آموزش نقد فیلم(4): روش فنی حکمی

روش‌های مختلفی که در تحلیل فیلم و اثر هنری به کار می‌روند، هر کدام مبتنی بر انسان شناسی، هستی شناسی، معرفت شناسی، ارزش شناسی و عرفان خاصی هستند، حتی اگر تصریح بدان نداشته باشند. البته ممکن است گاهی برخی روش‌ها در برخی مبانی، نسبت به هم نزدیک یا دور شوند. مثلا روش فرمالیسم، همان گونه که آمد، مبتنی بر مبنای کانتی که در کتب «نقد عقل محض» و «نقد عقل عملی» و «نقد قوه حکم» بدان رسیده است، بنا شده‌اند و لذا برای اینان فرم اصالت بیشتری دارد و هنر بیشتر در فرم خلاصه می‌شود و منظور از نقد هنری، نقد فرمال می‌باشد. برخی روش های کمی نیز، مبتنی بر جهان بینی پوزیتویستی بنا شده‌اند. نظریاتی که متن هنری را واجد هر معنا و تفسیری می‌دانند نیز، مبتنی بر هرمنوتیک نسبی‌گرا به وجود آمده‌اند. روش‌های نقد اجتماعی و ایدئولوژیک نیز، به فراخور گرایش فمینیستی یا مارکسیستی خود، مبتنی بر مبانی فمینیسم یا ماتریالیسم دیالکتیک، حرف می‌زنند و به تحلیل اثر هنری می‌پردازند. روش مختار ما، هیچ کدام از این‌ها نیست؛ بلکه روشی که مد نظر ماست، تلاش دارد تا با توجه به تکنیک و فرم و معنای اثر هنری، مبتنی بر مبانی جهان بینی فلسفی متداول در جهان اسلام، به یک روش نقد و تحلیل از اثر هنری برسد یا حداقل منافاتی با آموزه‌های قطعی اسلام شیعی با روش فلسفی-عرفانی نداشته باشد.

برخی مدعیان، نقد غیرفرمالیستی را به اسم نقد ایدئولوژیک تحقیر می‌کنند و از صحنه کنار می‌گذارند و مخالفان خویش را ساکت می‌کنند؛ در حالی که توجه ندارند که اولا: نقد فرمالیستی، اگر به عنوان یک روش تام مد نظر قرار گیرد، نیز مبتنی بر ایدئولوژی مدرنیستی و مبانی کانتی بنا شده است و تمام شیوه‌های نقد، به این معنا که مبتنی بر جهان بینی و ایده‌های خاصی بنا شده‌اند، ایدئولوژیک هستند. ثانیا: نقد ایدئولوژیک به معنای مرسومش، به نقدی گویند که مبتنی بر فمینیسم یا مارکسیسم یا اگزیستانسیالیسم یا ... به سراغ فهم و نقد فیلم می‌رود و به نقدی که تلاش می‌کند جهان بینی و ایدئولوژی و مبانی مطرح شده درون هر فیلم را فهم و کشف کند، نقد ایدئولوژیک نمی‌گویند؛ بلکه حتی نوفرمالیست‌هایی چون بوردول و تامسون در هنر سینما نیز، تا حدی در پی کشف لایه‌های ایدئولوژیک و معنایی فیلم و انیمیشن هستند.

در روش مورد استفاده ما، اثر هنری ترکیبی از حکمت (محتوا و مضمون) و صناعت فن و تکنیک و فرم می‌باشد که بدون شک، حامل معناهایی است، هرچند سطحی یا عمیق و البته ممکن است در برخی آثار، بار حِکمی بیشتری وجود داشته باشد یا در برخی آثار، بار فنی و تکنیکی، افزون‌تر باشد. در روش حاضر، هنرمند گر چه محصول اندیشه و رفتار و سبک زندگی خود را به صورت لایه‌های احساسی درونی خود انباشته است و آن احساسات درونی خود را در صورت عین هنری به ظهور می‌رساند؛ ولی قبلا نسبت به حقیقت وجود و منشأ جهان و ارزش‌های الهی، با ارادۀ خود، جایگاه خود را تعریف کرده است و احساسات خود را  متأثر از اعمال ارادی و جامعه خود، در درون خود شکل داده است. همچنین هنرمند ممکن است متعهد به حقیقت الهی یا بی‌تعهد یا به کشف عالم مثال (اعم از عالم مثال دانی‌تر از عقل یا عالم مثال عالی‌تر از عقل) به ساخت اثر هنری دست زده باشد؛ لذا در این روش، هر اثر هنری، می‌تواند انسان‌ها را از حق دور کند یا راهی به آسمان باشد. همچنین به همین دلیل، آثار هنری واجد مبانی هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه و معرفت‌شناسانه و تاریخی و اجتماعی هستند که از متن اثر هنری و گفتارهای مؤلف یا مؤلفین اثر درک و کشف می‌شوند، گرچه ممکن است هنرمند در لحظه خلق اثر، توجه عقلی بدان نداشته باشد.

