...
معرفی انیمیشن| فردیناند، داستان آدم هایی که گاو می شوند
فردیناند نام گاویست که در یکی از شهر های اسپانیا زندگی می کند. ماتادور صاحب فردیناند، از جمله کسانی است که گاو های نر زیادی را برای مسابقات گاوبازی که یکی از سنت های کشور اسپانیاست پرورش می دهد.
از همان سکانس ابتدایی انیمیشن متوجه تفاوت فردیناند با بقیه ی گوساله های نر می شویم: در حالیکه بقیه در حال تمرین برای مبارزه و جنگ هستند، فردیناند، با احتیاط یک سطل آب را حمل می کند تا به میخکی که در زمین تمرین روییده، آب دهد.
انیمیشن تا آنجا پیش می رود که پدر فردیناند پس از یک مبارزه با گاو های نر دیگر، انتخاب می شود تا در صحنه ی نبرد در مقابل یک انسان قرار گیرد. او با خوشحالی این موضوع رو با فردیناند در میان می گذارد:
-منو انتخاب کرد باورت میشه؟ بابا قراره برای کسب افتخار تو رینگ مبارزه کنه.
+ینی واقعا باید بری؟
-خب آره، البته که باید برم. فرد، عزیزم این بزرگترین رویای گاوای نره.
+اشکالی نداره رویای من نباشه؟
-خب... ببین فرد تو الان یه بچه ای. وقتی که بزرگتر بشی، رویاهات تغییر می کنند، همه چیز تغییر میکنه. مثلا یکی از تغییرات اینه که بزرگتر و قوی تر از پدرت میشی. اینو بهت قول میدم و بعد می بینی که وارد اون رینگ میشی و تویی که قهرمان این میدانی.
+میشه بدون جنگیدن قهرمان بشم؟
-اوه فردیناند. آرزوم این بود که دنیا برات اینطور می بود. افسوس اما اوضاع برای ما گاوا اینطوری نیست. می فهمی که چی میگم؟
بعد از مدتی، کامیون مخصوص حمل گاوها به رینگ مبارزه خالی برمی گردد و فردیناند می فهمد پدرش را از دست داده است. در حالیکه از این موضوع ناراحت است از محل پرورش گاو های نر فرار میکند.
بعد از فرار توسط یک خانواده ی کشاورز پیدا می شود. خانواده ای که کارش پرورش گل های تزئینی است. ینی همان چیزی که فردیناند عاشق آن است: گل، محبت و با هم بودن!
فردیناند و نینا، دختر کشاورز، با هم دوست می شوند و کم کم بزرگ و بزرگتر می شوند. فردیناند حالا دیگر یک گوساله نیست بلکه همچون پدرش به گاوی بزرگ و غول آسا تبدیل شده است.
روز ها میگذارد و فردیناند گذشته ی خود را فراموش می کند. کم کم فراموش می کند که مردم چه دیدگاه هایی نسبت به یک گاو نر دارند. آن هم یک گاو نر به بزرگی فردیناند!
طی اتفاقاتی فردیناند توسط عده ای زندانی و دوباره به محل زندگی قبلیش برگردانده می شود. با یک بز که نقش مربی دارد آشنا می شود و با همبازی های کودکیش آشنا می شود. حقیقت بار دیگر روی خودش را به او نشان می دهد: سرنوشت این است که همه ی گاو های نر مبارز و جنگجو باشند.
سرنوشتی که همه در آنجا آن را باور دارند. فردیناند تلاش می کند تا بقیه ی گاو ها بفهماند که در بیرون از اینجا می توانند زندگیی پر از عشق، محبت و شادی داشته باشند. اینکه آنها مجبور نیستند بجنگند و اینکه عاقبت این جنگ هیچگاه پیروزی نیست اما هیچکس حرف او را باور نمی کند. آنها با همه ی وجودشان باور دارند که می توانند در میدان جنگ انسان ها را شکست دهند و این بهترین مسیری است که یک گاو می تواند برای زندگیش انتخاب کند.
فردیناند برای همه عجیب است. او بقیه را وادار به رقصیدن می کند. بعد از مدت ها آنها را می خنداند. برای نجات جان یک خرگوش، جان خودش را به خطر می اندازد و سعی می کند به بقیه کمک کند. ویژگی هایی که برای یک گاو نر جنگجو خارج از عرف جامعه است.
طی ماجراهایی، فردیناند توسط ال پیرمو، گاو باز مشهور، برای جنگیدن انتخاب می شود. همین موضوع به فردیناند و دوستانش انگیزه فرار از محل زندگیشان را میدهد. آنها فرار می کنند؛ داخل شهر رانندگی می کنند؛ در ترافیک گیر می کنند و به ایستگاه راه آهن می روند. فردیناند خودش را به خطر می اندازد تا دوستانش سوار قطار شوند و همین موضوع باعث میشود تا او توسط ماتادور و همکارانش دستگیر شود.
اوج زیبایی فیلم در سکانس مبارزه فردیناند و گاو باز مشهور، ال پیرمو، اتفاق می افتد. صحنه هایی که بارها و بارها جای شخصیت ها تغییر می کند. به طوری که نمی دانیم کدام یک گاو تر است! ال پیرمو یا فردیناند!!!
مخاطب انیمیشن فردیناند همه ی ما هستیم. ما انسان هایی که گمان می کنیم به دنیا آمده ایم، در آزمون سخت کنکور باید برنده باشیم، پس از فارغ التحصیلی باید به دنبال کار بگردیم، ازدواج کنیم، بچه دار شویم و ...
چرا؟
چون این رویای انسان هاست. رویایی که تنها ما را به سمت گاو شدن پیش می برد. یک مسیر از پیش تعیین شده. یک نسخه ی آماده برای همه ی انسان ها!
بجنگ تا پیروز میدان شوی!
بجنگ تا به دام کشتارگاه حرف مردم، منزلت اجتماعی، پول، تجملات و رفاه های اینستگرامی نیفتی.
غافل از اینکه در میان به تنها چیزی که تبدیل می شویم، یک گاو است!
در این مسیر از پیش تعیین شده، چه گل هایی را که فراموش کرده ایم بو کنیم، چه لبخندهایی که فراموش کرده ایم بزنیم و چه آغوش هایی که در این میدان جنگ خیالی لگدمال شدند.
لطفا گاو نباشید!
مطلبی دیگر از این انتشارات
در نقد فیلم اوپنهایمر: ترقی معکوس
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرسه زنی ناموفق، بازنویسی درخشان
مطلبی دیگر از این انتشارات
روشناییهای شهر⚘