ماه

گفت : دوست دارم بدونم آدما به چی فکر میکنن.

گفتی : به ستاره ها ،

روی شن های ساحل دراز کشیده بودی. دست هایت زیر سرت بودند. باد با مو هایت بازی میکرد. مثل دریا، مواج.

گفتی : ماه زیباست. دوستش دارم.

گفت: من چی؟

گفتی..

نمیدانم چه گفتی. آتش بازی شروع شد و کسی صدای تو را نشنید، جز ماه.









نمیدونم این چرا اینجاست. شاید فقط چون "یک ماه پیش" رو پست قبلی دیدم‌. فعل باید آخر جمله باشه. اینا ام محاوره ای شدن، معلم ادبیات ایراد میگیره. این ها هم.