معنی حکایت شو، خطر کن! فارسی نهم
امیر خراسان را پرسیدند که تو فردی فقیر و بیچیز بودی و شغلی پست داشتی، به امیری خراسان چون افتادی؟
از پادشاه خراسان پرسیدند تو فردی فقیر و تهیدست بودی و شغل بیارزشی داشتی، چگونه پادشاه خراسان شدی؟
گفت: روزی دیوان «حنظله بادغیسی» همیخواندم، بدین دو بیت رسیدم:
گفت: روزی دیوان اشعار «حنظله بادغیسی» را میخواندم و به این دو بیت رسیدم:
مهتری گر به کام شیر در است *** شو، خطر کن ز کام شیر بجوی
اگر بزرگی و سروری در دهان شیر باشد، برو و خودت را به خطر بنداز و آن را از دهان شیر بگیر
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه *** یا چو مردانت، مرگ رویاروی
یا بزرگی و ارجمندی و ثروت و مقام به دست میآوری و یا مانند مردان بزرگ با مرگ رو به رو میشوی
داعیهای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم، راضی نتوانستم بود. داراییام را بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کردم.
انگیزهای در دلم پیدا شد و باعث شد به وضعیتی که در آن بودم راضی نباشم. همه مال و داراییام را فروختم و اسب خریدم و از سرزمین خود سفر کردم.
به دولت صفاریان پیوستم. هر روز بر شکوه و شوکت و لشکر من افزوده میگشت و اندک اندک کار من بالا گرفت و ترقی کرد تا جمله خراسان را به فرمان خویش درآوردم. اصل و سبب، این دو بیت بود.
به حکومت صفاریان پیوستم. هر روز عظمت و مقام و لشکر من بیشتر میشد و کم کم در کارهایم پیشرفت و ترقی کردم تا همه خراسان را تحت فرمان خودم گرفتم. این دو بیت دلیل و باعث این اتفاقات شد.
معنی لغات حکایت شو، خطر کن! :
امیر: پادشاه
مهتری: سروری
کام: آرزو
عز: ارجمندی
جاه: مقام و منزلت
داعیه: انگیزه
باطن: درون
رحلت: سفر
شوکت: شکوه و بزرگواری
ترقی: پیشرفت
دنبال نمونه سوال فارسی نهم میگردی؟!
- نمونه سوال فارسی نهم نوبت اول با جواب
- نمونه سوال فارسی نهم نوبت دوم به همراه نمونههایی از موضوعات پرتکرار انشاء
- نمونه سوال فارسی نهم نوبت دوم با پاسخنامه کامل
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی درس اول زبان انگلیسی هفتم + معنی لغات
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی شعر درس همنشین فارسی نهم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی حکایت اندرز پدر فارسی هفتم