در روش مختار، هر ابزار خاص هنری و فرم تکنیکی، احساسات و معانی خاص خود را منتقل می‌کند. در این روش، فیلم و انیمیشن را نه صرفأ «یک کل مخلوق صرفأ هنری که رها شده است و ربطی به اخلاق و عقل و دین ندارد بلکه، به عنوان یک متن هنری که آثار مختلف و اهداف و معانی خاصی را منتقل می‌کند و هنرمند طبق مبانی و فضای خاص فکری و تاریخی و اجتماعی بدان رسیده است، مورد توجه قرار می‌دهیم و می‌کوشیم که حداقل، موارد مهم‌تر در یک اثر هنری را فهم و ادراک و تتبع و استکشاف کنیم.

«مراحل تفصیلی روش فنی حکمی»

1.تلاش می‌کنیم که با حرکت از سطح نمودهای عینی و تکنیک‌های مادی و فرم اثر سینمایی و سبک کارگردان در کلیت آثارش و این اثر خاص به طور ویژه و ژانر مورد استفادۀ وی، نقد و تحلیل را آغاز کنیم. قاعدتا نوع فرم انتخاب شده در ساخت اثر هنری، در نوع انتقال مفاهیم و احساسات به مخاطبان مؤثر است و این نکته در این جا مدّ نظر خواهد بود. ولی برای این که به ذهن اجازه دهیم که دقیق‌تر فیلم یا انیمیشن را مورد تأمل قرار دهد، مجبوریم مراحل بعد را با دقت بپیماییم تا با انتزاع ذهنی بتوانیم تحلیل درستی از فیلم یا پویانمایی ارائه دهیم.

2.در گام بعدی، به سمت فهم دقیق‌تر نوع فیلمنامه و تحلیل پیچ و خم‌های روایی اثر حرکت می‌کنیم و تأثیرات این نوع فیلمنامه‌نویسی و ژانر انتخاب شده در روایت را بر مخاطب، مورد توجه قرار می‌دهیم. در این جا بهتر است که ارجاعات فرهنگی و نظام جانشینی و همنشینی را نیز بررسی کنیم.

٣.از این بابت که فهم معانی تکنیک‌های مادی و ساختار فرمی و مؤلفه‌های زیبایی شناسانه هر اثر هنری، به شدت مبتنی بر فرهنگ و اقتصاد و سیاست هر جامعه است، در این مرحله باید مطالعاتی در باب فرهنگ و تمدنی که این فیلم ماحصل آن است داشته باشیم تا ارجاعات فرهنگی، منطقه‌ای، سیاسی، اقتصادی، علمی و... اثر را درست بفهمیم؛ مثلا در هند لباس عزا سفید است و در ایران سیاه رنگ. اگر این تفاوت‌ها درست فهمیده نشود، قطعا شناخت سطحی ما از اثر نیز ناقص خواهد بود؛ چه رسد به این که بخواهیم به نقد و تحلیل اثر هنری نزدیک شویم. البته این شناخت فرهنگی و منطقه‌ای و... در فهم دقیق پیچ و تاب‌های فیلمنامه و داستان و معانی و مبانی اثر نیز تأثیرگذار خواهد بود.

4.سپس داستان صاف و برهنه اثر هنری را بازتعریف کرده و بدایع و هنر و نوع تأثیرات داستان و استعارات و کنایات آن را در می‌یابیم. جهان داستان عینِ جهان فیلم یا فیلمنامه نخواهد بود و فهم آن به فهم عمیق‌تر ما کمک خواهد کرد. برای فهم دقیق داستان باید استعاره‌ها و کنایات فرهنگی را که اثر در آن داخل شده است، دقیقا بشناسیم و برداشت درون فرهنگی از آن داستان را لحاظ کنیم.

۵. بعد از آن، شاید بهتر بتوانیم با فهم منحنی احساسات و تعقل در جای‌جای داستان و فیلمنامه و فرم استفاده شده در فیلم، نقاط اوج و فرود داستان، تأکیدات مدّ نظر کارگردان و نویسنده و عوامل دیگر را به خوبی دریابیم. در اینجا نیز نیاز به فهم دقیق اِلِمان ها و تحریک کننده‌های فرهنگی احساس، در جوامع مختلف، خصوصأ جامعه‌ای که اثر هنری در آن و جامعه‌ای که اثر هنری برای آن خلق شده است، داریم. این مهم، در فیلم‌های تبلیغاتی و آثار سفارشی و ایدئولوژیک مثل سینمای صهیونیسم مسیحی معنادارتر است. در این مرحله شاید بررسی دوباره موسیقی فیلم و نورپردازی و برخی نکات فنی نیز کمک‌یار منتقد است و بار روانی و ذهنی اثر مشخص می‌شود.

