داستاننویس، علاقهمند به ادبیات، سینما و دنیای هنر / پیج اینستاگرام: https://instagram.com/jafari_maryam76?utm_medium=copy_link / کانال تلگرام:https://t.me/beshnu_az_man
پس از جدایی، ساراباند
?آخرین شاهکار برگمان
ساراباند نام قطعهای از باخ است که در فیلم هم اجرا میشود. فیلم در چند پرده روایت میشود و هر بخش اسمی دارد. در همان پرده اول، لیو اولمان در نقش ماریان، پشت میزی نشسته و به دوربین نگاه میکند و داستان زندگیاش را از میان عکسهای زیادی که روی میز پخش کرده است، با زبانی صمیمی تعریف میکند.
عکسها را سمت دوربین میگیرد و آدمهای زندگیاش را معرفی میکند. از همسر سابقش میگوید که به کلبهای در طبیعت رفته است و تنها زندگی میکند. و دو دخترش، که یکی به خاطر بیماریای که دچارش شده، فراموشی گرفته و در آسایشگاه بستری است و دیگری که زندگی معمولیای را با همسرش در طرف دیگری از دنیا دارد.
?خانوادهای جدا افتاده از هم.
ماریان که پس از طلاق از همسرش یوهان، وکیل شده و سالها در تنهایی زندگی را سر کرده است. تصمیم میگیرد پس از سی و دو سال جدایی به دیدار شوهر سابقش برود.
اولمان جوان که در فیلمهای زیادی از برگمان بازی کرده بود، اکنون پیر و شکسته شده است اما همچنان همان لبخند زیبایش را دارد. تا قبل از دیدار یوهان، ماریان همچنان به دوربین نگاه میکند و مستقیم با بیننده حرف میزند.
او سرزده وارد خانه یوهان میشود و با شیطنت گونهی پیرمرد را که روی صندلی راحتیاش خوابیده است، میبوسد.
یوهان پیر از خواب میپرد و به چهرهی زنی نگاه میکند که سی و چند سال پیش همسرش بوده و حالا آنقدر از هم دورند که نزدیکی سالیان دور را چون رویا میبینند.
زن و مردِ پیر چون دوستانی قدیمی که بعد از سالها تجدید دیدار میکنند، از سر مهر همدیگر را نگاه میکنند، دست هم را میگیرند و از حال همدیگر و فرزندانشان میپرسند.
مرد آنقدر از دخترهایش دور است که حتی نمیداند ازدواج کرده، بیمار و پیر شدهاند.
?شخصیت مهربان پیرمرد در نماهای بعدی، بیشتر آشکار میشود و وجه خیانتکار، بیتفاوت و عصیانگر او را میبینیم.
?ساراباند پنج شخصیت اصلی دارد، به جز زن و مرد پیر، پسر پیرمرد و دخترش هم شخصیتهای دیگر فیلماند.
پسر پیرمرد، هنریک مردی میانسال و بازنشسته است که در دانشگاه موسیقی تدریس میکرده است و حال با تنها دخترش زندگی میکند و اکنون معلم ویولنسل اوست.
شخصیت پنجم و غایب فیلم که نقطهی عطف این داستان است و همه چیز به اسم او ختم میشود. آنا، همسر مردهی هنریک است. زنی که در میان همهی این رابطههای سرد و خشن، نماد عشق است. عشقی که دیگر نیست!
ساراباند داستان زندگی و مرگ است. و مضمون این فیلم هم چون دیگر فیلمهای برگمان است. موسیقی در خدمت فیلم است و به فضاسازی بهتر آن کمک کرده است.
ماریان پس از سالهای طولانی برگشته است تا یار قدیمیاش را در میان خرابههای زندگی پیشینش ملاقات کند. یاری که بارها به او بیوفایی نشان داده است. ساراباند عشق میان آدمها را به زیبایی به تصویر کشیده است. و برگمان اینبار مرگ را زیباتر و آرامتر نشان میدهد.
?ساراباند داستان، وابستگیها، رهاشدگیها، دلبستنها و دلکندنهاست. و برگمان در آخرین اثرش، شاهکاری با ضربآهنگ آرام و آرامشبخش از روابط آدمها و زیست پرفراز و نشیبشان خلق کرده است.
#مریم_جعفری_تفرشی
#ساراباند
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد مستند ایکسونامی- دیدنی،هوشمندانه و آگاهی بخش
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی فیلم| فیلم منک، خوب اما نه آنقدر
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل روانکاوانهی نمایشنامهی اتاق ورونیکا