داستاننویس، علاقهمند به ادبیات، سینما و دنیای هنر / پیج اینستاگرام: https://instagram.com/jafari_maryam76?utm_medium=copy_link / کانال تلگرام:https://t.me/beshnu_az_man
این داستان واقعی است!
? فیلم رهاسازی.
" این داستان واقعی است! "وقتی ابتدای فیلمی این جمله را میبینیم ناخودآگاه با حواسجمعی بیشتری داستانش را دنبال میکنیم. چون میدانیم تلخیهایش حتی در کمترین مقدار، بیشترین تأثیر را رویمان میگذارد چون واقعی است.
و چه خوب است که هنوز هم غربیها فیلمهایی از دوران سیاه و چرک بردهداریشان میسازند. شاید نسلهای جدید با حیرت نگاه کنند، سیاهپوستان و سفیدپوستان که اینروزها "کمتر" درگیر رنگ پوست آدمها هستند، خشمگین و منقلب شوند و ممکن است در ذهن خود چراهای زیادی را مرور کنند. چرا؟!
چرا آنها سیاهپوستان را انسان نمیدیدند؟ چرا احساس برتری میکردند؟ چرا سیاهپوستان که تعدادشان کم نبود و قدرتشان هم بیشتر بود طغیان نمیکردند؟ چرا با شنیدن فرمان رهاسازی آبراهام لینکلن فقط عدهای بیدار شدند و زنجیرهایشان را پاره کردند؟
فیلم از زاویهی بستهی خانوادهای سیاهپوست شروع میشود. خانوادهای که صرفاً اموال منقول صاحبان سفیدپوست خود هستند.
پدر خانواده را به زور میبرند تا با مهارتی که دارد به ارتش در ساخت راهآهن کمک کند.
همان اول تصویر زشت بردهداری نشان داده میشود. خانواده تا وقتی کنار هماند که ارباب بخواهد. خانواده تا وقتی که ارباب بگوید وجود دارد و هر وقت او بخواهد میتواند شوهر را عوض کند، بچهها را ببرد و هر دستدرازیای که میخواهد به اموالش بکند.
شخصیت اصلی چهرهای قدرتمند، جسور و بیپروا دارد. سرش را پایین نمیاندازد و به اربابان سلاح به دست خیره میشود.
او نافرمانی را خیلی وقت است که شروع کرده است. با حفظ زبانشان، سر خم نکردن، خیره شدن و یاری رساندن به همنوع سیاهپوستش!
بیشتر زمان فیلم در جنگل و باتلاق میگذرد و تصویربرداری فوقالعادهای در جریان تعقیب و گریز دارد.
مرد به شیوهی خودش مبارزه میکند و همسرش در دوری او به شیوهای دیگر!
اما نکتهی مهمتری که توجهام را جلب کرد نژادپرستی در فیلمی علیه نژادپرستی است. شاید مسخره به نظر بیاید و تعییر شخصی قلمداد شود اما نکتهی مهمی است که باید جدیاش گرفت و نباید صرفاً به خاطر جذابیتهای بصری در سینما از کنارش راحت عبور کرد.
داستان انتهای اتوبوس را قطعاً خیلیهایتان شنیدهاید. داستان زن سیاهپوست شجاعی به نام رزا پارکس. در کمتر از صد سال پیش سیاهپوستان از بسیاری از فرصتهای شغلی و خدمات عمومی محروم بودند. نشستن در انتهای اتوبوس هم یکی از آن تبعیضها بود.
روزا پارکس، یک زن مشهور آمریکایی آفریقایی تبار است که به مادر جنبش حقوق مدنی مشهور گشته است.
او، حرکتِ مقاومتِ مسالمتآمیز خود را با امتناع از ترک کردن صندلی اتوبوس خود، برای مردی سفیدپوست، شروع کرد و هنوز به خاطر این حرکت شجاعانهاش مورد تحسین قرار میگیرد.
اما چیزی که اکثر مردم نمیدانند این است که او اولین زن سیاهپوستی نبود که این کار را انجام داد!
نه ماه قبل از او، یک دختر 15 ساله سیاهپوست دیگر، به اسم کلودت کالوین، دقیقاً همین کار را انجام داده بود.
در سال 1955، از کلودت خواسته شده بود که صندلی اتوبوس خود را ترک کند، تا یک سفیدپوست روی آن بنشیند. کلودت از این کار امتناع ورزید.
پلیس باخبر شد و به سمت اتوبوس آمد، اما این دختر شجاع، بسیار مصمم و استوار سر جایش نشسته بود و درنهایت پلیس با خشونت او را از جایش بلند کرد و کتابهایش را روی کف اتوبوس پرت کرد. او را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به زندان انداختند.
اما چرا تاریخ کلودت کالوین را به یاد نمیآورد؟ یا بهتر است بگوییم چرا مردم او را نمیشناسند و عدهای نخواستند او شناخته شود؟!
این موضوع به خاطر این بود که رهبران جنبش مدنی فکر میکردند که رزا پارکس چهره و وجههی بهتری برای این حرکت دارد.
عدهای میگویند شاید پوست روشنتر و چهره زیباتر رزا، او را برای رهبری این حرکت جذابتر ساخته بود.
در فیلم توجهام به بازیگران سیاهپوست نقش اصلی بود. اکثراً چهرههایی خوب دارند و نقش اصلی حتی پوست روشنتر و چهره کاریزماتیکی دارد. وقتی یکی از افسران سیاهپوست ارتش لینکلن باخنده به او میگوید: قبل اینکه تو بیای من فکر میکردم سیاهترین فرد اینجام. ولی تو رو که دیدم فهمیدم از من سیاهتر هم هست،
بیشتر از بلاهت کارگردان خندهام گرفت!
در کل فیلم خوبی است و ارزش دیدن دارد. فیلمبرداری خوب هم از نقاط قوتش است.
دیالوگ فیلم?
اگه کسی باید اجازه کاری رو به آدم بده، آدم واقعاً آزاد نیست. مگه نه؟!
#مریم_جعفری_تفرشی
?کپی با ذکر منبع✅️
مطلبی دیگر از این انتشارات
تو رو به هر کی می پرستی قسم:بیا و یه کم شکّ کن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
درسهایی از فیلم ۱۲ مرد عصبانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم طبیب (ابن سینا) 2013 The physician