اگر زرتشت،علی(ع) را می دید می نوشت:گفتار علی،پندار علی،کردار علی...
بارش پراکنده جات(۱)
از گوشه ی بامی که پریدیم پریدیم...
من استعداد درخشانی در خرد کردن اعصاب خودم دارم.مثلا یهو بعد صد سال یاد یه ماجرای رو مخ میوفتم و از اونجایی که هیچ کاری هم از دستم بر نمیاد فقط حرص می خورم و در مواقع شدید تر غررررر میزنم به جون عالم و آدم!!
آره دیگه اینم یه جور مازوخیسمه،خدا شفام بده ان شاءالله،ترجیحا تا آخر عمر اما اولویت تا روز کنکوره!
ببخشید که برات تععین تکلیف می کنم خداااا^_^
نتیجه ی اخلاقی:یه چیزی که تموم شد ولششششش کن،از گوشه ی بامی که پریدی بپر دیگه هم به اون بام نگاه نکن(* چشم غره)
مدرسه،سود یا زیان(فقط برای من و در مدرسه ی من)
ما میریم مدرسه که چیزی یاد بگیریم یا وقت تلف کنیم؟
واقعا متاسفم اما گزینه ی دوم صحیحه،حتی اگه بخوای چیزی یاد بگیری هم ساختار مدرسه نمیزاره.
من هر هفته کلاس زبان،فارسی،دینی،عربی،علوم فنون ادبی،فلسفه،جغرافی،تاریخ،سلامت و بهداشت،جامعه شناسی،ریاضی دیگه یادم نمیاد چی،دارم و تو کل این کلاسا فقط عربی و زبان به معنای کامل کلاسیه که چیزی به آدم اضافه می کنه،بعدش فلسفه و دینی هم مفیده اما بقیه ی درسا؟(*لبخند)
جالبه بعضی از بچه ها سر کلاسا نمیان تو مدرسه میرن حرف میزنن و به همکلاسیاشون میسپرن اگه دبیر حضور غیاب کرد بگن فلانی حالش بد شد الان میرم صداش می کنم!
هشدار:cia در کمین است(*نگاه کردن با ذره بین)
همه ی کادر مدرسه ی ما امسال عوض شد از ناظم و مدیر بگیر تااا کتاب دار،۱۸ تن از بهترین دبیران مشهد همزمان بازنشسته شدن و چندین تن از بی سواد ترین دبیران تنها با امتیاز محجبه بودن(!)😔به عنوان دبیر مشغول به کار شدن،بخدا که این کارا بیشتر آدمو از دین زده می کنه!
مورد داریم دبیر ادبیات تخصصی گفته فلان کتابو بخرید بعدا گفته نه بچه ها دوازدهمیا که خیلی درس خون و باهوشن گفتن اون کتاب دیگه بهتره اونو بگیرین،همینقدر ابلهانه!!!
و می دونید دلیل رفتن آن ۱۸ تن چه است؟اینکه در اقصی نقاط مدرسه اعم از کلاس ها و سالن و حیاط و راهرو و... دروبین مدار بسته نصب شده یه چیزی حدود۶۰ تا دوربین و هیچ نقطه ی کوری نمونده و معاونان هر لحظخ درحال رصد کردن هستند که اگر کوچک ترین خطایی سر زد گونی بیارن!حتی دوربینا صدارو هم ضبط می کنه.
کلا در آشویتس زندانی شدیم...
پیشنهادی برای بی دین کردن نوجوانان.
کافیه یه نوجوونو مجبور کنی یه هفته روزی یک ساعت و نیم تست دینی بزنه،کار تمومه!جالبه اول کتاب تست نوشته بود خدایا ببخشید که دینتو تبدیل به تست کردیم(*افسوس)
کاش دینو قشنگ یاد میدادیم،نه پر از علت و معلول،نه اونطوری که فلسفه یاد بچه ها میدیم و اونا فاتحه ی ابن سینا و فارابی و هیوم و دکارتو می خونن،واقعا به این فکر نمی کنید که شاید نعوذ بالله این کتاب مقدسم بهش بی احترامی کنن؟؟؟؟!
