Ziba Jahangiri·۳ سال پیشخریدرفتیم روتختی بخریم . مریم قیمت یک مدل را پرسید . طرف گفت سیصد و سی تومن ولی شما سیصد بدید ، داشتیم از مغازه می آمدیم بیرون پشت سرمان داد زد…
Ziba Jahangiri·۳ سال پیشزمین...زمین را از یاد برده ایم آری!زمین را که حالا زیر دود ، زباله ،سرب و بیماری پنهان شده از یاد برده ایم...نفس هایمان به هوایی عادت کرده است که…
Ziba Jahangiri·۳ سال پیشخودت...گاهی هم به خودت سر بزن! حالِ چشمهایت را بپرس و دستی به سر و روی احساست بکش؛رو به روی آیینه بایست و تمام تنهایی ات را محکم در آغوش بگیر وَ ب…
Ziba Jahangiri·۴ سال پیشهدیه♡درد تا پشت پلکهایم آمده بود.نمیتواستم چشم هایم را باز کنم.نور اتاق اذیتم می کرد.دستم را سد چشمانم قرار دادم، آرام زیر لب آرزو را صدا کردم .…
Ziba Jahangiri·۴ سال پیشهدیه♡از بچگی حس عجیبی به قبرستان داشتم از رفتن به آنجا می ترسیدم !اصلا از فهمیدن اینکه کسی مرده است هم دلهره میگرفتم ،فکر میکردم آنجا با اینکه…
Ziba Jahangiri·۴ سال پیشآری من یک روستایی ام ...?لر?آری من یک روستایی ام ...لُر تبارم... و بقول شما شهری ها از پشت کوه آمده ام! نمیدانستم که این ور کوه با آن ور کوه یک دنیا فرق دارد، نمی…
Ziba Jahangiri·۴ سال پیش#اتاقک آبی#اتاقک آبی گاهی فکر میکنم آدمهایی که در اتاقک آبی زندگی میکنند، دراجتماعی از جنس خودشان نفس می کشند،بیخیال و بی روح ترین آدمهای روی زمینن ک…
Ziba Jahangiri·۴ سال پیشدنیای دخترانهروز دختر?من دخترکی معصوم درونم نفس میکشد!دخترکی که رسم دلبری را خوب می داند، که هنوز هم دلش عروسک میخواهد،نوازش میخواهد،حمایت میخواهد...هنو…
Ziba Jahangiriدرعجیب غریب ✌︎·۴ سال پیشگاهی چه دلگیر می شود آدمی!گاهی چ دلگیر می شود آدمی ...آنقدر که با تمام وجود دست و پا می زند که کمی حالش خوب شود، و دلش میخواهدسخت کسی را در آغوش بگیرد و تمام بغض لعن…
Ziba Jahangiri·۴ سال پیشآخرین روزهای مهمانی خدا...آخرین روزهای مهمانی خداست !حس و حال آن وقتهایی را دارم که بچه بودم وبا مادرم به مهمانی می رفتیم و وقتی آنجا برای خودم هم بازی پیدا می کردم…