سگ بند یک کمدی بی خاصیت دیگر

امروز آثار نمایشی فراوانی در سبد محصولات سینمای ایران ارائه می‌شوند اما اغلب از منظر فرم و محتوا تفاوت چندانی باهم ندارند.

در این میان سینمای کمدی ایران هم در پی سال‌ها تجربه در ظاهر دچار تغییرات فراوانی شده اما در زیربنا چندان تغییری نکرده است. نمادها و پارادایم‌های تکراری که در اغلب فیلم‌های سال‌های اخیر به چشم می‌آیند، آثار طنز سال‌های اخیر را به نوعی فیلمفارسی سخیف تبدیل کرده که از معنا تهی هستند.

آثاری که کیفیت را فدای کمیت کرده وحتی اگر فیلمی نازل‌ترین کیفیت ممکن را هم داشته باشد و آنقدر بد باشد که به عقل هیچ بنی بشری هم نرسد باز هم در صدر فیلم‌های پر فروش قرار می‌گیرد.

فیلم‌هایی که از ابتدا با نیت گیشه ساخته می‌شوند نشأت می‌گیرد به سمت طنزهایی می‌رود که در بسیاری از سکانس‌ها لودگی است و آمار این فیلم‌ها بیشترین فروش را داشته است.

فیلم مارموز را استثنا از این آثار سطحی بگیرید.
فیلم مارموز را استثنا از این آثار سطحی بگیرید.


جواب چرایی این حجم از استقبال از این آثار سطحی فقط یک چیز است و آن هم اینکه تماشاگران فیلم کمدی می‌خواهند.

شرایط سخت اقتصادی،اجتماعی وروحی روانی مردم وگرفتاری های روزانه آن ها فرصتی برای تماشای فیلم‌هایی فرهنگی یا اجتماعی نمیدهد.

به همین دلیل اکثریت غالب ترجیح میدهند به فیلم کمدی ولو یک اثر سطحی وسخیف پناه ببردند تا یک فیلم فرهنگی یا اجتماعی

بگذریم....

اما نگاهی کوتاه به سگ بند

سگ بند با استفاده از دو بازیگر کمدی است، یعنی امیر جعفری و بهرام افشاری با دیالوگ‌گویی فیلم را جلو می‌برند و مخاطب را به خنده وادار می‌کنند اما خنده‌ای تصنعی و اجباری با بهره‌گیری از دیالوگ‌های چندپهلو و ادا و اطوارهای مرسوم که بیشتر از آنکه کمدی باشد، ابتذال است.

از سوی دیگر تکلیف فیلمساز با خودش مشخص نیست که آیا می‌خواهد فیلم کمدی بسازد یا اخلاق‌گرا البته ترکیب آن در این اثر جواب نداده است! سگ‌بند متکی به شوخی‌نویسی‌هایی است که به روایت فیلم ربطی ندارد. انگار فیلم تکه‌تکه شده است، یعنی فیلمساز هر جایی کم آورده از یک عنصر تکراری کمک گرفته اما جواب نداده است!

از اول فیلم فردین و فرزاد را آدم‌هایی می‌بینیم که می‌خواهند هر طور شده به پول برسند و چه جالب که آنها راه خلاف را انتخاب می‌کنند و در انتها سرشان به سنگ می‌خورد، این خط روایی فیک و توخالی چگونه می‌تواند تبدیل به اثر کمدی شود؟

توجه کنید که از اساس قصه و شکل‌گیری آن مشکل دارد، یعنی در سکانس‌های آخر فرزاد به فردین می‌گوید من شیشه تولید می‌کنم که بقیه مصرف کنند نه برادرم! اضافه کنید که در پرده آخر(زمستان) یعنی زمانی که این دو برادر مواد مخدر تولید می‌کنند، فیلم از فاز کمدی خارج می‌شود و انگار کارگردان می‌خواهد با استفاده از کاراکتر فرزاد که از اول فیلم او را نادان و ابله دیده‌ایم، درس اخلاق بدهد و در آخر دو برادر متحول می‌شوند و دست از خلاف کردن می‌کشند.

این ساده‌انگاری در ساخت فیلم کمدی تبدیل به فاجعه‌سازی شده است. اساساً این گونه از فیلم‌ها مواد تهیه یکسانی دارند: حضور دو بازیگر کمدی با تیپ‌های فیلم‌های قبلی، نداشتن فیلمنامه به شکل استاندارد، استفاده از بداهه در روایت و شوخی‌نویسی کوچه و خیابانی، داشتن یک لوکیشن خارجی که اگر تایلند باشد، چه بهتر

آثاری مثل سگ‌بند نه تنها توهین به شعور مخاطب است بلکه باعث تنزل سلیقه مخاطب می‌شود، از آنجا که با 45هزار تومان پول بلیت سینما پرفروش بودن دیگر معنا ندارد و قطعاً چند هزار نفری که برای دیدن این فیلم به سینما رفته‌اند، یک ساعت بعد از پایان آن نمی‌توانند یک دیالوگ از آن را به یاد بیاورند. در اجرا نکته مثبت و حائز اهمیتی دیده نمی‌شود و در بازی‌ها هم انگار کارگردان نقشی نداشته است و عدم هماهنگی حتی میان جعفری و افشاری دیده می‌شود. این فیلم برای احمدی گام رو به جلویی محسوب نمی‌شود. سگ‌بند ضعف‌های بیشتری نسبت به «مصادره» دارد و نمی‌تواند بیشتر از یک اثر بسازو‌بفروشی باشد.

منابع مورد استفاده:+و+و+و+و+