مترجم و نویسنده | کلیهی شعبات: linktr.ee/pooruyo
مینویسم تا بنویسی!
من هم، مثل خیلی از نویسندههای دیگه، اون حس ناخوشایند و پوچ رو تجربه کردم. مثلاً، بارها پیش اومده که وارد ویرگول شدم؛ روی «نوشتن پست جدید» کلیک کردم و آماده برای نوشتن بودم، ولی توی همون نقطه گیر افتادم و دریغ از یک ایده که به ذهنم برسه. اسم این پدیده رو «سد نویسنده» گذاشتن و به موقعیتی اشاره میکنه که نویسنده با یک مانع فکری مواجه میشه و خلاقیتـش متوقف میشه. توی این مطلب، میخوام ایدههایی رو برای ایدهداشتن توصیه کنم که شاید، همونطور که کمکحال من بودن، برای شما هم مفید باشن.
گاهی اوقات، نویسنده اونقدر خودش رو درگیر نوشتن مطلبی بهظاهر فوقالعاده میکنه که به روحوروان خودش آسیب میزنه. بهتره به مطالب سادهتری پرداخته بشه.
یکی از راهکارهای اصلی غلبه به سد فکری نویسندگی اینـه که ذهن خودتون رو گول بزنین که مطلبی که دارین مینویسین، برای هیچکس اهمیت نداره. معمولاً، توی این مورد، مانع اصلی شما کمالگرایی و فشار روحی زیاده که براثر تمایل شدید به نمایش بهترین اجرای خودتون، ایجاد میشه؛ در نتیجه، شما باید با نوشتن مطلب دیگهای، که به ایدهی مطلب اصلی ارتباطی نداره، خودتون رو فریب بدین.
دنبال موضوعات الهامبخش باشین تا بالاخره یکی از اونا توجهتون رو جلب کنه.
روش مؤثر دیگر توی این زمینه جستوجوی موضوعات الهامبخش برای نویسندگی و یا شرکت توی چالشهای آنلاین نویسندگیـه. من، همیشه با کمی جستوجوی آنلاین، تونستم موضوعی رو پیدا کنم که، بلافاصله، باعث بشه انگشتهام رو روی صفحهکلید قرار بدم و شروع به نوشتن کنم.
منابع مختلف رو بررسی کنین و به حس کنجکاوی خودتون ایمان داشته باشین.
چندین سالـه که به جمعآوری (نسخهی دیجیتالی) کتابهای مختلف مشغولـم و هربار که ایدهای برای نوشتن ندارم، سری به کتابخونهی مجازیـم میزنم. ناگفته نمونه که این کار جنبهی منفی خودش رو هم داره. توی این روش، موضوعات انتخابی نویسنده بسیار زیاد (و گیجکننده) میشه، گرچه میتونیم، در نهایت، مطلب موردنظر رو از بینشون پیدا کرد. همیشه به خودم یادآوری میکنم که باید به حس کنجکاویم اعتماد کنم، در غیر این صورت، یک نویسندهی واقعی نیستم. کنجکاوی لازمهی هر نویسندهایـه و بدون اون هنری خلق نمیشه.
روزنامه و اخبار هم منبع بسیار خوبی برای غلبه به این سد فکریـه. خودتون رو از اتفاقات روز جهان آگاه کنین و بعدش از خودتون بپرسین که نسبت به هر مطلب چه احساسی دارین. از فضای فکری شخصیتون خارج بشین و تفکر جامعه رو دریابید.
به محیط متفاوتی برید.
برای ایدهگرفتن توی نویسندگی، به محیط دیگهای برید؛ مخصوصاً محیطی که توی روزهای معمولی هیچوقت به اونجا نمیرید (لطفاً، همزمان به فکر امنیت خودتون هم باشین!). از مانیتور و دنیای دیجیتال بیرون بیاین و دفتر، قلم و یک دوربین (ترجیحاً مناسب عکاسی تا براتون حواسپرتی ایجاد نکنه) بردارین و از خونه خارج بشین. به طبیعت برید و به رنگ سبز خالص خیره بشین؛ به خیابونهای شلوغ برید و ترافیک و دود رو تماشا کنین؛ یا هر جای دیگهای که خودتون صلاح میدونین. هرچی رو که به ذهنتون خطور کرد، یادداشت کنین؛ حالا میخواد جملاتی عجیبغریب و سورئال باشه و یا جملاتی کاملاً ساده و معمولی.
