می‌نویسم تا بنویسی!

من نیز، مثل بسیاری از نویسندگان دیگر، آن حس ناخوشایند و پوچ را تجربه کرده‌ام. مثلاً، بارها پیش آمده است که وارد ویرگول شدم؛ روی «نوشتن پست جدید» کلیک کردم و آماده برای نوشتن بودم، اما در همان نقطه گیر افتادم و دریغ از یک ایده که به ذهنم برسد. به این پدیده «سد نویسنده» می‌گویند و به موقعیتی اشاره دارد که نویسنده با یک مانع فکری برخورد می‌کند و خلاقیت او متوقف می‌شود. در این مطلب، قصد دارم به‌طور خلاصه ایده‌هایی را برای ایده‌داشتن توصیه کنم که شاید، همان‌طور که کمک‌حال من بودند، برای شما نیز مفید باشند.

گاهی اوقات، نویسنده آن‌قدر خود را درگیر نوشتن مطلبی به‌ظاهر فوق‌العاده می‌کند که به روح‌وروان خود آسیب می‌زند. بهتر است به مطالب ساده‌تری پرداخته شود.

یکی از راهکارهای اصلی غلبه بر سد فکری نویسندگی این است که ذهن خود را گول بزنید که مطلبی که درحال‌حاضر می‌نویسید، برای هیچ‌کس اهمیت ندارد. معمولاً، در این مورد مانع اصلی شما کمال‌گرایی و فشار روحی زیاد است که براثر تمایل شدید به نمایش بهترین اجرای خود ایجاد می‌شود؛ در نتیجه، شما باید با پرداختن به مطلب دیگری که به ایده‌ی مطلب اصلی ارتباطی ندارد، خود را فریب بدهید.

به‌دنبال موضوعات انگیزشی باشید تا بالاخره یکی از آن‌ها توجه‌تان را جلب کند.

روش مؤثر دیگر در این زمینه جست‌وجوی موضوعات انگیزشی برای نویسندگی و یا شرکت در چالش‌های آنلاین نویسندگی است. من، همیشه با کمی جست‌وجوی آنلاین، توانسته‌ام موضوعی را پیدا کنم که بلافاصله باعث شود انگشتانم را روی کی‌بُرد قرار دهم و شروع به نوشتن کنم.

منابع مختلف را بررسی کنید و به حس کنجکاوی خود ایمان داشته باشید.

چندین سال است که به جمع‌آوری (نسخه‌ی دیجیتالی) کتب مختلف مشغول هستم و هربار که ایده‌ای برای نوشتن ندارم، سری به کتابخانه‌ی مجازی‌ام می‌زنم. ناگفته نماند که این کار جنبه‌ی منفی خود را نیز دارد؛ در این روش، موضوعات انتخابی نویسنده بسیار زیاد (و گیج‌کننده) می‌شود، گرچه می‌توان در نهایت، مطلب موردنظر را از میان‌شان پیدا کرد. همیشه به خود یادآوری می‌کنم که باید به حس کنجکاوی‌ام اعتماد کنم، در غیر این صورت، یک نویسنده‌ی واقعی نیستم. کنجکاوی لازمه‌ی هر نویسنده‌ای است و بدون آن هنری خلق نمی‌شود.

روزنامه و اخبار نیز منبع بسیار خوبی برای غلبه بر این سد فکری هستند. خود را از اتفاقات روز جهان آگاه کنید و سپس از خود بپرسید که نسبت به هر مطلب چه احساسی دارید. از فضای فکری شخصی‌تان خارج شوید و تفکر جامعه را دریابید.

به محیط متفاوتی بروید.

برای ایده‌گرفتن در نویسندگی، به محیط دیگری بروید؛ مخصوصاً محیطی که در روزهای معمولی هرگز به آنجا نمی‌روید (لطفاً، همزمان به فکر امنیت خود نیز باشید!). از مانیتور و دنیای دیجیتال بیرون بیایید و دفتر، قلم و یک دوربین (ترجیحاً مناسب عکاسی تا برایتان حواس‌پرتی ایجاد نکند) بردارید و از خانه خارج شوید. به طبیعت بروید و به رنگ سبز خالص خیره شوید؛ به خیابان‌های شلوغ بروید و ترافیک و دود را تماشا کنید؛ یا هر جای دیگری که خود صلاح می‌دانید. هرچه را که به ذهن‌تان خطور کرد، یادداشت کنید؛ حالا می‌خواهد جملاتی عجیب‌غریب و سورئال باشد و یا جملاتی کاملاً معمولی.

