آن نقاشی چینی بود، نبود

تابلو نصب شده در کیش در پویش «من ماسک میزنم»
تابلو نصب شده در کیش در پویش «من ماسک میزنم»

آیا مینیاتوری جنجالی جزیره کیش واقعا چینی بود؟

آرش جهانگیری

چندی پیش یک بنر تبلیغاتی از یک نقاشی مینیاتور در جزیره کیش که مردم را قرار بود به ماسک زدن تشویق کند، بیشتر وجه وطن‌پرستی ایران‌ها را تحت تاثیر قرار داد و در زمان کوتاهی به یک سوژه رسانه‌ای و دردسر ساز تبدیل شد. ماجرا از این قرار بود که مدیران جزیره کیش برای اینکه بتوانند مردم را به رعایت بیشتر پروتکل‌های بهداشتی تشویق کنند، از ترکیب آثار هنر چشم‌نواز و شعارهایی مانند پویش «من ماسک میزنم» استفاده کرد و چهار مینیاتور و پنج طرح از نمادهای شهری جزیره کیش روی تابلوهای تبلیغاتی نقاط مختلف جزیره نصب شد.

همزمانی قرار گرفتن این بنرها در سطح شهر، با شایعات منتشر شده از قرارداد ایران و چین و واگذاری جزیره کیش به چینی‌ها باعث بالا رفتن حساسیت کاربران شبکه‌های اجتماعی و واکشن شدید به این بنرها شد.

خیلی زود شبکه‌های اجتماعی مخصوصا اینستاگرام پر شد از پست‌هایی که به نصب این بنر چینی در جزیره کیش اعتراض کرده بودند و اعتقاد داشتند که پروژه چینی کردن جزیره کیش از همین حالا استارت خورده است. و قرار است به بهانه کرونای چینی، جزیره کیش که به چینی‌ها فروخته شده نیز، کاملا چینی شود.


مرد جوان، نگاره‌ای از محمد یوسف، ۱۶۴۰ میلادی، موزه آرمیتاژ
مرد جوان، نگاره‌ای از محمد یوسف، ۱۶۴۰ میلادی، موزه آرمیتاژ

این نقاشی چینی نیست!

اما واقعیت این است که این نقاشی کاملا ایرانی و جزو آثار مهم نگارگری ایران است. مینیاتور مورد نظر که از آن در تابلو تبلیغاتی نصب شده در کیش استفاده شده بود، یک اثر از محمد یوسف مربوط به سال ۱۶۴۰ میلادی است. این نگارگری که «مرد جوان» نام دارد به سبک نگارگری عثمانی به تصویر کشیده شده است. محمد یوسف از شاگردان شاخص و برجسته رضا عباسی بود.

اگر رضا عباسی را نمیشناسید باید بدانید که او یکی از برجسته‌ترین نگارگران تاریخ هنر ایران است و مشهورترین نقاش زمان شاه عباس صفوی به حساب می‌آید. برای آشنایی بیشتر با رضا عباسی می‌توانید سری به موزه رضا عباس در خیابان شریعتی تهران، پایین‌تر از سیدخندان بزنید.

نگارگری «مرد جوان» با وجود تمام ایرانی بودنش، حالا در موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه قرار دارد. پس می‌توان گفت که پست‌های منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی در خصوصی چینی کردن جزیره کیش یک اشتباه و اعتراض بی‌جا است و نشان از عدم شناخت ما از آثار هنری خودمان است.

این نقاشی چینی است

حالا بیایید یک بار دیگر به نقاشی «مرد جوان» اثر محمد یوسف نگاهی بیندازیم. مرد جوانی که سوژه نگارگر برای خلق این اثر هنری قرار گرفته است، چهره‌ای کاملا شرقی دارد و شباهتی به مردمان خاورمیانه و فلات ایران ندارد. دلیل این شباهت چهره به «چینی‌ها» در چیست؟ همانطور که پیش‌تر گفتم، نگارگری مرد جوان به سبک عثمانی است. نگارگری عثمانی گونه‌ای از هنر در امپراتوری عثمانی بوده که به نگارگری ایرانی شباهت و نزدیکی دارد به طوری که می‌توان گفت از نگارگری ایرانی تقلید شده است. ترکیبی از خطاطی و حاشیه نویسی و نقاشی مینیاتور. اما چیزی که هم در نگارگری ایران و هم در نگارگری عثمانی مشترک است، رگ و ریشه‌هایی از هنر چیزی در آن است. اگر نگارگری عثمانی را دنباله رو نگارگری ایرانی بدانیم، پس می‌توان در ریشه نگارگری ایرانی، راز مرد جوان با چهره چینی را پیدا کرد.