فعالیتی خلاقانه، ولی متفاوت، انجام بدین.
کاری انجام بدین که خلاقیت شما رو طلب کنه، ولی با عادتهاتون سازگار نباشه؛ مهم نیست اگر توی اون کار عملکرد افتضاحی دارین. نقاشی، سفالگری، خیاطی، آشپزی، حل پازل و یا هر فعالیتی که خودتون دربارهش کنجکاو هستین.
یکی از عادتهای من اینـه که یکهو پروژههام رو ناتموم رها میکنم و به یک محیط دیگه میرم تا به موضوعی کاملاً متفاوت فکر کنم و ازش آرامش بگیرم. این فاصلهگیری، معمولاً، باعث میشه که با ایدههای جدیدی به پروژهی اصلی خودم برگردم.
هدف خودتون رو بر مبنای کمیت تعیین کنین، نه کیفیت.
من، معمولاً، برای رسیدن به ایدهها، بهصورت، کمی فکر میکنم؛ بهعنوان مثال، میگم: «امروز میخوام دربارهی سد فکری نویسندگی بنویسم». بعدش، بدون درنظرگرفتن قاببندی کیفی مشخص برای متن، نوشتن رو شروع میکنم؛ چون پرداختن به فرم مطلب، بهجای محتواش، باعث ایجاد ترس و اضطراب توی نویسنده میشه. در واقع، سد فکری نویسندگی نوعی ترس از ناکافیبودنـه.
اگر موضوع نوشتن برام مشخصـه، ولی نمیدونم براش چی بنویسم، احتمالاً، با مشکل میزان اطلاعات روبهرو هستم؛ در نتیجه، باید تحقیق بیشتری انجام بدم تا به درک مناسبی از اون موضوع برسم. گاهی اوقات، خلاصهای از افکارم رو دربارهی موضوع مدنظر مینویسم و بعدش، کمی پیادهروی میکنم و به پادکستی دربارهی اون موضوع گوش میدم تا اطلاعات بیشتری کسب کنم.
اگر توی بخشی از متن گیر افتادین، اون رو علامتگذاری کنین و به نوشتن ادامه بدین.
وقتی توی بخشی از متن توقف میکنم و چیز جدیدی به ذهنم خطور نمیکنه، اون بخش رو با تعدادی علامت سؤال (؟؟؟) مشخص میکنم تا بعداً به تکمیلش بپردازم.
این روش توی فیلمنامهنویسی خیلی رایجـه؛ چون فیلمنامهها پر از موقعیتهاییـه که یکهویی عوض میشن. بااینحال، این سبک از نوشتن برای مطالب دیگه هم کاربرد داره. حتی گاهی اوقات پیش اومده که بعداز برگشتن به بخشهای ناتموم متن، متوجه شدم که بار اول میخواستم اون پاراگراف رو به مسیر اشتباهی هدایت کنم و این بار ایدهی مناسبتری به ذهنم رسیده.
به خلاقیت خودتون فشار بیارین!
اکثر اوقات، مسئلهای که بقیه اون رو بهعنوان «سد فکری نویسندگی» در نظر میگیرن، چیزی بهجز کمبود خلاقیت نیست و، خوشبختانه، خلاقیت عنصریـه که میتونه با تلاش زیاد فرد، دچار تغییر بشه.
همیشه یک دفترچهیادداشت همراه خودتون داشته باشین. معلوم نیست که ایدهها چه زمانی به ذهن خطور میکنن.
من، همیشه، همراه خودم دفترچهای دارم تا اگر با موضوعی جالب روبهرو شدم، ایدهش رو، بهسرعت، یادداشت کنم و بعداً دربارهش بنویسم. وقتی با سد فکری نویسندگی مواجه هستین، سعی کنین خونسردی خودتون رو حفظ کنین تا به ذهن خودتون فضای کافی برای ساخت ایدههای جدید بدین.