6.اکنون باید کوشید تا به لایه‌های مختلف معنایی اثر برسیم. لایه‌های عینی که بیشتر معانی سطحی را منتقل می‌کنند تا لایه‌های عمیق‌تر و پنهان اثر، از بررسی فرهنگ محیطی و المانهای نمادین و استعاری فیلم و گفته‌های دست اندرکاران فیلم به دست می‌آید. این معانی می‌تواند شامل معانی اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، اسطوره‌ای، دینی، راهبردی و روانی باشد. برای فهم این معانی نیز، نیاز به فهم معانی قراردادی و کهن‌الگوهای رایج و اساطیر و محیط سیاسی-فرهنگی جوامع و ضرب‌المثل‌های رایج در جامعه‌ای که اثر هنری در آن خلق شده است، داریم.

۷.پس از طی مراحل قبل و فهم دقیق معانی طرح شده در فیلم و فیلمنامه و داستان، به سوی فهم مبانی اثر هنری می‌توان حرکت کرد؛ مبانی‌ای که گاه در اثر، اشارت مستقیمی بدان نرفته است ولی از اثر هنری قابل استخراج است. از مبانی انسان شناسی و معرفت شناسی و هستی‌شناسی و خداشناسی که مبنای هر اندیشه و هنری هستند تا مبانی الهیاتی و فلسفه اجتماعی وفلسفه سیاسی و فلسفه اخلاقی و... که اثر هنری مبتنی بر آن‌ها ساخته شده است و هرگز نمی‌تواند خود را از آن‌ها خلاص کند. گاه اتفاق می‌افتد که عوامل خلق اثر هنری، بدون توجه لحظه‌ای به این مبانی، اثری را خلق کرده باشند؛ ولی چیستی و هویت هر اثر هنری، نهایتا به همین مبانی می ‌سد؛ چرا که هنر در واقع بیرون ریختن درونیات هنرمند است و مبانی فکری هنرمند در اثر هنری خود را می‌نمایاند. این مبانی غالبا در تمام آثار یک کارگردان یا فیلمنامه‌نویس یکسان هستند، ولی ممکن است مثلا کارگردانی از اگزیستانسیالیسم خداباور به کمونیسم ماتریالیستی، تغییر موضع معرفتی دهد که در آثار برخی کارگردانان یا فیلمنامه‌نویسان یا نویسندگان مانند «نیکوس کازانتزاکیس» نویسنده رمان «آخرین وسوسه مسیح»، این تغییر مواضع مشهود است که در نتیجه، مبانی آثار بعدی با قبل متفاوت می‌شود و گاهی رسوبات جهان‌بینی قبلی، در آثار بعدی مشهود است. همچنین ممکن است یک کارگردان، اثری را واقعا مبتنی بر مبانی ذهنی خویش بسازد یا به دلایل مختلفی در اثرش حرفی را بزند که غیر از معارف ذهنی خودش باشد. در صورت دوم، غالبأ اثر هنری، دلنشین و گویا نخواهد بود، لذا دیدن سایر آثار کارگردان و فیلمنامه‌نویس و دیدن مصاحبه‌های آنان، در درک و تحلیل دقیق‌تر از فیلم یا انیمیشنی که ساخته‌اند، مؤثر خواهد بود.

کوچکترین آشنایی با روند تولید در هالیوود، ما را بدین نتیجه می‌رساند که سرمایه‌گذاران و تهیه‌کنندگان و کمپانی‌های هالیوودی، تأثیر بسیار زیادی در روند طراحی و تولید یک فیلم یا انیمیشن می‌گذارند.

به گفته مصطفی عقاد، کارگردان شهیر فیلم «الرساله، محمد رسول الله (صلوات الله علیه وآله)»: «در هالیوود همه چیز کنترل می‌شود، حتی سوژۀ فیلم‌ها. در آن جا همه کاره، تولیدکنندگان و تأمین‌کنندگانِ مالی صهیونیست هستند که هرگز حتی اجازه مطرح کردن سوژه کاری خلاف نظرشان را به کارگردانان نمی‌دهند.» پس عقل سلیم حکم می‌کند که برای رسیدن به یک روش‌شناسیِ بهتر در نقد و تحلیل اثر هنری در سینمای امروز، لازم است که با برنامه‌ها و اولویت گذاری‌ها و اهداف سایر آثار شرکت تولیدکننده و تهیه‌کننده اثر نیز آشنایی کافی وجود داشته باشد؛ خصوصأ در آثاری که «فیلمنامه‌نویس و کارگردان» یا «کارگردان و تهیه کننده» یک نفر باشد.

