در جستوجوی زندگی...
زندگیم رو هواس، تا اطلاع ثانوی!
واقعیتی که روشهای برنامهریزی بهتون نمیگن اینه که قرار نیست همه چی مطابق برنامه و امیالتون پیش بره. به عنوان کسی که نوسان خلق نامنظمی دارم، کنترل دوپامینم خیلی واسم سخته و این تأثیر خیلی وحشتناکی رو روتین زندگیم میذاره.
هفتهای که مزخرف گذشت
این هفته اصلا تایم کاری نزدم و کاری رو پیش نبردم، پروژههای کاریم عقبه و پروژه روی پروژه داره تلنبار میشه، به درسام اصلا نمیرسم، تکالیفی که باید دو-سه هفته پیش تحویل میدادم رو هنوز تحویل ندادم و از مشورت گرفتن با بقیه برای آینده کاری و درسی به نتیجه مفیدی نرسیدم، استاد سابق دانشکده که الان آمریکا درس میده و بهش ایمیل زدم بعد گذشت یه هفته هنوز جواب نداد، با افرادی که دیتا ساینس هستن توی سایت Adplist وقت گرفتم ولی هیچکدوم تأیید نکردن و میتی برگزار نشده و... (سرما خوردگیم نزدیک دو ماهیه اصلا خوب نشده و حتی حوصله نمیکنم، درمانگاه برم!)
علوم تجربی در زندگیم
واقیعتش من شیمی و فیزیک رو با تطبیقش به واقعیت زندگی یاد میگرفتم، مثلا قوانین سه گانه نیوتن که قانون اولش (اینرسی) واسه من میشه شروع کار سخته یا اصلا ما انسانها تمایل داریم وضعیت نرمال زندگی رو حفظ کنیم و دست به ریسک و شروع چالش جدید نزنیم، به عبارتی اگه همه چی اوکیه بهش دست نزن و اگه کسی بهم دست بزنه، تمایلم اینه که کاری نکنم.
تعریف قانون اول نیوتن: هر جسم اگر در حال سکون، یا در حالت حرکت یکنواخت (سرعت ثابت یا بدون شتاب) در امتداد خط مستقیم باشد، به همان حال باقی میماند، مگر آنکه در اثر نیروهای خارجی مجبور به تغییر آن حالت شود.
یا مثلاً ماکسیمم ضریب اصطکاک ایستایی از ماکسیمم ضریب اصطکاک جنبشی بیشتره، این نشون میده که شروع کار سختتر از ادامه دادنشه.
فکر کنم، دوم دبیرستان (دهم نظام جدید) بودم که داشتم کتاب شیمی بهمن بازرگان برای انتشارات مبتکران رو میخوندم، یه قسمتی داشت حالت بیشتر بدانید داشت ولی واسم خیلی جذاب شد، درباره اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بود، اون چیزی که من ازش برداشت کردم این بود که نمیشه توی قطعیترین چیزا هم مطمئن بود، خدا تا آدم قبل تو اومدن و اثبات کردن که فلان و بیساره ولی واقعیت اینه که نیست یا اگه بخوای روی یه چیزی خیلی متمرکز باشی و دقیق انجامش بدی باید از یه چیز دیگه بزنی (چیزی توی مایههای هزینه-فرصت اقتصاد).
در فیزیک کوانتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، اظهار میدارد که جفتهای مشخصی از خواص فیزیکی، مانند مکان و تکانه، نمیتواند با دقتی دلخواه معلوم گردد. به عبارت دیگر، افزایش دقت در کمیت یکی از آن خواص مترادف با کاهش دقت در کمیت خاصیت دیگر است.
پیشنهاد برای کسایی که بیش فعالی و یا نقص تمرکز دارند
از زمانی که مشکلات روحی واسم پیش اومد، یادم نیست که تونسته باشم توی خونه بازده خوب مطالعه یا هرکار فکری داشته باشم، کشف کتابخونه و سالن مطالعه واسم خیلی مهم بود، اینکه توی شهر کوچیکیمون خلخال زمانی که هیچ جنبندهای توی این مکان پر نمیزد و من اولین نفری بودم که درش رو باز میکردم، تنها راهم برای فرار از نقص تمرکزم بود، دردی که تا سالها بهش پینبردم تا حدود ۲۴ سالگی (البته من یکی دوتا مشکل روحی ندارم!).
پس یه راهکار فرار کردن به محیطهایی که تعداد زیادی آدم مثل خودتون اونجا در حال فعالیت هستن، هست. در صورتی که چنین محیطی ندارین، سایتایی مثل studytogether میتونه راه حل خوبی باشه، کلا سعی کنین از تنهایی فرار کنین! خصوصا از محیط ساکت و خیلی خلوت...
سر همین قضیه من خیلی دیر به دیر خونه میرم و صرفا برای دیدن خانواده و استراحت میرم و وقتایی که کرج هستم میرم، کتابخونه.
ترکیب وسواس( OCD) با اختلال بیش فعالی_کم توجهی (ADHD) فلج کننده ترین حالت برای درس خواندن و نزدیکترین تجربه به احساس خنگ بودن است. پاهایی بسته اند(OCD) که میخواهند بدوند(ADHD).
مطلبی دیگر از این انتشارات
سبز ماندم ؛ اگر چه زرد شدم . . .
مطلبی دیگر از این انتشارات
هست را اگر قدر ندانی می شود بود! (3)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پراکنده نویسی.4