چند تمرین برای اینکه بفهمیم هدفمان در زندگی چیست

هدف در زندگی
هدف در زندگی

فلسفه یا مانیفست صد کلمه‌ای داشته باشید

فلسفه زندگیتان را فقط در ۱۰۰ کلمه بنویسید - نه بیشتر نه کمتر. فلسفه زندگیتان می‌تواند بیانگر ارزش‌های شما باشد یا ساختارهایی که برای خودتان تعریف می‌کنید. با نوشتن عقاید و ارزش‌های اصلیتان شروع کنید. به کتاب‌هایی فکر کنید که تاثیر زیادی روی زندگیتان گذاشته‌اند. یا به توصیه‌هایی که در گذشته گرفته‌اید و به شدت به کارتان آمده است. براساس تجربه و عقایدتان بگویید فلسفه زندگیتان چیست. جملاتی مانند:

خوشبین باش. شادی را انتخاب کن. با مردم مهربان باش. به بقیه اعتماد کن. به خودت اعتماد کن. همیشه هرکاری از دستت برمیاد انجام بده ولی تو تله پرفکشنیسم نیفت. نذار ترس‌هایت تصمیم‌هایت را هدایت کنند. چیزی را که می‌خواهی درخواست کن. کشف کن. فرصت‌ها را بچسب. چیزهای جدید را امتحان کن و ذهنت را باز نگه دار. در حال زندگی کن.

اینکه مجبور باشید دقیقا ۱۰۰ کلمه برای فلسفه زندگیتان بنویسید باعث می‌شود تمام و کمال به این موضوع فکر کنید و مسائلی که برایتان مهم‌تر هستند را انتخاب کنید.

خود واقعیتان را به خاطر آورید

چند دقیقه در سکوت فکر کنید. ذهنتان را به دوران کودکیتان بازگردانید. به یاد بیاورید که برای سرگرمی عادت داشتید چه کارهایی انجام دهید. خصوصا فعالیت‌هایی که محبوبتان بوده. هر موقع که رویاپردازی می‌کردید یا به شما اجازه می‌دادند هرکاری دوست دارید انجام دهید، چه چیزی را در رویا می‌دیدید یا به چه فعالیت‌هایی دست می‌زدید؟ سعی کنید به این سوال‌ها جواب دهید:

  • زمانی که کودک بودید چه کارهایی جذبتان می‌کرد؟
  • چه حس‌هایی بیشتر در خاطرتان مانده؟ (بویایی-بینایی-شنوایی-چشایی-لامسه) چه تجربه‌ی حسی‌ای بیشتر در خاطرتان مانده؟
  • چه کاری را بیشتر دوست داشتید انجام دهید، فارغ از اینکه چقدر خنده‌دار یا بی‌اهمیت باشد؟ آیا فانتزی‌هایی داشته‌اید که به هیچکس حرفی از آن نزده‌اید؟

خب بعد از اینکه به کودکیتان فکر کردید و به پاسخ این سوال‌ها فکر کردید، دو سوال از خودتان بپرسید: اول، آیا احساس می‌کنید بخشی از وجود شما هنوز چیزهایی که در کودکی دوست داشتید را دوست دارد؟ بیشتر از همه دلتنگ کدامشان شده‌اید؟ بعد از خودتان بپرسید این علایق و رویاهای کودکیتان به چه استعداد یا توانایی‌هایی در حال حاضر اشاره می‌کنند. در حال حاضر چه کاری می‌توانید انجام بدهید تا با بخشی از خودتان در کودکی ارتباط پیدا کنید؟
برای مثال: زمانی که بچه بودم همیشه دوست داشتم بیرون از خانه بدوم و بازی کنم. خانه ما میان یک زمین کشاورزی بود و من از اینکه در زمین بدوم شاد بودم. در حال حاضر دوست دارم با دقت به گیاهان و حشرات نگاه کنم. بیرون از خانه و در طبیعت وقت بگذارنم. فکر میکنم این همان بخشی از کودکی من است که همچنان در درونم زنده است.

به نظر خودتان چه کسی هستید؟

یک کاغذ سفید بردارید و سعی کنید بین ۵-۱۰ دقیقه به این سوال پاسخ دهید که فکر می‌کنید چه کسی هستید؟ خودتان را به یک غریبه چگونه معرفی می‌کنید؟ مهم‌ترین ویژگی‌هایی که شخصیت شما را توصیف می‌کند چیست؟ اینجا هیچ جواب غلط یا درستی وجود ندارد، فقط یک قانون وجود دارد: زیادی بهش فکر نکنید. اولین و مطمئن‌ترین پاسخی که به ذهنتان می‌رسد را یادداشت کنید، همانی که به خودتان می‌گویید این دقیقا منم.