9. مبانی‌ای که در این جا مورد بحث قرار گرفت، بیشتر گویای اصول معرفتی و ژرف‌ساخت اثر هنری است تا هنرمند؛ گرچه جداکردن هنرمند از اثر هنری نیز، دشواره‌ای نزدیک به محال است و خیلی از آثار هنری بدون دیدن نظر هنرمند، قابلیت تفاسیری جز نیت مؤلف را پیدا خواهد کرد. حقیقت مطلب این است که برای تحلیل صحیح آثار هنری، عقلانیت و هوشمندی و مطالعه جدی لازم است و صرف کاربلدی در فن و فرم، کفایت نمی‌کند و نیاز به مطالعات و تجربیات مجدّانه منتقد و مفسّر اثر هنری در حوزه‌های اندیشه و تاریخ و هنر و دین دارد تا بتوان به وجوه حِکمی و فنی و هنری اثر پی برد.

۱۰. در نهایت می‌توان با معیار قرار دادن و تأکید بر حکمت نظری و عملی آخرین دین بر حق الهی، درباره آثار مختلف اثر هنری بر سلوک انسان‌ها در مسیر حقیقت و راستی، چگونگی تأثیر واگویه‌ها و بازنمایی‌ها و محاکات اثر هنری و نسبتش با حقیقت وجود، به قضاوت نشست. البته پرواضح است که این نوع قضاوت با نگاهی متعصبانه و ایدئولوژیک به آثار هنری متفاوت است و منصفانه با توجه به دین و آئینی که کارگردان و سایر عوامل فیلم دارند، خواهد بود. بی شک در نگاه حکمی، نگاه قاضی و داور اثر هنری، نگاهی از روی خیرخواهی و دل سوزی و همچنین برای تعالی فرهنگی و تکامل همه جهانیان با توجه به زمینه‌های عقیدتی هر فردی است. در حالی که در نگاه ایدئولوژیک، قاضی و داور اثر هنری، فکر خود را محور قرار می‌دهد و همه را حول فکر خود می‌سنجد. از همین روست که نگاه‌های ایدئولوژیک در میان منتقدان وابسته به اردوگاه سوسیالیسم و سرمایه‌داری طرفداران زیادی دارد و برخی نقد و تحلیل‌های سینمایی، جز این که مُبَلّغان برخی آثار باشند، چیز دیگری در چنته ندارند.

در این نوع نقد، نگاه حکیمانه و منصفانه است که می‌توانیم با برخی از کارگردانان حقیقتا مستقل از سایر مکاتب شبه‌دینی که نسبت به سیستم مادی حاکم بر اکثر جهان منتقدند نیز همذات پنداری کنیم و هر اثری از این افراد، به زبان هنری به ما می‌گوید که نقدهایش نسبت به انحراف‌یافتگان از حقیقت با ارجاع بشر به فطرت و درون الهی‌اش قابل درمان است. با این نگاه است که به خوبی خواهیم توانست از سینماگران شرقی و غربی، به تعداد بیشتری نسبت به امروز که تکلیفمان با خودمان نیز در برخی وجوه نامعلوم است، در مسیر ایجاد تمدنی عقلانی و وحیانی و فطری که بشر لایق آن است، بارگیری کنیم و دوست و دشمن را دقیق‌تر بشناسیم. این نوع نگاه به آثار هنری، حداقل در مورد آثار سینمای ایران و کشورهای مسلمان، باعث رشد و ارتقای همه جانبه هنر سینما در مسیر رشد و شدن انسان‌ها خواهد شد و از بی‌هویتی مفرط و ابزارزدگی که اکنون از آن رنج می‌بریم، رهایی یافته و به آستانه دینی شدن سینما و هنر با تمام وجوهش قدم برخواهیم داشت. قصد نهایی ما در این روش نقد و تحلیل آثار سینمایی نیز همین می‌باشد. سایر کشورها نیز می‌توانند بنا به بهره‌ای که از حکمت برده‌اند، آن را در نقدها و تحلیل‌هایشان مورد استفاده قرار دهند.

اگر نظام آموزش هنر و سینما نیز در ایران و جهان بر این قصد و نگاه مبتنی بود، شاید امروز سینماگران و منتقدان و سینمای بهتری در پیش روی ما وجود داشت.