دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟

دوستی
دوستی

دوست کیست؟

  • به نظر من دوست اونیه که پیشش بتونی همونجوری باشی که وقتی خودت تنهایی هستی. بی‌هیچ شیله‌پیله ای. بی هیچ ماسکی بر صورت.
  • نگران نباشی که نکنه بهت حسودیش بشه. نگران نباشی که نکنه بدِ تو رو بخواد. نگران نباشی که نکنه حرفی بزنی و حرفت همه‌جا پخش بشه.
  • قرار نیست دوست جای نفس اماره و نفس لوامه رو بگیره. قرار نیست مدام سرزنش بشی و نصیحت بشنوی.
دوست آنست که گیرد دست دوست / در پریشان‌حالی و درماندگی
  • یه سری دوست‌ها مثل سایه میمونن. هروقت هوای زندگی آفتابیه، هستن؛ اما به محض این که آفتاب میره اونا هم مثل سایه ناپدید می‌شن.
  • دوست همونجور که پیشرفت خودشو می‌خواد، پیشرفت تو رو هم می‌خواد. قرار نیست تو رو پله کنه و ازت بره بالا. قرار نیست ازت سواستفاده کنه.
  • این وسط بعضیا هم هستن که انواع و اقسام توجیهات رو میارن که بتونن کم‌دوست بودنشون رو توجیه کنن:
    میگن من بلد نیستم یه سری کارارو بکنم تو دوستی. ازم نخواه. خب عزیز من برو یاد بگیر. دوستی اگر ارزش داره که آدم براش سنگ تموم میذاره.
    میگن چرا تو ازم بهتری. خب عزیز من اگر طرف ازت بهتره که خوش به حال توئه.
    میگن از فلانی شنیدیم که تو فلان کردی. خب دوست گرامی بیا مستقیم با خود من حرف بزن. چرا دورادور قهر می‌کنی؟
دوست آنست که گیرد دست دوست
دوست آنست که گیرد دست دوست

بعضی‌وقتا آدم رفتار‌هایی می‌بینه که با خودش می‌گه چرا انقدر ساده بودم و اعتماد کردم. چند روز پیش داشتم پست میثم پورگنجی درباره‌ی کوله‌پشتی ۹۷ش رو می‌خوندم که گفته بود با یه اعتماد اولیه‌ای به آدم‌ها نزدیک میشه و باید تو سال جدید این رفتار رو اصلاح کنه. راست می‌گه. بهتره یه مقدار به طرف زمان بدیم تا بتونه شخصیت خودش رو بهمون نشون بده و تو این مدت از هرگونه اعتمادی پرهیز کنیم. میثم از رفاقت‌های آب‌دوغ‌خیاری حرف می‌زنه که همونطور که از اسمش پیداست به آدم کرختی و خواب الودگی میده. اینا هم فایده نداره.

friendsسریال
friendsسریال

گاهی وقتا آدم برحسب عادت روابطش رو با برخی دوست‌نماها حفظ می‌کنه. به نظرم الان وقتشه که یکم تو روابط دوستانه‌ای که داریم بازبینی کنیم. یکی دو نفر دوست خوب بهتر از یه عالمه دوست به درد نخوره.

معمولا میگن اگه می‌خوای دوستتو بشناسی باهاش برو سفر. من چندتا بند هم به این توصیه اضافه میکنم. اگر می‌خوای دوستتو بشناسی ببین تو مشکلاتت و بحران‌های روحیت چه‌جوری باهات رفتار می‌کنه. ببین موقعی‌که پولدار دو عالمی و بی‌پول دو عالمی چه جوری رفتار می کنه.

به پایان آمد این ویرگول، حکایت همچنان باقیست...

تو موقعیت دردناکی که اخیرا برام اتفاق افتاده بود خیلی از دوستانم رو شناختم. از خیلیا که فکرشو نمی‌کردم معرفت دیدم و از خیلیا که انتظار داشتم هیچی ندیدم.
اخیرا با خودم مدام فکر می‌کنم اگر شرایط مشابه من خدای نکرده برای دوستانم پیش میومد من براشون چیکار می‌کردم. حس می‌کنم دوست‌نما خیلی دوروبرمه. ناراحتم. ناراحتم که درد پوستی براشون مهم‌تر از درد دوستیه.

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه‌های ساده‌ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
«قیصر امین‌پور»