نگاهی به سریال «سرگذشت ندیمه»

سریال «The Handmaid's Tale» یا ‌«داستان ندیمه» توسط بروس میلر Bruce Miller، کارگردان امریکایی سریال‌های علمی-تخیلی در سال 2017 ساخته شد، این سریال که چهار فصل و در مجموع 36 قسمت 60 دقیقه‌ای داشت ، توانست جوایز متعددی در جشنواره‌های مختلف بگیرد که مهمترین آنها جایزه گلدن‌گلوب در بخش بهترین بازیگر نقش اول زن بود.


در خلاصه داستان این سریال آمده است:

در آینده، براثر آلودگی‌های زیست محیطی، بسیاری از زنان و مردان عقیم شده‌اند. از طرفی با افزایش آمار هم‌جنس‌خواهی، میزان زادوولد کاهش شدیدی یافته است. در چنین شرایطی فرقه‌ای از مسیحیان پروتستان بنیادگرا که به « پسران یعقوب» مشهور هستند، قدرت را در ایالت ماساچوست امریکا در دست می‌گیرند و زنانی که قدرت باروری دارند را به عنوان بردگان جنسی انتخاب و به خانه فرماندهان و زنان‌شان فرستاده می‌شوند. البته برای آنکه به کار خود وجهه قانونی بدهند نام این زنان را « ندیمه» گذاشتند. سریال سرگذشت ندیمه داستانی است که از زبان یکی از ندیمه‌ها روایت می‌شود.

سریال سرگذشت ندیمه از کجا شروع شد؟

سریال سرگذشت ندیمه را مارگارت آتوود، نویسنده معروف کانادایی نوشته است. در حقیقت این سریال که اولین قسمت آن در 26 آوریل 2017 از شبکه هولو پخش شد، نسخه تصویری کتاب مارگارت آتوود با همین نام است. آتوود سرگذشت ندیمه را در سال 1985 منتشر کرد. کتاب سرگذشت ندیمه در ادامه کتاب‌هایی چون دنیای شگفت‌انگیز نو اثر آلدوس هاکسلی، ۱۹۸۴ نوشته جورج اورول، فارنهایت ۴۵۱ اثر ری بردبری و پرتقال کوکی آنتونی برجس نوشته شده است. کتاب‌هایی که هر کدام دنیایی ضد آرمان شهری را تصویر کرده‌اند، دنیاهایی که در عین متفاوت بودن، شباهت‌های زیادی با یکدیگر دارند. نکته قابل توجه درباره کتاب‌های پادآرمان شهری و جوامع توتالیتر تبدیل آن‌ها به فیلم سینمایی یا سریال است، محصولاتی چند رسانه‌ای که عموما طرفداران بی‌شماری در جهان پیدا می‌کنند. داستان ندیمه تحولات شهر کمبریج در ایالت ماساچوست را به نمایش می‌گذارد. شهری که مسیحیان پروتستان بنیادگرا بعد از تصرف نامش را «گیلیاد» می‌گذارند.

اما چرا گیلیاد؟

گیلیاد در زبان عبری به معنای کوه نشانه است و چند باری در کتاب مقدس به آن اشاره شده، گیلیاد نام سه شخص و دو موقعیت جغرافیایی در کتاب بوده که یکی از این مناطق در منطقه شرق رود اردن واقع شده است.

جون آزبورن چه کسی است؟

سرگذشت ندیمه قصه‌ای متناقض از آینده‌ را به تصویر کشیده است. بیننده هنگام دیدن سریال سرگذشت ندیمه با «جون آزبورن» آشنا می‌شود، زنی که شخصیتی غیر قابل پیش‌بینی و مبارز دارد. جون آزبورن همسر و مادری است که در جستجوی همسر و فرزندش می‌سوزد از طرفی مجبور است معشوقه بودن را تجربه کند و همچون یک ماشین تولیدمثل برای فرماندهانی که به آنها خدمت می‌کند، فرزند به دنیا آورد. نقش جون آزبورن را «الیزابت ماس» بازیگر 37 ساله امریکایی بازی کرده است. زنی با روحیه مبارزه و عدالت‌خواهی همچون‌ جون آزبورن را تصور کنید. خود را به جای او بگذارید و به این فکر کنید که آزادی‌هایتان گرفته شده، بالی برای پرواز ندارید، در قفسی اسیر شده‌اید، چه عکس‌العملی نشان می‌دهید؟ سرگذشت ندیمه سه فصل طول کشید تا به مخاطبش همین را بگوید. جامعه‌ای تمامیت‌خواه همچون جوامع توتالیتر کتاب‌های ۱۹۸۴ و دنیای شگفت انگیز نو به نام جمهوری گیلاد در آینده‌ای نه چندان دور ساخته شده است. جامعه‌ای بدون قانون اساسی‌ که مخالفانش را به روش‌های مختلف سرکوب می‌کند و برای آنکه سرنوشت معترضان درس عبرتی برای دیگران شود، آنها را با طناب دار اعدام می‌کنند. جهان کوچک گیلیاد یادآور کشوری همچون کره‌شمالی است و مردم آن هیچ ارتباطی با دنیای خارج ندارند. از طرفی بحث فرزندآوری مطرح می‌شود و ما به یاد کارخانه‌های ژنتیکی در کتاب دنیای شگفت‌انگیز نو خواهیم افتاد.