فعالیتی خلاقانه اما متفاوت انجام دهید.

کاری انجام دهید که خلاقیت شما را طلب کند، اما با عادت‌هایتان سازگار نباشد؛ مهم نیست اگر در آن کار افتضاح عمل می‌کنید. نقاشی، سفالگری، خیاطی، آشپزی، حل پازل و یا هر فعالیتی که خودتان درباره‌اش کنجکاو هستید.

یکی از عادات من این است که ناگهان پروژه‌هایم را ناتمام رها می‌کنم و به محیطی دیگر می‌روم تا به موضوعی کاملاً متفاوت فکر کنم و از آن آرامش بگیرم. این فاصله‌گیری معمولاً باعث می‌شود که با ایده‌های جدیدی به پروژه‌ی اصلی خود برگردم.

هدف خود را بر مبنای کمیت تعیین کنید، نه کیفیت.

من معمولاً برای رسیدن به ایده‌هایم به‌صورت کمی فکر می‌کنم؛ به‌عنوان مثال، می‌گویم «امروز می‌خوام درباره‌ی سد فکری نویسندگی بنویسم». سپس بدون درنظرداشتن هیچ‌گونه قاب‌بندی کیفی مشخص برای متن، نوشتن را آغاز می‌کنم؛ چون پرداختن به فرم مطلب، به‌جای محتوای آن، باعث ایجاد ترس و اضطراب در نویسنده می‌شود. در واقع، سد فکری نویسندگی نوعی ترس از ناکافی‌بودن است.

اگر موضوع نوشتن برایم مشخص است، اما نمی‌دانم برایش چه بنویسم، احتمالاً، با مشکل میزان اطلاعات روبه‌رو هستم؛ در نتیجه، باید تحقیق بیشتری انجام دهم تا به درک مناسبی از آن موضوع برسم. گاهی اوقات، خلاصه‌ای از افکارم را درباره‌ی موضوع مدنظر می‌نویسم و سپس کمی پیاده‌روی می‌کنم و به پادکستی درباره‌ی آن موضوع گوش می‌دهم تا اطلاعات بیشتری کسب کنم.

اگر در بخشی از متن گیر افتاده‌اید، آن را علامت‌گذاری کنید و به نوشتن ادامه دهید.

وقتی در بخشی از متن توقف می‌کنم و چیز جدیدی به ذهنم خطور نمی‌کند، آن بخش را با تعدادی علامت سؤال (؟؟؟) مشخص می‌کنم تا بعداً به تکمیل آن بپردازم.

این روش در فیلم‌نامه‌نویسی بسیار رایج است، چون فیلم‌نامه‌ها پر از موقعیت‌هایی است که ناگهان عوض می‌شوند. بااین‌حال، این سبک از نوشتن برای مطالب دیگر نیز کاربرد دارد. حتی گاهی اوقات پیش آمده است که پس‌از بازگشت به بخش‌های ناتمام متن، متوجه شده‌ام که بار اول قصد داشتم آن پاراگراف را به مسیر اشتباهی هدایت کنم و این بار ایده‌ی مناسب‌تری به ذهنم رسیده است.

به خلاقیت خود فشار بیاورید!

اغلب اوقات، آن مسئله‌ای که دیگران آن را به‌عنوان «سد فکری نویسندگی» در نظر می‌گیرند، چیزی جز کمبود خلاقیت نیست و خوشبختانه، خلاقیت عنصری است که می‌تواند عامدانه و با تلاش زیاد، دچار تغییر شود.

همیشه یک دفترچه یادداشت همراه خود داشته باشید. معلوم نیست که ایده‌ها چه زمانی به ذهن خطور می‌کنند.

من، همیشه، همراه با خود دفترچه‌ای دارم تا اگر با موضوعی جالب روبه‌رو شدم، ایده‌ی آن را به‌سرعت یادداشت کنم و بعداً درباره‌اش بنویسم. وقتی با سد فکری نویسندگی مواجه هستید، سعی بر حفظ خون‌سردی خود داشته باشید تا، ازاین‌طریق، فضای کافی به ذهن خود برای ایجاد ایده‌های جدید بدهید.