گاهی اوقات، شبها موقعِ مسواکزدن یا خوابیدن، ایدههایی به ذهنم میرسه که فوراً اونا رو توی دفترچهیادداشت و یا یادداشتهای گوشی همراه خودم ثبت میکنم تا از دست نرن.
زمانی رو به آزادنویسی اختصاص بدین. برای فهم موضوعات، خودتون رو تحت فشار نذارین.
گاهی فقط لازمـه که قلم رو بردارین و جریان سیال ذهن خودتون رو شروع کنین. هر روز زمان کوتاهی (۱۰ تا ۱۵ دقیقه) رو برای نوشتن افکار تصادفی خودتون صرف کنین. شاید توی نگاه اول، کلمات، عبارات و یا جملات نوشتهشدهتون درهمبرهم به نظر برسن، ولی هدف اینـه که هرطورشده، بنویسین و نوشتههاتون رو قضاوت نکنین. شخصاً، وقتی بعداز مدتی به نوشتههای تصادفی خودم برمیگردم، ایدههای جالبی برای نوشتن مطالب جدید پیدا میکنم.
تا میتونین، آزادنویسی رو تمرین کنین؛ یعنی دربارهی هر موضوعی، هرچی به ذهنتون میرسه، بدون ویرایش، مستقیماً، روی صفحه پیاده کنین. هدف اینـه که انگشتهای شما، دائماً، درحال حرکت باشه. این یک روش مؤثر برای طراحی مضامینیـه که قصد دارین دربارهشون، برای اون موضوع مشخص، بنویسین.
استراحت کنین و به نیازهای اساسی بدنتون برسین.
گاهی اوقات، سد فکری نویسندگی بهخاطر خستگی زیاد بدن ایجاد میشه. در نتیجه، شما باید به خودتون استراحت بدین و با تغذیهی مناسب، انرژی رو به بدنتون برگردونین.
به چرایی ایجاد این سد فکری فکر کنین.
شخصاً، فکر میکنم که عبارت «سد فکری نویسندگی» بیش از حد کلینگرانهست. خیلیها عادت دارن که از چرایی این مسئله رد بشن و مستقیماً به راهحل نهایی برسن؛ درحالیکه راهحل معمولاً توی همون چرایی نهفتهست.
در واقع، هیچ سدی برای نویسنده وجود نداره، بلکه این نَفْسِ اونـه که احساس خفگی میکنه. در نتیجه، راهحل این مسئله آزادسازی ذهنـه. به ذهن خودتون فرصت پرواز بدین.
فرایند نویسندگی رو برای خودتون به یک سرگرمی و بازی تبدیل کنین.
یکی از بهترین کشفیات زندگیـم این بود که متوجه شدم باید فعالیتهای مترجمی و نویسندگیم رو به یکجور بازی و سرگرمی تبدیل کنم تا بتونم با هر نوع سد روانی، ازجمله سد فکری نویسندگی، مقابله کنم. تصور اینکه هر پروژه برام مثل یک سرگرمیـه و من، همزمان، هم طراح و هم بازیکنِ اون بازی هستم، بسیار رضایتبخشـه و به من احساس قدرت میده.
در طول روز، همیشه به ایدههای جدید برای نوشتن فکر کنین؛ مخصوصاً قبلاز خواب و بعداز بیداری.
یکی از توصیههای استیون کینگ، که توی یک ویدئوی یوتیوب اون رو شنیدم، اینـه که میگه: «دائماً به موضوع مورد نظر خودتون فکر کنین. قبلاز خواب، به اون فکر کنید و خوابش رو ببینین و بعداز اینکه بیدار شدین، سعی کنین خوابتون رو به یاد بیارین و اون رو روی صفحه به نوشته تبدیل کنین.
اخیراً چه موضوعاتی توجه شما رو به خودش جلب کرده؟ خوب یا بد، دربارهشون بنویسین.
اگر موضوعی شما رو عصبانی، هیجانزده یا کنجکاو کرده، بهتره دربارهش بنویسین تا شاید، در نهایت، به مطلبی جالب دست پیدا کنین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
آواز کلاغ گوشنواز است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیانت وایولت به جینکس
مطلبی دیگر از این انتشارات
مرگ نویسنده