باز خوبه دینی از کنکور حذف شد،امتحان نهایی خیلی بهتر و کاربردی تره!!
ولی برای کنکور دانشگاه فرهنگیان باید خونده بشه.
آرام بخشای این روزام
شاید ۶ ماه پیش فکر می کردم ویرگول داره نفسای آخرشو می کشه اما امروز با آدمای جدید و خوش فکری که اومدن و جو قشنگ سابق که کم کم داره برمی گرده امیدوار شدم.شاید قبل از ۶ ماه پیش اومده باشن ولی من اخیرا شناختمشون.
سروش معبد دلفی،حسین آقا،علی شیمیست،آنه شرلی و... خیلی از حضورتون توی ویرگول خوش حالم.
قدیمی ترای خوب دم شما هم گرم که هستید و حال دلمونو خوب نگه می دارید.
آقا علیرضا،آقای سید مهدار بنی هاشمی،محدثه داوری،یلدا روشن،آقای والی
امیدوارم بمونید و بدرخشید(*ستاره ی درخشان)
حضور شما این روزا یکی از عمیق ترین دلایلیه که فشارو تحمل می کنم.هر روز به امید خوندن از مطالب خوبتون میام اینجا و خستگیم در میره دمتون گرم.
و اظهار اندوه می کنم از فقدان دوستانی که کمتر هستن:(
آقای سائر،نوی صاد عزیز،نگین،آتنا،فرجانه و آقای آدرا امیدوارم موفق باشید و اگه فرصت داشتید سری هم به ما بزنید🕊
اگه بیل زنی باغچه ی خودتو بیل بزن!
چند وقت پیش یکی بهم گفت یکم مذهبی صورتی ام،خیلی ره فکر فرو رفتم،میدونم دلیل این فکرش چی بود موضع آشتی جویانه ی من که اکثرا صلح طلبم اما با خودم فکر کردم واقعا صلح طلبم یا فقط ترسم از رو به رو شدن با دیگران رو اینطوری توجیه می کنم؟
اصلا این صلح و احترام و قضاوت و... که اینقدر ادعای ترویجشو دارم رو خودم رعایت می کنم؟امروز قضاوت کردم و تهمت زدم حالم خوب نیست.
هر چقدر ناراحت بودم حق نداشتم سر بقیه خالی کنم،از آقای جوجه تیغی عذر خواهی می کنم.
امیدوارم خدا کمکم کنه که این زبان گنه خیز رو به دهان بگیرم و دلی رو نرنجونم.
خدایا حقیقتو به ما نشون بده نورشو به دلای تک تکمون بتابون،میشه؟؟؟(*چشم قلبی)
کلاس عربی نادان است😐
من توی تابستون نمی خواستم کلاس عربی برم اما تو آزمونای اولیه درصدای عربیم افتضاح شد و من کلاس نوشتم اما بعدش به طرز معجزه آسایی همه ی درصدام خوب شد و فهمیدم فقط توی همون مباحث اولیه مشکل داشتم،چاره چی بود منتظر شدم و شدم و شدم...
این هفته بود که دیدم کلاسم کل مباحث قواعد رو تموم کرده پس گشتم دنبال مبحثی که موضع ضعفم بود اما نبود،در کمال حیرت توی کل کلاس مبحث وجود نداشت!!!
خیلی تعجب برانگیز بود،توی کلاسای محدود حضوری امکانش هست اما این کلاس بالای هزارتا کاربر داره و کلاسای آفلاین در دسترس همه است هنوزم باورم نمیشه به همین سادگی یه مبحثو درس نداده باشه!