گاهی اوقات، شب‌ها هنگام مسواک‌زدن یا خوابیدن ایده‌هایی به ذهنم می‌رسد که فوراً آن‌ها را در دفترچه یادداشت و یا یادداشت‌های گوشی همراه خود ثبت می‌کنم تا از دست نروند.

زمانی را به آزادنویسی اختصاص دهید. برای فهم موضوعات خود را تحت فشار نگذارید.

گاهی اوقات، فقط لازم است که قلم را برداشته و جریان سیال ذهن خود را آغاز کنید. هر روز زمان کوتاهی (۱۰ الی ۱۵ دقیقه) را برای نوشتن افکار تصادفی خود صرف کنید. شاید در نگاه اول، کلمات، عبارات و یا جملات نوشته‌شده‌تان درهم‌برهم به نظر برسند، اما هدف این است که هرطورشده، بنویسید و نوشته‌هایتان را قضاوت نکنید. شخصاً، وقتی پس‌از مدتی به این نوشته‌ها برمی‌گردم، ایده‌های جالبی برای نوشتن مطالب مختلف پیدا می‌کنم.

تا می‌توانید، آزادنویسی را تمرین کنید؛ یعنی درباره‌ی هر موضوعی هرچه به ذهن‌تان می‌رسد، بدون ویرایش، مستقیماً روی صفحه پیاده کنید. هدف این است که انگشتان شما دائماً درحال حرکت باشد. این یک روش مؤثر برای طراحی مضامینی است که قصد دارید درباره‌شان، برای آن موضوع مشخص، بنویسید.

استراحت کنید و به نیازهای اساسی بدن‌تان برسید.

گاهی اوقات، سد فکری نویسندگی بر اثر خستگی زیاد بدن ایجاد می‌شود. در نتیجه، شما باید به خود استراحت دهید و با تغذیه‌ی مناسب انرژی را به بدن خود بازگردانید.

به چرایی ایجاد این سد فکری فکر کنید.

شخصاً، فکر می‌کنم که عبارت «سد فکری نویسندگی» بیش از حد کلی است. بسیاری از ما اغلب عادت داریم که از چرایی این مسئله رد شویم و مستقیماً به راه‌حل نهایی برسیم؛ درحالی‌که پاسخ معمولاً در همان چرایی نهفته است.

در واقع، هیچ سدی برای نویسنده وجود ندارد، بلکه این نفس او است که احساس خفگی می‌کند. در نتیجه، راه‌حل این مسئله آزادسازی ذهن است. به ذهن خود فرصت پرواز بدهید.

فرایند نویسندگی را برای خود به یک سرگرمی و بازی تبدیل کنید.

یکی از بهترین کشفیات زندگی‌ام این بود که متوجه شدم باید فعالیت‌های مترجمی و نویسندگی‌ام را به نوعی بازی و سرگرمی تبدیل کنم تا بتوانم با هر نوع سد روانی، ازجمله سد فکری نویسندگی، مقابله کنم. تصور این‌که هر پروژه برایم مثل یک سرگرمی است و من درآن‌واحد هم طراح و هم بازیکن در آن بازی هستم، بسیار رضایت‌بخش است و به من احساس قدرت می‌دهد.

در طول روز، همواره به ایده‌های جدید برای نوشتن فکر کنید؛ مخصوصاً قبل از خواب و بعد از بیداری.

یکی از توصیه‌های استیون کینگ، که در یک ویدئوی یوتیوب آن را شنیدم، این است که می‌گوید، دائماً به موضوع مورد نظر خود فکر کنید. قبل از خواب، به آن فکر کنید و خوابش را ببینید و بعد از آن‌که بیدار شدید، سعی کنید خواب‌تان را به یاد بیاورید و آن را روی صفحه به نوشته تبدیل کنید.

اخیراً چه موضوعاتی توجه شما را به خود جلب کرده‌اند؟ خوب یا بد، درباره‌شان بنویسید.

اگر موضوعی شما را عصبانی، هیجان‌زده یا کنجکاو کرده است، بهتر است درباره‌اش بنویسید تا شاید در نهایت به مطلبی جالب دست پیدا کنید.