به رخ کشیدن پیچیدگی، با شخصیت ها "سریال دارک"

سریال دارک
سریال دارک


پیش نوشت

یه اقایی بود میگفت:

برای این که از یه سریال لذت ببری و خوشت بیاد.

خیلی بستگی به این داره که مطالعات قبلی و سیر فکریتون چجوری بوده.

در واقع منظورشون این بوده که ارزش هایی که تو زندگی دارید و دانسته ها شما می تونه به فهمیدن و لذت بردن از اون سریال کمک کنه.

2-این مطلب داستان سریال رو اسپویل نمی کنه.

آیا سریال تونسته

حس جمع شدگی که همه مربوط بشه به یک تئوری رو داشته باشه.وانتظارات رو برآورده کنه ؟

میگن تو سریال ها

اون پازلی جذابه که به پازل نپردازه

به اون شخصیتی که پازل رو حل میکنه بپردازه

درست مثل سریال مانی هیست که هم یک نفر رو داریم مثل پروفسور و هم چند نفر

در کنار اون انواع موضوعات رو داره .

اما این سریال بر خلاف بقیه سریال هاست. سعی داره با شخصیت پردازی ها زیاد یه پازلی رو کنار هم بذاره که چند تا اشکال داره

بار دراماتیک مرگ رو برای مخاطبینش نداره.

یا این که شکل گرفتن شخصیت ها تدریجی نیست. و ارتباط برقرار نمی کنی باهاشون

به پایان بندی و ایده سریال 10 از 10

نحوه روایت این ایده 4 از 10

میدیم.

من سریال رو به خاطر تئوری پشت برده که اخر افشا میکنه می بینم.یا به طور کلی به خاطر چند موضوعی رو
که در کنار هم ارائه میده.

ارجاعات فلسفی سریال رو عالی دونستن و موفق.در کنار سایر نماد ها و ارجاعات( پر از نماد ها اسطوره شناسی ،مذهبی و باستان شناسی ).سیر فلسفه نیچه و شوپنهاور رو در سریال می بینیم.

فلسفه شوپنهاور – فلسفه اش این هست که این جهان یک محنت کده است.

شاکله این ادم ها رو درد و رنج تشکیل داده.یا اراده، منشا رنجه و این رو ما در جای جای سکانس ها و دیالوگ ها و عمل هر یک شخصیت ها می بینیم.

و اینکه

تمام اعمال مون از روی نادانی و ناخوداگاهی خودمونه که توی یک دنیا تکرار شونده درد و رنج زندانی میکنه.


تفکر سیستمی در سریال

مارتا و یوناس شخصیت اول، جهان دوم و اول تو دنیاهای موازی یکی هستند. دلیلش اینه که یه شخص هستند. همون طور که ادم و حوا هستند. و تمام ادم هایی که از ادم و حوا به وجود اومدن یه شخص هستند.

من هر سریالی رو می بینم. سعی می کنم. یه نکته اخلاقی از اون بگیرم.

همون طور که مانی هیست رو ربط دادم به 16 از مفاهیم رشته حسابرسی و هنوز مونده که راجع به

جزئیات اون ها بنویسم. تنها نکته اخلاقی که از این سریال گرفتم. تفکر سیستمی بود.

دیالوگ ها،داستان کلی سریال و سکانس ها میخوان بهمون بگن که همه ما یه ماهیتی جدا نشدنی از هم دیگه داریم.

و یه وابستگی به هم داریم که نمی تونیم.از هم جدا کنیم یکدیگر رو.در صورتی که همه شخصیت ها به دنبال خودخواهی های خودشون هستند؛ که تلاش می کنند.اشتباه خودش رو درست کنند. و عزیزان از دست رفته خودش رو نجات بدن.

اوا در فصل سوم تو یه دیالوگ میگه.

اشتباه مون اینه که ما فکر می کنیم .موجودات مستقلی هستیم. در حالی که مادر حقیقت همه ما ذره ای از کل واحد ابدی رو تشکیل میدیم.

سریال در مقایسه با سریال لاست و سریال توینی پیکس و چیز ها عجیب تر و ....تونسته در زمینه پارادوکس زمان موفق تر عمل کنه.

این مطلب بخشی از نقد های رضا حاج محمدی در سایت زومجی و برنامه فریم و اضافات خودم بود.

پست ها مرتبط

این پست رو هم حتما بخونید در ویرگول تفقدی در سریال دارک (نقد سریال دارک)

حسابرسی مبتنی بر ریسک با تاکید بر سریال "Money Heis

نامه ای به فرزندم در باب فیلم و سریال دیدن