داستان کوتاه صوتی گنجشگ و آتش


گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبیست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...

آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش کجا و این مقدار آبی که تو می آوری کجا !

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!

مارو دنبال کنید ⭐️

?در تلگرام https://t.me/Ghesse_ha1

?در شنوتو https://shenoto.com/channel/podcast/Ghesse-ha