یک مشاور مدیریت و استراتژیست کسبوکار؛ بیشتر اوقات فرصتآفرین، عملگرا، نخبهگرا، ناراضی، اما امیدوار به آینده؛
۱۵- چهار فصل فرصتآفرینی: پارادوکس انتخاب
وبسایت رضا غیابی ــــ اینستاگرام ــــ لینکدین ــــ توییتر
در تحلیل اطلاعات در هوشمندی کسبوکار، مشتریان در دو گروه عمده دستهبندی میشوند؛
گروه اول را «انتخابساز» مینامیم. کسانی که بهطور فعال در مورد انتخابها فکر میکنند و بعد تصمیم میگیرند. انتخابسازان میدانند که چه چیزی در زندگی آنها اهمیت دارد و آگاهانه انتخاب میکنند. و در صورت عدم رضایت از گزینههای موجود، یک جایگزین مناسب برای خود ایجاد میکنند.
گروه دوم اما بر خلاف گروه اول، تنها در گزینههای موجود انتخاب میکنند. عموماً دنبالهروی انتخاب اکثریت هستند و به سادگی تحت تأثیر تبلیغات رسانههای جمعی قرار میگیرند.
بنابراین در هوشمندی کسبوکار با توجه به نتیجهی پردازش تمامی اطلاعات و بنا بر میزان تخصص تحلیلگران، بهترین راه حل به سازمانها ارائه میشود.
تا اینجا دیدیم که تعدد انتخابها، فرصت تصمیمگیری را از ما میگیرد. بنابراین چگونگی انتخاب و برآورد هزینهی تصمیمسازی از جایگاه ویژهای برخوردار است.
این جایگاه در افرادی که اصطلاحاً «بیشینهگرا» نامیده میشوند، به دلیل هزینهی سنگینی که هر انتخاب برای آنها در پی خواهد داشت، اهمیت بیشتری دارد. این افراد، همواره به دنبال بهترینها هستند، پس انتخاب برای این افراد، دلهرهآور و خالی از لذت است، زیرا هرگز نمیتوانند مطمئن باشند که در انتخاب خود برای خرید، بهترین جنس، بهترین کیفیت و مناسبترین قیمت را یافته باشند.
هزینههای این رفتار بیشینهخواه، شامل صرف وقت و تلاش زیاد برای جستجوی کالا، خواندن برچسبها، مقایسهی قیمتها و امکانات، بررسی نظرات سایر مصرفکنندگان، بررسی مجلات و ... است.
بدین ترتیب؛ با افزایش تنوع در انتخاب، در جهانی با دیدگاههای متفاوت در تصمیمسازی به یک نارضایتی بزرگ میرسیم. حال آنکه تمام تلاشها در گسترش دامنهی انتخابها در راستای افزایش احساس رضایت در مشتریان صورت گرفته است.
از این رو؛ انتخاب عاقلانه، با توسعهی یک درک روشن مبتنی بر اهداف آغاز میشود.
این انتخاب، باید در جایی بین هدف ایدهآل و هدف نسبتاً خوب قرار داشته باشد.
به عبارت بهتر؛ انتخابی که به اندازهی کافی خوب است، انتخاب مناسبی است؛ بدون نگرانی از اینکه ممکن است انتخاب بهتری هم وجود داشته باشد.
این افراد بسیار سریع و قاطعانه تصمیم میگیرند و پس از فرآیند انتخاب، احساس رضایت دارند. این در حالیست که تصمیمگیری برای افراد بیشینهگرا، کاری بسیار مشکل و خالی از رضایت است.
در تحلیل رابطهی بین انتخاب و احساس خوشبختی به پارادوکس دیگری میرسیم.
آزادی و اختیار، دو عامل اساسی در برخورداری از حس خوب در انسانها بهشمار میآیند. و مهمترین لازمهی انتخاب، بهرهمندی از آزادی و اختیار است. با این حساب، آمریکاییهای امروزی بایستی بالاترین میزان رضایتمندی و برخورداری از احساس خوب را داشته باشند، اما از لحاظ روانشناسی به هیچ وجه چنین چیزی دیده نمیشود.
این امر، بدیهی است؛ ما در عین عشق به آزادی، نیاز داریم تا به گروه خاصی تعلق داشته باشیم. و این دو با هم در تناقضاند و در نهایت منجر به عدم رضایت میشوند.
علاوه بر لزوم حفظ احساس خوب در انتخاب، توجه به فرصتهایی که ممکن است با انتخابهای نامناسب از دست بروند نیز ضروری است.
به عبارت بهتر؛ با اعطای اهمیت بیشتر به یک عامل، عوامل دیگر را در درجهی کمتری از ارزش قرار میدهیم و ممکن است با این شیوه آنها را از دست بدهیم. از این رو؛ باید پیامدهای تصمیم را در نظر بگیریم و آنچه با این انتخاب از دست میدهیم را ارزیابی نماییم که همان «هزینهی فرصت» است.
نکتهی جالب توجه دیگر؛ سرعت بالای پیشرفت در دنیاست که منجر به از دست دادن فرصتهای زیادی به واسطهی یک انتخاب نامناسب میشود.
از سوی دیگر؛ در جهان در حال توسعهی امروز با افزایش گزینهها، انتخاب، دشوارتر و بنابراین بهای انتخاب نامناسب نیز سنگینتر میشود. بیشک؛ با در نظر گرفتن این هزینه، تصمیمات بهتری خواهیم ساخت.
دام دیگری که انتخابها را تهدید میکند، تأسف خوردن و احساس ندامت از تصمیمهاست.