مشاورم میگه از هر ۱۰۰ نفر یه نفرم مثل تو نمی فهمه،چی بگم والا افسوس افسوس....
معلم بشم یا نشم؟
دوستانی که مدت بیشتریه منو میشناسن میدونن که چقدر دوست داشتم معلم بشم اما به تازگی ذوقم کور شده.
خانوادم چون دخترم می خوان برم دانشگاه فرهنگیان که یه کار بی دردسر و سالم داشته باشم و یه حقوقی هم بگیرم اما هدف من خیلی والاتر از این حرفا بود.
فضای آموزش و پرورشو که نگاه می کنم اصلا جای پیشرفت نداره،یا خودم باید کمر همتو ببندم و تلاش کنم محیطو تغییر بدم،یا به یه آدم عادی بودن تو فضای عادی اکتفا کنم.
یه مشکل بزرگ دیگه بی شرمی بچه هاست.من توی مدرسه ی غیر دولتی درس نمی خونم،اینجا مدرسه ی نمونه دولتیه که بچه های نسبتا خوبی داره اما همکلاسیام به شدت بی ادب،بی انگیزه و بی روحن و اصلا ذره ای ارزش برای درس و دبیر و... قائل نیستن توی چنین فضایی میترسم به جای اینکه من روی بچه ها تاثیر بزارم اونا روی من تاثیر بزارن و منو پژمرده کنن.
و درآمد،متاسفانه درآمد یه دبیر هم خیلی محدودیت داره و جای پیشرفت زیادی نداره(تاجایی که من تحقیق کردم)و تنها راه کسب درآمد خوب و پیشرفت کار در حوزه ی کنکوره اما حس درونیم میگه کسب درآمد از کنکور حرامه،چون این نظام روی ویرانه های روحی هزاران دانش آموز بنا شده و باعث ایجاد یه نابرابری بزرگه،اینکه من درآمدم رو به چنین نظامی وابسته کنم یعنی منم عضوش بشم و منم از وجودش دفاع کنم.
این نظر منه که شاید درست نباشه اما...
خداروشکر که باران رحمتت در حال نزول از آسمونه
خداروشکر که انگیزه ی درس خوندن دارم.
خداروشکر که جرعت پذیرش اشتباهاتم رو دارم
خدارو شکر که شجاعت عذر خواهی کردن رو دارم
خداروشکر بابت دوستان جدید و قدیمی ویرگولی(*قلب تپنده)
خداروشکر که وجدانم زنده است
خداروشکر که تلاش می کنم تحت تاثیر بعضی جو های فاسد قرار نگیرم.
خدایا من که نمی دونم تو چی می خوای اما تو میدونی من چی می خوام راضیم به رضای تو کمکم کن راضی باشم به رضایتت میشه لطفا توهم به اونی که من می خوام راضی باشی میشه خداجون؟؟
خدایا منو حق پذیر کن،ذره ای تعصب در وجودم باقی نزار کمک کن حق الناس به گردنم نباشه.
تو بهترین یاور مایی سرنوشت و انتخابی رو برای من رقم بزن که آغوش تو و سعادت من و کمک به هم نوعانم ختم بشه.
مرسی که هستی،همیشه باش،خدای من و خدای همه ی آدمایی که زیر اسمونت نفس می کشن باش،به بی خونه هایی که زیر این بارون رحمتت سرما می خورن خونه بده،کمکشون کن،یه روزیو بیار که هیچ کس از بارش برف و بارون ناراحت نشه.
ظهور سرورم،امید و مایه ی زندگیمو نزدیک و نزدیک و نزدیک تر کن....
مطلبی دیگر از این انتشارات
[پراکنده نویسی ۵] - از «مشکلت اینه که میخوای همه رو نجات بدی» تا «اسکل ابن ملخ»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرت و پرتنامه | اخبار اخیر [و کویر]!
مطلبی دیگر از این انتشارات
پراکنده نویسی