رنگ‌ها در سریال سرگذشت ندیمه چگونه‌اند؟

رنگ‌ها و اشکال در سریال سرگذشت ندیمه نقشی اساسی بازی می‏کنند، به عنوان مثال لباس ندیمه‌ها قرمز رنگ است. اگرچه قرمز از نظر روانشناختی رنگ هیجان است اما ترکیب رنگ سفید کلاه ندیمه‌ها با قرمز شنل‌هایشان به آنها یک بی‌دفاعی و معصومیت قدیسه‌وار می‌دهد. معصومیتی که شنل قرمزی پیش از گول خوردن توسط گرگ در وجودش داشت. از طرفی می‌توان رنگ قرمز لباس ندیمه‌ها را به رنگ خون و قابلیت باروری آن‌ها مرتبط دانست در حالی‌که رنگ لباس همسران فرمانده‌ها آبی است، آبی برخلاف قرمز رنگی سرد است و این اجاق سرد خانه آن‌ها و همچنین بی‌تفاوتی‌ این زن‌ها نسبت به رابطه نامشروع با همسرانشان را به خوبی نشان می‌دهد. آتوود در سرگذشت ندیمه همانند یک نقاش عمل کرده است و به خوبی رنگ‌های مختلف را با یکدیگر ترکیب کرده، سفید رنگ دختران فرمانده‌ها یا فرزندخواندگان است که البته در سریال از صورتی استفاده شده ، عمه‌ها لباسی قهوه‌ای رنگ و مشابه با لباس‌های جوامع کمونیستی مثل کره‌شمالی را می‌پوشند، لباسی که بی شباهت به اونیفرم افسران ژاپنی در دوران اشغال‌گری کره و چین نیست. از مارتاها که خدمتکار خانه‌ها هستند نباید غافل شویم، مارتاها زنان ناباروری هستند که مسئولیت خانه‌داری و پخت و پز با آنها است، مارتاها را با لباس‌هایی به رنگ سبز می‌بینیم. رنگ‌ها تنها بخش کوچکی از هزارتویی است که نویسنده با همراهی گروه سازنده سریال آماده کرده است.


