"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
معرفی دو فیلم زیبا اما ناشناس
چند روز پیش از دوستان در اینستاگرام خواستم که فیلم معرفی کنند. بعضا سریال معرفی کردند و بعضا فیلمهایی را که معرفی شد، دیده بودم، اما در این بین دو فیلم معرفی شد که در عین زیبایی بسیار مهجور بود. اولی اینک بهشت و دومی هارمونی ورکمایستر.
هشدار: آنچه در ادامه متن میآید، ممکن است بخشها یا تمام داستان فیلمها را لو بدهد.
اینک بهشت:
این فیلم سال ۲۰۰۵ تولید شد، یعنی زمانی که انتفاضه الاقصی رو به پایان بود و حملات استشهادی علیه رژیم صهیونیستی اوج گرفته بود. یک سال بعد این رژیم به لبنان حمله میکند و در تابستان سال ۲۰۰۶ در یک جنگ سریع شکست سنگینی از حزب الله لبنان میخورد. جنگی که به جنگ ۳۳ روزه معروف است.
فیلم مربوط به دو دوست است که باید برای یک حمله استشهادی آماده شوند. در ابتدا با این دو دوست آشنایی مختصری پیدا میکنیم، اینکه آنها نیز انسان هستند، قلیان میکشند، با بچهها شوخی میکنند و حتی آنها را اذیت میکنند. بعد وارد عملیات میشویم، با تردیدهای آنها مواجه میشویم اینکه آیا واقعا بعد از حمله شهادت طلبانه به بهشت میروند؟
نکته این است که کمتر وجوهی از اسلام در فیلم دیده میشود. به همین خاطر هست که حتی یک فرد غیرمسلمان نیز فیلم را میفهمد. در جایی، هنگامی که عملیات با شکست مواجه شده است، سعید مقابل بوکمال میایستد و حرف فیلمساز را میگوید. این دیالوگ میتواند مانیفست کل انتفاضه فلسطین باشد.
سعید میگوید که دشمن ما، ما را استثمار میکند، میکشد، به ما ظلم میکند و در عین حال طوری وانمود میکند که انگار اوست که قربانی است. در مقابل چنین موجودی چه میتوان کرد؟ جز اینکه کاری کنیم که ما هم در عین حال که قاتل هستیم، مقتول هم باشیم.
سعید این جملات را در حالی بیان میکند که با تمام وجود با ترسهایش مواجه شده است. در نهایت نیز تنها اوست که عملیات را به پایان میرساند. سعید در ابتدا عملیات را برای این انجام میداد که از او خواسته بودند. اما بعد که عملیات با شکست مواجه شد، وقت داشت که به آنچه میکند فکر کند، به هدفش به آن چیزی که به دست میآید. به اتفاقی که پس از آن میافتد، به تغییری که ایجاد میشود. او اینبار دیگر مانند یک ماشین عمل نمیکرد. او اینبار به دنبال هدف واقعی بود. به همین خاطر هم بود که وقتی خالد شک کرد، او استوار به استقبال شهادت رفت.
با این همه فیلم از نظر فرم زیاد فیلم خوبی نیست. بازیها نسبتا بد است، حرکت دوربین گاها نابجا است، شخصیتها به خوبی پردازش نمیشوند. به عنوان مثال رابطه میان سعید و دختر اصلا شکل نمیگیرد. در مورد خالد ما با یک فرد مواجه هستیم که به نظر نمیرسد به خاطر اسلام در حال انجام کاری است. بیشتر به نظر میرسد که وی به خاطر انتقام میخواهد چنین کند. در مورد ابوکمال که بهتر است صحبت نکنیم. او بیشتر شبیه یک گانگستر است تا یک مبارز که برای خدا مبارزه میکند. اما فیلم به عنوان یک فیلم از سینمای عرب قطعا در رده فیلمهای بسیار خوب جای میگیرد.
هارمونی ورکمایستر:
این فیلم یک موسیقی متن استثنایی دارد که حتما باید گوش کنید آن را در اینجا میآورم.
شروع فیلم کمی عجیب است و شاید کمی آزار دهنده. البته فیلمساز این آزار دادن را دوست دارد. فیلم در مورد یک مرد جوان است که با پیرمردی زندگی میکند. به نظر میرسد پیرمرد از زن سابقش جدا شده است و وظیفه تر و خشک کردن پیرمرد بر عهده این جوان است. نمیخواهم فیلم را زیاد لو بدهم.
همانطور که گفتم فیلم کاملا آزار دهنده است و احتمالا این آزار به صورت عمدی در فیلم گنجانده شده است. مثلا چند دقیقه متمادی فقط راه رفتن کاراکترها را نشان میدهد بدون اینکه هیچ کلمهای رد و بدل شود. عنصر اروتیک در فیلم به طرزی کاملا آزار دهنده قرار داده شده است تا بیننده را هوشیار کند و بفهماند با یک سرگرمی طرف نیست.
