النا هستم ملقب به الی، نویسنده نوجوانی که افکارش را به پست تبدیل میکند
پراکنده نویسی.2
قسمت دوم پراکنده نویسی من...
بیصبرانه منتظرم ببینم فردا الناز و عصی صافکار با هم روبرو بشن چیکار میکنن و چه واکنشی نشون میدن میشه یا نمیشه
(میشه نمیشه میشه نمیشه میشه نمیشه میشه نمیشه میشه نمیشه) دهمیش شد نمیشه..☹️اینا خرافاته....(*خنده)
عصی داماد آیندمه حتما میشه💪💪
هم سن و سالام معمولا موهاشون بلنده من فک کنم موهامو زیادی کوتاه کردم... هرجا میرم خانمها موهای بلند دارن تو هر سنی.....
موهام تا گردنمه.....ولی پشیمون نیستم موهام قشنگ هم شده.....
اینکه بعضی کاربرهای ویرگول آخرین پست شون مربوط به چندسال پیشه خیلی آزارم میده آخه آدم هرچقدر هم سرش شلوغ باشه میتونه یه پست یه دقیقه ای بنویسه اصن هفته ای یدونه... ویرگول افت کرده بنظرم...
بیشتر از این... چیزی که آزارم میده اینه که تکلیف خودمو نمیدونم... یعنی نوجوونی کلا اینطوریه تا الان میخواستم نهم که رفتم برا تیزهوشان بخونم برم رشته تجربی بعد دکتر بشم ولی الان هوای بازیگری به سرم زده....☹️....شایدم خوبه😊
همینطوری دراز کشیدم تو گوشیم دارم می گردم یهو از چشام آب سرازیر میشه تو گوگل زدم ببینم از چیه نوشته بود طبیعیه اما اگه زیاد شه ممکنه نشونه عفونت باشه شایدم بخاطر اینه که چشمم ضعیف تر شده(مدت زیادیه معاینه نرفتم)
رفتیم خونه بابابزرگم هنوز بر نگشتیم برای همین تا الان بیدارم ماشین مون هم خراب شده النازباهامون نیومده بود زنگ بزنه عصی صافکار...باید با اسنپ برگردیم هی... گفتم اسنپ یاد آقای بنی هاشمی افتادم...
تموم شد اینم قسمت دوم....
مطلبی دیگر از این انتشارات
Well, Back to the front! [1]
مطلبی دیگر از این انتشارات
ترکیب مورد علاقه(۵)
مطلبی دیگر از این انتشارات
[پراکنده نویسی]-از بوقاتی که پراید شد تا سبزیقرمه با سس هزارجزیره