آینده از آن کیست؟ توتالیترها؟

در سرگذشت ندیمه انسان آینده درگیر ربات‌ها نیست بلکه درگیر انسانیت خود است، انسان‌هایی که مارگارت آتوود در داستانش به تصویر کشیده تفکراتی پست مدرنیتی دارند، آن‌ها هم می‌خواهند حضور تکنولوژی را حفظ کنند و هم خواهان بازگشت به گذشته هستند. تصویر اعدام‌ مخالفان در سریال یادآور اعدام‌هایی است که در سال‌های اخیر گروه‌های تندروی مذهبی بارها در شبکه‌های اجتماعی آپلود شده است. سرزمین گیلیاد جامعه‌ای متناقض است که در آن کلیساها را تخریب میکنند ولی مردمش انجیل می‌خوانند. نکات عجیب در سرگذشت ندیمه بسیار است اما میخواهم اشاره‌ای کنم به جملات کوتاهی که مردم گیلیاد مدام تکرار می‌کردند. یکی از کلیدی ترین جملات « در زیر نگاه او» است. بیننده هوشیار با شنیدن این جمله حتما یاد کتاب 1984 جورج اورول خواهد افتاد و با خود تکرار می‌کند« برادر بزرگتر به تو نگاه می‌کند» برادر بزرگتر در 1984 یا اویی که در قصه ندیمه می‌شنویم نمادی از یک شخص خاص است، شخصی که می‌توان خدا خواندش اما در واقع خدا نیست بلکه کسی است که حکومت نو را تاسیس کرده است. شاید خنده دار ترین قسمت ماجرا این باشد که در عصر دیجیتال در گیلیاد هیچ دوربین مداربسته‌ای نیست و همچون قرن‌های گذشته حکومت از طریق نگهبانان از سرزمینش مراقبت می‌کند. اگر بخواهیم همچون داوران جشنواره‌های سینمایی جزیی‌نگری کنیم، باید بگوییم فیلمبرداری و طراحی صحنه سرگذشت ندیمه فوق‌العاده بوده است. طراحی خانه‌ها به سبک خانه‌های اواخر قرن نوزدهم، بهره‌گیری از اشکال و خطوط هنگام فیلمبرداری حس‌های مخصوص خود را به مخاطب منتقل می‌کند، مثلا زمانی‌که میخواهند شخصیت «جنین» را سنگسار کنند، ندیمه‌ها دایره‌وار ایستاده‌اند و جنین در مرکز دایره ایستاده، دایره انعطاف‌پذیرترین شکل در اشکال هندسی است، به همین دلیل ندیمه‌ها در تصمیم‌گیری مختار بودند و اگرچه جنین باید طبق قوانین سنگسار می‌شد، در آن لحظه قدرت در دستان جنین بود و او قهرمان به حساب می‌آمد زیرا مقاومت کرده و یک شورشی باقی مانده بود. داستان به همینجا ختم نمی‌شود. داستان ندیمه سریالی خاکستری با شخصیت‌هایی خاکستری است، شخصیت‌هایی که گاه به خود و گاه به دیگران آسیب میرسانند. ممکن است دلمان به حال ندیمه‌ها بسوزد و استفاده ابزاری از آنها را نه به عنوان فمینیست بلکه به عنوان یک انسان رد کنیم، اما کمی بعد دلسوزیمان را برای فرمانده‌های بی‌رحمی خرج کنیم که نقش گرگ‌ داستان شنل قرمزی را بازی می‌کنند. اگر بخواهیم از زاویه سیاسی به سریال سرگذشت ندیمه نگاه کنیم هم به نتایج جالبی می‌رسیم، در سرگذشت ندیمه امریکا، سرزمینی که ادعای آزادی می‌کند توسط پروتستان‌های بنیادگرا به جامعه‌ای بسته تبدیل می‌شود، در مقابل آن پروپاگاندایی برای کانادا است و کانادا به بهشتی مبدل شده که از پناهندگان گیلیاد محافظت می‌کند و به آنها فرصت زندگی دوباره را اهدا می‌کند. جامعه‌ آمریکایی‌ سریال سرگذشت ندیمه همچون جوامع افراطی اسلامی مثل داعش یا طالبان تعریف شده است که در آن زنان تنها ابزار بچه‌زایی و ارضای میل جنسی مردان به حساب می‌آیند و حق آرایش، کارکردن و مال‌اندوزی ندارند. در جامعه‌ای که مردانش به دلیل تشعشعات سلاح‌های اتمی عقیم شده‌اند، انتظار معجزه و بچه‌دار شدن به جوک بیمزه‌ای می‌ماند که هیچ‌کسی از شنیدنش خوشحال نمی‌شود و حتی لبخند هم نمیزند. مسئله باروری و ادامه نسل در آینده نزدیک به بحران تبدیل خواهد شد، این موضوعی نیست که تنها آتوود به آن فکر کرده باشد، سالها پیش از نوشتن سرگذشت ندیمه، آلدوس هاکسلی از کارخانه تولیدمثل حرف زده بود، کارخانه‌هایی که کار تولیدمثل را انجام می‌دهند و دیگر نیازی به بچه‌زایی نیست. در سرگذشت ندیمه، ذهن فمینیست مارگارت آتوود، رنج زنانه بارداری و نگهداری از فرزند را تصویر کشیده است. خشونت در سرگذشت ندیمه بسیار زیاد است ولی نباید تنها انتظار خشونت‌های فیزیکی را بکشید بلکه درد اصلی در این سریال درد عاطفی است، دردی که با بی‌عشقی، اسارت، بی‌عدالتی، تحقیر و نابودی غرور حاصل شده و جز با رهایی از وضعیت به وجود آمده از بین نمی‌رود. سرگذشت ندیمه همچنین روایت‌گر عاشقانه‌های تراژیکی است که کمی سریال را تلطیف می‌کند. زیرا به خاطر حجم بالای مصائبی که ندیمه‌ها، مارتاها و حتی زنان فرمانده‌ها متحمل می‌شوند، بیننده از دیدن ادامه روایت ناامید شده و آن را نیمه‌کاره رها میکند. نباید فراموش کنیم که دانایی در گیلیاد جرم است و کتاب‌ها را در این کشور تازه تاسیس می‌سوزانند، فرقی نمی‌کند چه کسی کتاب را نوشته است، حتی اگر پایه و اساس گیلیاد قوانین نوشته شده توسط شما باشد، باز هم کتاب‌تان را خواهند سوزاند.