ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما..........جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
شیخ بیابانگرد برنامه نویس و مریدان(قسمت سه:شیخ به بیابان دو قسمت قبل بر می گردد!)
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در قسمت قبل دیدیم که شیخ برای سر هم کردن کامپیوتر دوستش، توی رودربایستی می افتد و مجبور می شود تا قطب جنوب برود!
ادامه داستان
شیخ همینطور که داشت می رفت با خودش فکر کرد: ای بابا! عجب غلطی کردم، فوقش می گفتم نمی آمدم دیگر!
دوستش دید شیخ در فکر است و پرسید:ای شیخ! در فکر هستی؟ اتفاقی افتاده است؟ اگر خسته شده ای، برویم استراحت کنیم.
-نه خسته که نیستم،بگو مسیرمان دیگر از کجا عبور می کند؟
+دیگر از صحرایی عبور می کند و بعدش از دریای منجمد جنوبی.
-منظورت اقیانوس است دیگر؟
+آری همان.
شیخ یاد دو قسمت قبل افتاد که در بیابان با ببری برخورد کرده بود(!) و ببر نزدیک بود او را بخورد.
آن موقع که ببر را زده بود، ببر گفته بود:«انتقام می گیرم» اگر با ببر برخورد می کرد چه؟ ممکن بود ببر او را برای پیش غذا بخورد و دوستش را برای ناهار یا شام چون دوستش خیلی چاق و چله بود.
به صحرا رسیدند. شیخ دید که ای دل غافل! همون صحرا قبلیه ست که! شیخ گفت:ای دوست صحرا بسیار بزرگ است و بی آب. بهتر است کمی آب جمع کنیم و استراحتی کرده، سپس راه بیفتیم.
دوستش لبخندی زد و گفت:ای کلک! می ترسی؟ من هم داستان آپرکات زدنت به ببر را شنیده ام! ولی چون تو می گویی، باشد.استراحت می کنیم.
شیخ چون دوربینش همیشه همراهش بود، باز هم عکس گرفت.
![](https://files.virgool.io/upload/users/1184240/posts/f0ruefgzmpfz/yeeawm9iveir.jpeg)
همینطور که می رفتند، به ماری برخورد کردند.مار گفت:ای شیخ می دانی من کیستم؟
شیخ گفت: تو ماری دیگر!
+خیر، من پایتون هستم.
-پایتون هم یک جور ما است.
+نه اون که پیتونه من یک زبان برنامه نویسی دیگر هستم.
دوست شیخ گفت:واعجبا! مار هم از این گرما ی بیابان دیوانه و شده و می گوید:من یک زبان برنامه نویسی هستم!
شیخ گفت:صبر کن. نه، من او را می شناسم.
+بفرما تو هم دیوانه شدی. گفتم از این گرماست. بیا تو هم آب بخور
-نه آب نمی خواهم. نگرش دار برای ادامه راه. پایتون یک زبان مفسری است.
+زبان مفسری دیگه چیه؟
-به جای اینکه کل برنامه رو بخونه، خط به خط کد تفسیر می شه و نتیجه اش رو به ما نشون می ده و فایل اجرایی هم تحویل نمی ده.البته می شه این فایل اجرایی رو ازش گرفت ولی به صورت عادی این کار رو نمی کنه.
مار گفت:ای شیخ نظرت چیست که با پایتون برنامه نویسی کنی؟
شیخ گفت:باشد. فقط چون زبانی مفسری هستی. حال ما باید برویم. خدانگه دار.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پایتون-نام گذاری متغیر ها و تابع ()print
مطلبی دیگر از این انتشارات
محاسبه درصد (به همراه کُدنویسی) - بخش اول
مطلبی دیگر از این انتشارات
ورودی ها در پایتون ( تابع ()input )