با این حال در پشت فیلم، فیلمساز میخواهد حرفی بسیار عظیم را بزند حرفی بنیادین در مورد فرهنگ، مذهب، سیاست، اجتماع، اقتصاد و... نهنگ بزرگی به شهر آمده است ولی همه فقط دور آن جمع شدهاند. هیچکس برای دیدن نهنگ نمیرود.
جالب است که مرد جوان هرچه تلاش میکند تا دیگران برای دیدن نهنگ بروند، هیچکس به حرف او توجهی نمیکند. اولین فردی که برای دیدن نهنگ میرود خود مرد جوان است و تنها چیزی که میبیند قدرت خداوند در خلق آن موجود عظیم است. با این حال هیچوقت عظمت آن نهنگ را متوجه نمیشویم تا زمانی که در پایان فیلم آن را در برابر پیرمرد میبینیم. با آن چشمان نافذ که یکبار دیگر قدرت خداوند را به ما نشان میدهد.
اگر بتوانید ۳۰ دقیقه اول را بگذرانید دیگر نمیتوانید از مشاهده فیلم چشمپوشی کنید. چرا که سوالات زیادی در ذهن شما شکل میگیرد و این سوالات در طول داستان مدام بیشتر و بیشتر میشوند. این پسر کیست؟ چرا همه او را میشناسند؟ شاهزاده کیست؟ موضوع نهنگ چیست؟ خاله تونده کیست؟ چرا میخواهد پیش شوهر سابقش باز گردد؟ چرا شوهر سابقش تا این حد از او متنفر است؟ شورشیان چه میخواهند؟ اما به نظر میرسد این سنگ برای بلاتار نیز بیش از حد بزرگ بود.
من فیلمهای طولانی را دوست دارم به شرطی که بدانم به کجا میروند. صرف ایجاد کردن سوال در ذهن مخاطب کار خوبی است اما به شرطی که سوال را به جایی خارج از داستان ارجاع دهند. ما از داستان خارج نمیشویم. شاید بتوانیم جوان را مصداق جوانان آن زمان حکومتهای کمونیستی بدانیم، اما فیلم متعلق به سال ۲۰۰۰ است و در زمانهای که ساخته شده است چنین قیاسی چندان درست نیست.
فیلم از نظر فرم، دیالوگها و خط روایی داستان بسیار جالب و خوب است اما چیزی که آن را تبدیل به یک فیلم شاهکار نمیکند، محتوای فیلم است. فیلم آنقدر افراطی به دنبال گیج کردن مخاطب است که بیننده شک میکند که شاید تمام این کارها یک شعبدهبازی باشد. شعبدهباز کاری میکند که ما نبینیم و شاید بلا تار هم میخواست که ما چیزی نبینیم. بلا تار سوالات زیادی مطرح میکند اما تقریبا به هیچکدام از آنها پاسخ نمیدهد. این برای یک فیلم بلند مانند این زیاد جالب نیست. در مورد هارمونی ورکمایستر تنها در یک سکانس طولانی صحبت میشود که اگرچه اطلاعات خوبی به ما میدهد اما به خوبی در فیلم نشان داده نمیشود.
با تمام این احوال فیلم به نظرم یک سر و گردن از فیلمهای امروزی بالاتر بود. این فیلم نقدی بود به هنرمندان، به سیاست، به اقتصاد، به سرمایهداری و به جامعه. اگرچه فیلم میتوانست بهتر هم باشد، اگر فیلمساز به جای تلاش برای گیج کردن مخاطب، صرفا به بیان دنیا از دیدگاه خود میپرداخت.
این فیلم یک دوبله بسیار خوب دارد که میتوانید آن را ببینید.
در طول نگارش این متن یک فیلم خوب دیگر هم مشاهده کردم به نام in the mood for love که محصول کشور هنگ کنگ است. این فیلم یک فیلم رمانتیک و استثنایی است. در مورد یک مرد و زن متاهل است که با یکدیگر آشنا میشوند و متوجه میشوند که همسران آن دو در حال خیانت به آنها هستند. این دو نفر در طی زمان عاشق یکدیگر میشوند اما نمیخواهند مانند آن دو نفر خیانت کنند. نمیخواهند مانند زن و شوهرشان باشند.
فیلم شمههایی از فرهنگ کنفسیوسی را در خود دارد و کاملا شرقی است. توصیه میکنم حتما این فیلم را ببینید.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani
مطلبی دیگر از این انتشارات
روشناییهای شهر⚘
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا این سامورایی با وقار ژاپنی رو از اون قیصر عصبانی ایرانی بیشتر دوست دارم؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوش تکنیکی، استاندارد های هالیوودی و هدر رفتن پتانسیل ها-نقد فیلم فورد در برابر فراری