یه زندگی ایده‌آل، یه دروغ ایده‌آله

بهت راست میگم ولی تو باور نکن!

تا به حال فکر کرده‌اید در روز چقدر به خودتان دروغ‌های شیرین می‌گویید؟
گاهی فکر می‌کنیم می‌دانیم چه می‌خواهیم، می‌دانیم چکار می‌کنیم، خودمان را بلدیم... در حالی که با کمی وقت گذاشتن و شفاف‌سازی تصورات و تفکراتمان به دروغی که به خود گفته‌ایم پی می‌بریم.
این گزاره نتیجه‌ی تماشای صحنه‌ای در یک سریال آمریکایی بود: صحنه‌ای که یکی از شخصیت‌ها نزد روانشناس رفته است و کم‌کم از دروغ‌هایی که به خودش گفته آگاه می‌شود. نمی‌پذیرد که با چه واقعیتی روبروست و چندین بار به گول زدن خودش ادامه می‌دهد. حتی فکر می‌کند واقعا شاید این دروغ خواسته‌ی قلبی خودش باشد.
برای اینکه بهتر متوجه شوید دعوت می‌کنم این سریال را تماشا کنید:

 Big Little Lies  دروغ‌های کوچک بزرگ
Big Little Lies دروغ‌های کوچک بزرگ
دروغ‌های کوچک بزرگ/ Big Little Lies
کارگردان: ژان‌مارک وله، نویسنده: دیوید ای. کلی
بر اساس رمانی از لیان موریارتی
بازیگران: ریس ویترسپون، نیکول کیدمن، شیلین وودلی، الکساندر اسکارسگارد، آدام اسکات و...
محصول ۲۰۱۷، سریال کوتاه هفت قسمتی.
سریال دروغ های کوچک بزرگ در جوایز Emmy سال جاری در ۲۱ حوزه‌ی مختلف نامزد شده و در نهایت برنده‌ی ۱۹ جایزه شد. نیکول کیدمن به خاطر بازی به عنوان بازیگر زن نقش اول یک Emmy برنده شد.


داستان سریال اینگونه است که روایت‌های افراد مختلف از یک حادثه مانند پازل در کنار هم قرار می‌گیرند تا در نهایت به پرده برداشتن از رازی بی‌انجامند. رویداد‌ها و کنش‌ها به شدت واقع‌گرایانه هستند و درهم‌تنیدگی زندگی انسان‌ها به خوبی نشان داده شده است. دقیقا عینِ عین زندگی ما. گرچه این سریال با محوریت زنان، داستان زندگی چند خانواده‌ی پولدار و مرفه را روایت می‌کند اما به راحتی می‌توان با آن‌ها احساس همدردی کرد. آن‌ها هم از همان قبیل چیزهایی رنج می‌برند که ما رنج می‌بریم: افسردگی، مشکلات خانوادگی، تنهایی، رابطه‌های تلخ و خشونت‌های خانگی.

در ابتدا به نظر می‌رسد داستان در خصوص یک مسئله‌ی کارآگاهی باشد اما هرچه پیش‌تر می‌رود بیشتر مشخص می‌شود که به مسائل درونی انسان‌ها می‌پردازد. افرادی از یکدیگر حمایت می‌کنند که طبق روند داستان و شناخت دروغینی که از خود می‌دهند به نظر دشمن هم می‌رسند.

شاید در جواب به افرادی که صفت مردانه را برای رفاقت به کار می‌برند بتوان گفت به تماشای این سریال بنشینند تا از همدلی زنان هم باخبر شوند. زنانی که علی‌رغم تفاوت رفتارهایشان پشت همدیگر در‌می‌آیند و همزاد پنداریشان دوستی محکمی را بینشان برقرار می‌کند.




هر روز با دروغ‌هایی سر و کار داریم که خودمان به خودمان می‌گوییم تا واقعیات را به گونه‌ای دیگر نشان دهیم. فکر می‌کنیم شخصی را دوست داریم، در حالی که نداریم. فکر می‌کنیم به دنبال امر به‌خصوصی هستیم در حالی که از آن فرار می‌کنیم. و چه پروسه‌ی سخت و دردناکی است شناسایی این دروغ‌ها و در نهایت رو راست بودن با خود.

همانطور که سریالBig Little Lies هم نشان می‌دهد گاهی فکر می‌کنیم فردی را می‌شناسیم در حالی که از آنچه از فکرش می‌گذرد هیچ اطلاعی نداریم. از جنگ و دعواهای درونی‌اش خبر نداریم. و به زعم خود این بیگانه‌ها را آشنا می‌نامیم.
گاهی به شدت درگیر کامل و پرفکت بودن هستیم و همین موضوع باعث می‌شود روی بعضی از حقایق سرپوش بذاریم و دروغ شیرین به خورد خودمان بدهیم.
موقعی که زندگی ایده‌آلی را می‌بینید بدانید دروغ‌های ایده‌آلی آن زندگی را اینطور می‌نمایانند. دروغ‌ها را که کنار بزنیم، ذات زندگی تازه خود را نشان می‌دهد.

به پایان آمد این ویرگول حکایت همچنان باقیست

قبلا مطلبی نوشته بودم در خصوص بلد بودن کسی یا Mind Language و اخیرا با دیدن این مینی‌سریال به این نتیجه رسیدم که خیلی از افراد رو «فکر» میکنیم که میشناسیم.... ولی با آن‌ها غریبه‌ایم. من جمله خودمان. به یاد شعری از سید علی صالحی افتادم:


سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خواب‌های ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌‌ای خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار... هی بخند!
بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نام‌های کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی‌حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

- سید علی صالحی -