بی‌خبری وایولت از جینکس در دوران حبس

یکی از نکاتی که در داستان‌گویی فصل اول سریال Arcane برایم جای سؤال باقی گذاشت، ماجرای بی‌خبربودن وای، در دوران زندان، از حضور شخصیتی به نام «جینکس» بود. این مسئله یا یک ایراد در داستان‌نویسی محسوب می‌شود و یا دارای مفهوم خاصی است.

آیا ممکن است که در طول چند سالی که وای در زندان بوده، هیچ مطلبی درباره‌ی دختری با موی آبی و هم‌سن پاودر به گوشش نخورده باشد که امضای هر کارش لوگویی از سر یک میمون است و بمب می‌سازد و نامی دارد که خود او در آخرین ملاقات به خواهرش داد؟

آیا وای طی این سال‌ها، که در میان انواع و اقسام جنایتکاران متعلق به سیلکو بوده، حتی یک بار این نام را نشنیده؟

اولین بار که این اثر را تماشا کردم، قاطعانه به این نتیجه رسیدم که این یک گاف عجیب ازطرف نویسندگان سریال است، اما به‌مرور زمان متوجه شدم که وای قطعاً نام جینکس را شنیده و مسئله چیز دیگری است.

احتمالاً، وای در زندان چنین چیزی را شنیده:

سیلکو یه آدم جدید آورده که دیوانه‌ست و عاشق انفجاره. اون‌قدر روانی‌ـه که ممکنه توی همون اولین ملاقات تو رو بُکشه.

این ویژگی‌ها از دید وای هیچ ارتباطی با دختری ضعیف و ترسو ندارد که حتی نارنجک‌هایش نیز کار نمی‌کردند. حتی در مخیله‌ی وای نمی‌گنجد که چنین شخصیتی را با خواهر خود مقایسه کند.

این موضوع یکی از نکات زیرکانه‌ای است که نویسندگان برای ما مخاطبان به جا گذاشته‌اند تا هم متوجه طرز فکر وای شویم و هم بدانیم که خاطرات کهنه، به‌مرور زمان، می‌توانند بسیار ایده‌آل و یک‌طرفه شوند.