درباره Ērānšahr، خوانش ها و یاداشت هایی از یک ایران دوستِ دانش آموخته نرم افزار و نه یک ایران شناس یا باستان شناس یا زبان شناس ... امید است به یاری یزدان درست و سودمند باشد.
نام بهرام و تاج گذاری بهرام گور
نام بهرام از واژه اوستایی وِرِثْرَغْنَه (Vərəθraγna و بخوانید وِرِثْ-رَغْنَ) گرفته شده است که بخش نخست آن به چم یورش (حمله) و تاخت و تاز (هجوم) و بخش دوم آن به چم پیروزی
است.در زَندِ اوستا بیشتر به پیروزگری برگردان شده است.
در زَروان سنجش زمان در ایران باستان نوشته فریدون جنیدی ورثرَغْنَ را زننده یا کشنده دزد برگدان کرده است.
در زبان پهلوانیک (پهلوی اشکانی - پارتی) وَریهرام و در زبان پارسیگ (پارسی میانه - پهلوی ساسانی) واژه های وَرَهْران (Warahrān) و وَهْرام (Wahrām) برابر با بهرام امروزی هستند.
بهرام ایزد توانایی و نیرومندی است که در جنگ ها به پیروزی ایرانیان کمک می کند.
در ایران باستان هر ماه ۳۰ روز بوده و هر روز را نامی و نام روز ۲۰ هر ماه، بهرام (وَهْرام) بوده است.
شاهان ساسانی برای نگهبانی از نیرو و فرمانروایی خویش، هماره آتشکده بهرام آذرِ بهرامان یا آذرِ ورهران می ساختند. آنها تلاش می کردند تا در روز بهرام لشکرکشی کنند.
در نوشته های پهلوی، آرزوی آمدن شاه بهرام ورجاوند از سوی هندوستان شده است.
در زبان ارمنی واهاگَن یا ورام هر دو واژه های هستند که به بهرام اشاره دارند.
در زبان سغدی وشن واژه ای است که به بهرام اشاره دارد.
شاهنشاه بهرام
بهرام پنجم، پسر یزدگرد یکم، پانزدهمین پادشاه ساسانی، در روز هرمزد از ماه فروردین زاده شد.
پس از مرگ یزگرد یکم، کسی به نام خسرو که از خاندان پادشاهی ساسانی بود، خواستار شاهی شد.
بهرام پنجم که به بهرام گور شهرت دارد، در زمان مرگ پدر در حیره به سر می برده است.
به خواست پدر (یزگرد یکم)، بهرام به نزد منذر بن نعمان، فرمان روای دست نشانده ساسانی در حیره رفت، تا پیش منذر بن نعمان پرورش داده شود.
منذر بن نعمان هفتمین پادشاه دودمانی عرب به نام لخمیان بود که بر حیره فرمان روایی می راندند.
خاستگاه نخستین لخمیان یمن بود و در سده های دوم و یکم پیش از میلاد به سوی شمال عربستان، عراق، اسرائیل و سوریه کوچیدند.
با اینکه بزرگان ساسانی از شایستگی (لیاقت) بهرام و سزراواری (حق) او برای شاهی آگاه بودند، بازهم خسرو که از نوادگان اردشیر بابکان بود را بر تخت شاهی نشاندند.
با اینکه تخت شهریاری سزاوار بهرام بود ولی برای از میان بردن دوگانگی ها (اختلافات)، پیشنهادی داد، بدین گونه که، به نبرد تن به تن با خسرو بپردازد یا این که با جای دادن تاج پادشاهی در میان دو شیر، یکی از این دو آن را به دست آورند.
خسرو که می اندیشید (فکر می کرد)، بهرام در این پیشامد و رخداد (ماجرا)، کشته خواهد شد، خواست که نخست او وارد کارزار شود. بهرام نیز با دلاوری شیران را کُشت و تاج را بر سر گذارد.
به گفته فردوسی، پس از این رویداد، خود خسرو نخستین کسی بود که:
بشد خسرو و برد پیشش نماز
چنین گفت کای شاه گردنفراز
نشستِ تو بر گاه فرخنده باد
یلان جهان پیش تو بنده باد
تو شاهی و ما بندگان توایم
به خوبی فزایندگان توایم
این نوشته برگرفته از:
زُروان - سنجش زمان در ایران باستان - فریدون جنیدی
مطلبی دیگر از این انتشارات
ربع رشیدی عظمت نابود شده
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان یوشت فریان
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی پادکست «فردوسیخوانی» به بهانه روز بزرگداشت فردوسی