بعضی وقت ها..
یه وقت هایی هست داری می دوی.. فقط داری میدوی که ستاره رو به دست بیاری.. به هیچ چیز هم نگاه نمی کنی..چشم هات رو بستی و فکر می کنی داری داخل مسیر درستی قرار داری..همین جوری یه کله می دوی.. اما.. یه دفعه به یه سنگ بر می خوری و می افتی زمین! تازه اون موقع چشمت به اطراف باز میشه که کجا هستی.. تازه اون موقع هست که میگی اینجا کجاست؟.. تازه اون موقع هست که می متوجه می شی .. دستت رو می ذاری روی زانوت که زخم شده و همونجا پرت میشی روی زمین.. یه کم فکر می کنی.. دنبال ستاره خودت می گردی.. اما.. اما میبینی که اونجا نیست.. به خودت میای که ستاره تو یه سمت دیگه بوده و چون اصلا به اسطرلاب نگاه نکردی مسیر رو اشتباه اومدی! .. امکانش هم هست که یک دندگی کنی و برای این که بخوای خودت رو گول بزنی بگی اسطرلاب من خراب بوده و باز هم راه اشتباه قبلی خودت رو طی کنی!
پس سعی کن بین دویدنت نگاهی هم به اطراف کنی.. ببینی کجا هستی؟ درست اومدی یا نه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیکسل چیست ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
گاهی چنان غرق می شوی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
جادوگرها