نقد فیلم ژن خوک ۱۳۹۷

ژن خوک فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سعید سهیلی است که روایت داستان دو زندانی به نام رضا کیشمیش(هادی حجازی‌فر) و عماد گربه (سینا سهیلی) است که از زندان فرار کرده‌‌اند. رضا با گرفتن پول می‌خواهد عماد را تحویل دهد به دلیل آن که عماد فرزند صیغه‌ای یکی از مسئولین است که برادر و خواهرش سر ارث و پول می‌خواهند سرش را زیر آب کنند.
فیلم ژن خوک از نظر تکنیک سینمایی فیلم متوسطی است. پیرنگ فیلمنامه که عبارت است از ساختمان علی و معلول فیلم می‌توانست بهتر باشد. به طور مثال بخشی که مم باقر(قربان نجفی) خودش را عروس جا می‌زند و باعث تصادف ماشین می‌شود. خود مم باقر بدون برداشتن حتی یک خش از ماشین بیرون می‌آید در حالی که داماد از شدت تصادف به کما می‌رود.
همچنین برای کشاندن برادر ناتنی و سر به نیست کردنش هیچ لزومی نبود که چنین داستانی سر هم کنند و تنها مزیت‌ش غافل‌گیری داستانی‌اش بود.
کنش‌های بازیگران ژن خوک گاهی ضعیف است اما در کل خوب است. عصبانیت‌های رضا کیشمیش گاهی تصنعی است، رضایی که شیشه را می‌شکند یک دفعه با یک حرف عماد آرام می‌گیرد.
ژن خوک بیشتر اوقات جای استفاده از قدرت تصویر بیشتر حرف می‌زند و شعار می‌دهد. فراموش نشود که یک تصویر ارزش هزار کلمه را دارد. مثلا جای آن که عماد گربه از بدبختی‌هایش حرف بزند می‌شد بهتر بدبختی‌ها را نشان داد و پرداخت بیشتری کرد.
موفق‌ترین صحنه‌ای که از تصویر در فیلم بهره گرفته شده بود تدوین دوتایی عروسی عماد همزمان با کتک خوردن فاطی خواهر عماد بود.
همچنین فضاسازی انتهای فیلم در یک دشت برفی که منعکس کننده درونیات شخصیت رضا بود خوب در آمده بود.
نامگذاری ژن خوک برگرفته از حرف‌های حمیدرضا عارف پسر محمدرضا عارف در سال ۹۶ است که در مصاحبه گفته بود که از دو طرف پدر و مادر ژن خوب دارد که توانسته با هزینه شخصی در ۲۴ سالگی به آفریقا برود و یک شرکت اقتصادی را وارد ایران کند که در همان سال حرف‌های آقازاده‌ی عارف واکنش‌های به شدت منفی از طرف مردم داشت.
تم و درونمایه ژن خوک نبود عدالت اجتماعی در سطح جامعه و نکوهش و تخریب پدیده آقازادگی است. آقازاده بودن به ذات مسأله بدی نیست اما سوء استفاده نزدیکان و فرزندان مسئولان از موقعیت‌شان است که وجهه منفی برای این واژه ایجاد کرده است.
روزبه(بهرنگ علوی) آقازاده‌ای است که فقط به خاطر ارث و پول می‌خواهد برادر ناتنی‌اش را که سال‌هاست ندیده از بین ببرد. در فیلم نیاز به یک آقازاده خوب هم بود همان طور که در واقعیت تمام آقازاده‌ها بد نیستند و از این حیث سریال آقازاده با تمام تابوشکنی‌ها و اشکالاتش اثر بهتری است. در فیلم برادر و خواهر هر دو خواهان مرگ برادر ناتنی‌شان هستند و فیلم از این حیث بیش از حد یک طرفه آقازاده‌ها را سیاه نشان می‌دهد‌. شوهر مائده(الناز حبیبی) ساشا نام دارد که اشاره به یکی از آقازاده‌های فاسد خارج از کشور و فرزند سفیر سابق ایران در ونزوئلاست.
طرح فیلمنامه ژن خوک ساده است و شخصیت‌ها تا انتها متحول نمی‌شوند. رگه‌هایی از تراژدی در فیلم وجود دارد و به برادرکشی اشاره می‌‌شود. فیلم سعید سهیلی نمادین است و می‌خواهد بگوید آقازاده می‌تواند هم خوب باشد و هم بد ولی در این راستا فیلمنامه ضعیف عمل می‌کند و به پرداخت بیشتری نیاز دارد. آقازاده‌خا و نزددیکان مسئولین می‌توانند از موقعیتشان در جهت خدمت استفاده کند همان طور که در دیالوگ رضا می‌بینیم که می‌گوید اگر پول ارث دستش برسد می‌خواهد تمام محله را آسفالت کند و برای هرکس یک ۲۰۶ بخرد و عماد را سر خانه زندگی بفرستد.
فیلم ژن خوک روایت تفاوت‌های فاحش بین طبقه ثروتمند و فقیر است. عماد و رضا شب‌ها در اتاقی می‌خوابند که یکی از قبرهای فامیلی است. طبقه‌ مرفهی که حتی برای مرده‌هایشان سرپناه دارند اما طبقه دیگر زنده‌هایشان در شب‌ جایی برای خوابیدن ندارند. تا جایی که عماد می‌گوید اگر اتاقی اندازه این اتاق قبرهای فامیلی داشت می‌توانست نامزدش ماهی(نازنین بیاتی) را سر خانه و زندگی بیاورد.
بهترین سکانس استعاری فیلم صحنه تف انداختن رضا و عماد از طبقه بالای ساختمان به پایین است. رضا می‌گوید: «شاید تف ما افتاد روی سر کسی» عماد می‌گوید: «خب بیفتد. از کجا می‌خواهد بفهمد کار کی بوده؟ بفهمد ولی مگر دستش به ما می‌رسد» و این طعنه به مسئولین است که انگار بالای همان ساختمان بلند ایستاده‌اند.
فیلم ژن خوک همسو با تم اصلی فیلم‌های اسکار سال ۲۰۲۰ است که تمامی فیلم‌ها به نوعی دارای درونمایه قیام طبقه فرودست علیه طبقه ستمگر و ثروتمند بودند که معروف‌ترین آثار امسال مثل جوکر و فیام کره‌ای انگل نمونه‌ای از آن هستند.
فیلم ژن خوک در سال ۹۷ به روی پرده نمایش رفت و توانست به فروش سه میلیارد و دویست میلیون تومانی دست پیدا کند.