص گلرخ بحری بابت همراهی و لطف دوستانه‌ش سپاسگزارم که کمک کرد در زمان مقرر کمپین رو رونمایی کنیم.


مرحله سوم: تبلیغات و اطلاع رسانی کمپین

شاید سخت‌ترین بخش کار، همین اطلاع‌رسانی عمومی برای مشارکت در کمپین بود. ابزاری جز شبکه‌های اجتماعی نداشتیم که اون هم درگیر خبر حزن‌انگیز دیگری بود. ما، مهربانه، مهرگیتی و دوستان‌مون، بی وقفه و بی‌منت به حمایت و هم‌رسان کردن کمپین مشغول شدیم و تونستیم در کمتر از دو هفته، تقریبا یک سوم از مبلغ مورد نظر رو جمع‌آوری کنیم.


هنوز مشتاق و نیازمند کمک شما هستیم

پنج روز دیگه، مدت کمپین تمام میشه. هنوز فرصت برای همراهی و مشارکت در این کار خیر هست. لطفا سری به صفحه‌ی کمپین بزنید و به هر مقداری که براتون ممکن هست کمک کنید. امیدوارم کمک شما و تلاش ما، بتونه مثمر فایده باشی و دردی از درهای هم‌وطنان‌مون کم کنه.


چگونه این کتاب را انتخاب کردیم؟

هرچند این کتاب، بیشتر به بهانه‌ای برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی و ایجاد یک حرکت گروهی شبیه بود، اما شاید براتون جالب باشه که بدونید اصلا «قصه‌هایی که می‌چسبند!» چیه و چطوری انتخال شد؟

حدود یک ماه پیش، از عادله و شهرزاد خواستم که کتابی رو برای ترجمه پیشنهاد کنند که چهار ویژگی کلی داشته باشه:

  1. ارتباطی مضمونی و موضوعی به نویسش داشته باشه
  2. مقبولیت و موفقیتی نسبت در بازار بین‌المللی داشته باشه
  3. به لحاظ محتوایی و کیفی در سطح قابل قبولی باشه
  4. پیش‌تر، ترجمه‌ای از آن به فارسی منتشر نشده باشه

لیست کتاب‌های پیشنهادی رو می‌تونید اینجا ببینید. همه‌ی پنج عنوان پیشنهادی، جذاب بودند و لازم برای ترجمه. اما راستش، به نظر می‌رسید که باید پی عنوان دیگه‌ای باشیم که در نهایت به کتابی تازه منتشر شده با عنوان Stories that stick رسیدیم. چند دلیل مهم، انتخاب این کتاب برای ترجمه را نسبت به عناوین قبلی ارجح کرد :

  1. کیندرا هال را می‌شناختم و جسته و گریخته، نوشته‌ها و مصاحبه‌هاش را دیده بودم. تاکید و مهارتش در داستان‌گویی یا همون Storytelling کم‌نظیر بود و به نظر، کتابش هم باید چیز جدابی می‌بود (که بود!)
  2. پیش‌تر کتاب Ideas that stick که به فارسی «ایده عالی مستدام» ترجمه شده را خوانده و حض وافر برده بودم. در نگاه اول، احساس کردم که ممکنه مکمل یا مرتبط به اون کتاب باشه، که نبود. اما قرابت اسم این دو هم، در کمال صداقت!، عاملی (هرچند کوچک) بر این انتخاب شد.
  3. از تاریخ انتشار آن مدت کمی می‌گذشت و با توجه به ذات موضوع، روزآمدی محتوا می‌توانست به جذابیت‌ش اضافه شد

با تایید بقیه‌ی تیم، نسخه‌ی اصلی کتاب تهیه و بررسی دقیق‌تری روی متن انجام دادیم تا مطمئن بشیم که کیفیت لازم رو برای ترجمه داره. حقیقتا، متن از چیزی که انتظارش رو داشتیم، روان‌تر و بدردبخورتر بود و یکی از نگرانی‌های ما، که همون عدم کارآمدی با توجه به وجوه فرهنگی بود رو، از بین برد.

ترجمه‌ی گروهی، کار ساده‌ای نیست. یکسان و یکپارچه سازی لحن و نگارش، دغدغده‌ی بعدی ما بود که با ایجاد یک دستورالعمل ترجمه ایجاد شد. بعدا، حتمار در این‌باره مفصلا خواهم نوشت.

خروجی نهایی از فصل اول پس از ویراستاری، به ما این اطمینان رو داد که خروجی نهایی، اونقدری خوب هست که بتونیم با افتخار اعلام کنیم که «ما» تولیدش کردیم.



ترجمه‌ی کتاب تمام شده و حالا، درگیر فرایند ویراستاری و بازخوانی متن هستیم که از روان بودنش اطمینان حاصل کنیم. امیدواریم که تا ۱۵ بهمن، خروجی نهایی آماده و برای همه‌ی مشارکت کنندگان این کمپین ارسال بشه. خروجی نهایی رو در فرمت PDF و در دو ورژن مناسب‌سازی شده برای مطالعه در لپ تاپ و موبایل ارسال خواهیم کرد



در پایان، امیدواربم که خروجی کار (هم کتاب و هم کمپین) مطلوب و رضایت‌بخش باشه و در دسته‌ی اقداماتی قرار بگیره که برای همیشه بخاطر انجامش، بهش افتخار می‌کنیم : )