یکی از قدیمی‌تری آثار هنری ایرانیی که به وضوح رد و پای هنر چینی در آن قابل مشاهده است، شاهنامه بایسنقری است. یک نسخه بسیار قدیمی از شاهنامه که به‌خاطر نگاره‌های آن شهرت زیادی پیاده کرده. این مجموعه در سال ۸۳۳ قمری به سفارش شاهزاده بایسنقر میرزا تهیه شده‌است. بایسنقر میرزا فرزند شاهرخ و نوه تیمور گورکانی یا همان تیمور لنگ بود. تیمور ادعا می‌کرد، که نسبش به چنگیز خان می‌رسد. فاتح کشور گشای مغولی که قبل از هر جای جهان، کشور پهناور چین را به تسخیر خود درآورده بود. مفول‌ها شاید در زمینه موسیقی صاحب هنر بوده باشند، اما جنگ‌آوری کشور گشایی‌های متعدد باعث شده بود زمانی برای وقت گذراندن در زمینه نگارگری و نقاشی برایشان باقی نمی‌ماند. برای همین بیشتر آثار هنری موجود به چنگیزخان و فرزندانش، وام‌دار هنر چینی بوده.

پس می‌توان ادعا کرد که این کتاب ارزشمند و نفیس که ۲۲ نگارگری به سبک هراتی چینی را در خود جای داده، پای هنر چینی را به نگارگری ایرانی وارد کرده و تا سال‌ها تاثیر آن در آثار هنری ایرانی باقی مانده و حالا در مینیاتور مرد جوان محمد یوسف، بیشتر از قبل به چشم آمده است. پس می‌توان گفت که ریشه چهره مرد جوان، «چینی» است.

 صفحه‌ای از شاهنامه بایسنقری
صفحه‌ای از شاهنامه بایسنقری
صفحه‌ای از شاهنامه بایسنقری
صفحه‌ای از شاهنامه بایسنقری


ما چیزی از هنر ایرانی نمیدانیم

فارق از اینکه این اثر هنری ایرانی است یا چینی، مرد جوان چینی است یا هراتی، تابلوی نصب شده در کیش برای خوش‌آیند چینی‌های نصب شده بود یا تشویق ایرانی‌ها، این ماجرا یک درس دردناک برای ما داشت. درسی که به ما یادآوری می‌کرد، چیز زیادی در مورد تاریخ هنر، هنر ایرانی، آثار هنر ایرانی و یا حتی هنرمندان ایرانی نمی‌دانیم. و دردناک‌تر اینکه حالا که می‌دانیم، مرد جوان محمد یوسف دیگر در خاک ایران نیست و در موزه‌ای در روسیه در حال خاک خوردن است.

چند سال پیش یک طرح جذاب و چشم نواز در به تلاش شهرداری تهران اجرا شد. طرحی که در آن هر کدام از بیلبردهای تبلیفاتی شهر را برای دوره زمانی کوتاهی به یک اثر هنری اختصاص دادند. این طرح شهرداری شهر را زیبا کرد و کمترین تاثیر آن این بود که چشم مردم شهر را به آثار هنری آشنا کرد. اما همانطور که انتظار می‌رفت، اجرای کار چندان رضایت‌بخش و با کیفیت نبود. واقعیت این است که ما بیشتر از اینها به چنین طرح‌هایی، فرهنگ‌سازی‌هایی و آموزش‌هایی داریم.

دو اثر از سهراب سپهری و رنه ماگریت در تابلوهای شهر تهران
دو اثر از سهراب سپهری و رنه ماگریت در تابلوهای شهر تهران