«هکسره» بلای جان ما شده!

رضا شکراللهی

کسره حق مسلم ماست

آفتابه درخشان حقه مسلمه آن‌ها!

برایم پیام فرستاد که «چه آفتابه درخشانی!» پرسیدم «مگه آفتابه گرفتید؟ از این آفتابه مسی‌های دکوری؟» جواب داد «خاک تو سره بی‌ذوقت کنن، آفتابه چیه!» برایش یک عدد زبانِ دراز با چشمک ‌فرستادم و نوشتم «مجید دلبندم، خودت به جای آفتاب درخشان نوشتی آفتابه درخشان. در ضمن سرِ من هم تهش ه نداره.» جواب داد «دسته بابات درد نکنه با این پسر بزرگ کردنش. اصلاً برو گم شو!»

خیلی دوست داشتم همان لحظه بروم گم شوم، ولی طاقت نیاوردم و باز برایش نوشتم «مگر بابای من دسته دارد؟» و چند تا چشم گرد و گشاد هم برایش فرستادم. جواب داد «وای خدا، آخرش منم مثله خودت دیوونه می‌کنی!» فکر کردم دیگر وقتش است واقعاً بروم گم شوم، ولی مگر می‌شد همان‌طور که دارم می‌روم گم شوم، فکر نکنم به معنای مُثله و این‌که مگر مثله با مثلِ و مثه فرق ندارد؟ امان از این کسره و ه!


  • «حداقل» چهار تکواژ برای صدای e یا همان کسره داریم:


۱- اضافه: دست شما، مثل من، کتاب خوب، فروغ فرخزاد

من: جان من فدای خاک پاک میهنم

او: جانه من فدایه خاکه پاکه میهنم


۲- به جای «است» و برخی حروف آخر کلمه‌ها در فارسی محاوره: حالم خوبه، می‌خوره، اگه

من: یه امشب شب عشقه، زمونه رنگارنگه

او: یِ امشب شب عشقِ، زمونه رنگارنگِ


۳- نشانه‌ی معرفه در فارسی محاوره‌: دختره، پسره، مغازه‌داره

من: خونه‌ی مادربزرگه هزار تا قصه داره

او: خونه‌ی مادربزرگِ هزار تا قصه داره


۴- پسوند در انتهای اسم‌ها و صفت‌ها: دهنه، انگیزه، روزنه

من: صد دانه یاقوت، دسته به دسته

او: صد دانِ یاقوت، دستِ به دستِ

باید این راهنما را برایش بفرستم، ولی چند وقتی است که رفته‌ام گم شده‌ام! همان طور که چند وقتی است جای قبلیِ کسره و ه هم گم شده است. هم در نوشته‌های روزانه‌ی مردم و هم به‌تازگی در رسانه‌های مکتوب، از روزنامه‌ها و پایگاه‌های خبری اینترنتی بگیر تا حتا زیرنویس برنامه‌های تلویزیونی. مثل همان روزنامه‌ای که تیترِ یک زده بود «انرژیه» هسته‌ای… و لابد اگر می‌خواست شعار تزلزل‌ناپذیر چند سال پیش را تکرار کند، می‌نوشت: حقه مسلمه ماست. یادش به خیر، تا همین چند وقت پیش از این «هـ»های اضافه و غلط‌انداز در آخر خیلی از کلمه‌ها خبری نبود و حق، هنوز همان حق بود، نه حقه!

برگرفته از پُستی نوشته‌ی «رضا شکراللهی»