اغلب افراد در این رویکرد با نادیده گرفتن آنچه در دسترس آنهاست و یا در اختیار دارند، دچار بیانصافی در داشتههای خود میشوند. عموماً مسئولیت نتایج انتخاب خود را نمیپذیرند. اغلب، توانایی خود را باور ندارند، بنابراین در گذشتهی خود زندگی میکنند و مدام برای اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهاند تأسف میخورند.
نکتهی قابل ذکر در این رفتار، تبعیت از تجربیات گذشته است.
بهعنوان نمونه؛ کسی که با سرمایهگذاری در بورس، شکست را تجربه کرده است، دیگر اقدام به این سرمایهگذاری نمیکند. و بدین ترتیب، احتمالاً فرصتهای زیادی را از دست خواهد داد.
آفت دیگری که انتخابهای ما را تحت تأثیر قرار میدهد، سازگاری با عادت به نتایج تصمیم است که سبب دلسردی میشود. علایق، به مرور برای ما تکراری میشوند و به تبع آن، جذابیت خود را از دست میدهند.
از سوی دیگر؛ تعدد انتخاب، چالشهایی را با خود به همراه دارد. برخی از مشکلاتی هستند که در مواجهه با انتخابهای بیشمار تجربه میکنیم عبارتند از؛ انتظارات دست نیافتنی، ارزیابیها و مقایسههای وقتگیر، مقایسههای اجتماعی مضر و به دنبال آن مسابقه برای دستیابی به یک وضعیت اجتماعی خاص، بیشینهخواهی و عدم رضایت از وضعیت موجود.
این عدم رضایت، منجر به بروز احساسات ناخوشایندی همچون ناامیدی، درماندگی و افسردگی میشود که اغلب در زندگی مدرن به واسطهی بالا بودن سطح انتظارات، افزایش فردگرایی و سرزنش شخصی رخ میدهد و تابعی از تیپ شخصیتی افراد جامعه است.
بَری شوارتز در کتاب خود (پارادوکس انتخاب)، راهکارهایی را برای غلبه بر دشواریهای انتخاب در عصر حاضر به شرح زیر ارائه میدهد:
- انتخاب کنید؛ فقط در زمانی که باید انتخاب کنید!
- انتخابساز باشید و نه انتخابگر.
- بیشتر راضی باشید و کمتر به دنبال بیشینهخواهی باشید.
- به هزینهفرصتها و انتخابهایتان فکر کنید.
- تصمیمات خود را قاطعانه و بهصورت برگشتناپذیر بگیرید.
- با بهکارگیری یک نگرش قدرشناسانه در زندگی، آنچه دارید را ببینید و سپاسگزار باشید.
- از پشیمانی و احساس تأسف دوری کنید.
- این واقعیت را بپذیر که هر انتخابی تکرار خواهد شد.
- انتظارات و توقعات خود را کنترل کنید.
- مقایسههای اجتماعی را محدود کنید.
- یاد بگیرید که محدودیتها را بپذیرید و آنها را دوست بدارید.
انتخاب، شرط لازم در برخورداری از احساس آزادی است که با حذف آن، آزادی ما مختل میشود و حال و احوال خوب در زندگی از دست میرود.
از سوی دیگر؛ انتخاب، عامل سردرگمی، اضطراب و افسردگی در زندگی مدرن امروزی است که این تأثیر دوگانه و متناقض در زندگی بشری را با عنوان پارادوکس در انتخاب بیان کردیم. این تضاد، اجتنابناپذیر است. زیرا انتخاب، لازمهی زندگی انسان آزاد و در عین حال، مخل آسایش اوست!
به عبارت بهتر؛ انتخاب، یک تهدید است، حال آنکه میتواند فرصت باشد.
<< قسمت قبلی
قسمت بعدی >>
// پایان قسمت پانزدهم
این نگارش قسمتی از یک مجموعهست که روزی بنا بود تبدیل به کتاب شود. حیفم آمد تلاش بی وقفهای که سرکار خانم نرگس جوکار به عنوان همنویسنده و جناب آقای نوید خواسته به عنوان ویراستار این نگارش از دیماه ۱۳۹۴ تا شهریور ۱۳۹۵ صورت دادند توسط مخاطبان دیده نشود. از طرف دیگر تلاش شایان انتشارات فرزام برای برگزاری جلسات و فراهم آوردن امکانات میبایست جایی قدردانی میشد.
در این مجموعه، چهار ایده از دو سخنران TED مورد بررسی، خلاصهنگاری و واگویی نگارنده قرار گرفتهاند. مابه ازای هر ایده، یک کتاب مفصل وجود دارد. این چهار کتاب عبارتند از «چرا ما کار میکنیم؟» و «تناقض انتخاب» از بری شوارتز، و «اول با چرا شروع کن!» و «رهبران آخر غذا میخورند» از سایمون سینک. علت انتخاب این چهار کتاب توسط اینجانب، اولا لازم دیدن درک این مفاهیم توسط نخبگان جامعه است و ثانیا ارادت و امیدیست که در اثر برگزاری کنفرانس TEDxTehran و تعامل با این گروه در نویسنده ایجاد شده است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
۱۸- چهار فصل فرصتآفرینی: رهبران در آخر غذا مى خورند...
مطلبی دیگر از این انتشارات
۹- چهار فصل فرصتآفرینی: با «چرا» شروع کنید...
مطلبی دیگر از این انتشارات
۱۱- چهار فصل فرصتآفرینی: با «چرا» شروع کنید...