روی پنج تمرکز کنید

فهرستی از ۲۵ هدفتان (یا بیشتر) بنویسید. ممکن است در ابتدا ناممکن به نظر برسد ولی سعیتان را بکنید. تمام پروژه‌هایی که در حال حاضر روی آن‌ها کار می‌کنید را یادداشت کنید، چه در خانه چه در محل کار. تمام کارهایی که دلتان می‌خواهد انجام دهید اما فکر می‌کنید وقتی برایشان ندارید را بنویسید. حداقل ۲۵ مورد را یادداشت کنید.

مرحله بعد لیستتان را بازبینی کنید. کدام اهدافتان جذاب‌تر است؟ آنقدر این سوال را بپرسید تا از بین لیست پنج هدفی که بیشترین اولویت را دارند انتخاب کنید. فقط پنج تا.

در آخر به اهدافی بنگرید که انتخاب نکرده‌اید. این‌ها همان‌هایی هستند که حواس شما را پرت می‌کنند. این‌ها زمان و انرژی شما را می‌گیرند و باعث می‌شوند حواستان از اهدافی که اهمیت بیشتری دارند پرت شود.

نامه‌ای به آینده یا وصیت نامه

به این فکر کنید دوست دارید توسط نوه‌ها و ندیده‌هایتان چگونه یاد شوید. در یک نامه با زبان اول شخص (یعنی از زبان خودتان) خلاصه‌ای از زندگی، ارزش‌ها و دستاوردهایتان بنویسید آنگونه که دوست دارید به دست نسل آینده‌تان برسد. وانمود کنید که در اواخر عمرتان به سر می‌برید و می‌خواهید نکات برجسته و درخشان زندگیتان را با نوادگانتان به اشتراک بگذارید. انگار وصیت می‌کنید.
راه دیگرش این است که تصور کنید در مراسم ترحیم خودتان حضور دارید. چهار نفر قرار است در مراسم شما سخنرانی کنند. یک نفر به نمایندگی از اعضای خانواده و فامیل، نفر دوم به نمایندگی از دوستان شما، نفر سوم به نمایندگی از همکاران و محل کار شما و نفر چهارم به نمایندگی از انجمن یا گروهی که ....

خب حالا عمیقا به این موضوع فکر کنید. هرکدام از این افراد درباره شما چه می‌گویند؟ دوست دارید از شما به چه عنوانی یاد کنند؟ دوست دارید کدام یک از ویژگی‌های شما را نام ببرند؟ دوست دارید از کدام دستاوردها یا موفقیت‌های شما حرف بزنند؟

۲۰ کاری را که دوست دارید فهرست کنید

بیست کاری را که دوست دارید لیست کنید. حداقل باید ۲۰ کار را ذکر کنید. می‌تواند بیشتر هم باشد ولی کمتر نه! سپس چند ستون جلوی هر یک از موارد بسازید و مشخص کنید از آخرین باری که آن کار را انجام دادید چقدر می‌گذرد/ آیا رایگان بوده انجامش یا پولی پرداخت کرده‌اید؟/ تنها انجامش داده‌اید یا همراه با کسی؟/ برنامه‌ریزی شده بوده یا یکباره انجامش دادید؟ / آیا مرتبط با شغلتان بوده؟ / آیا خطری برای سلامتیتان داشته؟ / با سرعت کندی بوده یا تند؟ / مربوط به ذهن بوده یا بدن؟
بعد از اینکه برای هر یک از کارهای موردعلاقه‌تان این موارد را مشخص کردید، نگاهی کلی بیندازید تا متوجه شوید از چه تیپ کارهایی بیشتر خوشتان می‌آید. و خودتان را بهتر بشناسید.

ممکن بود چه شخصیتی باشید؟

تصور کنید در یک دنیای ایده‌آل هستید، یعنی هم از سطح سواد هم عاطفی و هم مالی در بالاترین مرتبه ممکن قرار دارید. آنگاه چه کار می‌کردید؟ به چه فعالیت‌هایی می‌پرداختید؟

به پایان آمد این ویرگول، حکایت همچنان باقیست...

این مطلب رو وقتی که داشتم وبلاگ‌خونی می‌کردم پیدا کردم و بخشیش رو ترجمه کردم اینجا. راه‌های دیگه‌ای هم معرفی شده که با مراجعه به مطلب اصلی می‌تونید بخونید.
برای اینکه کمی بیشتر با مانیفست آشنا بشید پیشنهاد می‌کنم مطلب چرا و چطوری یک مانیفست شخصی بنویسیم رو از امین آسوده بخونید.
اگر راه‌های دیگه‌ای برای فهمیدن هدف تو زندگی می‌شناسید حتما معرفی کنید!

*در ضمن اگر این مطلب براتون مفید بود می‌تونید از طریق صفحه‌ام در حامی باش، وبلاگم‌رو حمایت مالی کنید.